خانه
164K

رمان ایرانی " رویایی که من داشتم "

  • ۱۳:۰۲   ۱۳۹۶/۳/۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رویایی که من داشتم


    قسمت شصت و ششم

    بخش چهارم




    تا بالاخره یک روز علیرضا خان از ایرج خواست که بره و یک سر به کارخونه بزنه …..

    بعد از نهار ایرج از من خواست که باهاش برم … با خوشحالی قبول کردم و رفتیم …..
    وقتی چشمم به اونجا افتاد , فهمیدم که ایرج چی میگه و بهش حق دادم …

    دل آدم از اون همه ویرونی به درد میومد ….. کمی اطراف خرابه های کارخونه راه رفتیم ...

    ایرج حرف نمی زد و نگاه می کرد …..
    مثل اینکه داشت در ذهنش چیزی رو برنامه ریزی می کرد …..
    بعد اومد و روی سکوی کنار دیوار نشست و گفت : به نظر میاد کار آسونی باشه ولی نیست ….
    این دستگاه ها همه از خارج اومده بود و امکان دوباره گرفتش هم نیست چون همه پول نقد می خواد و هم تضمینی نیست که دوباره این کارو نکنن ... دیدی که با کسانی که این بلا رو سر ما آوردن هیچ برخوردی نشد ….. با این اوضاع هم فکر نمی کنم بشه داد و ستدی با انگلیس انجام بدیم …
    باید یک فکر دیگه بکنیم …. مثلا اینجا رو یک چیزی درست کنیم که در آمدزایی باشه ...
    گفتم : مثلا چی ؟

    گفت : الان یک فکرایی تو سرم هست ولی بذار خودم اول فکرا مو بکنم بعد میگم …. می ترسم تو الان بهم بخندی ….. صبر کن ... خودم درست برنامه ریزی کنم ... اگر شد , به همه می گم …. دیگه کارخونه ی قبلی امکان نداره …….

    هوا داشت تاریک می شد که ما برگشتیم ....

    نزدیک تولد دخترا بود ولی هیچ رغبتی نداشتیم که براشون تولد بگیریم ولی اون شب با هم رفتیم و براشون کادو خریدیم و فکر کردیم با یک کیک ساده تولدشونو برگزار کنیم …..

    وقتی داشتیم برمی گشتیم ایرج از من پرسید : رویا اگر نشد کاری بکنیم , بیا بریم پیش حمیرا ... اونجا من می تونم یک کاری راه بندازم و همون جا بمونیم …..

    گفتم : حرفی ندارم به شرط اینکه عمه و عمو رو هم با خودمون ببریم ….
    گفت : نمیشه که ... بابا الان مریضه …. ولی راست میگی نمی تونیم اونا رو ول کنیم بریم ……


    سال پنجاه و نه بود ... من تخصص قبول شدم ولی دانشگاه توی فروردین تعطیل شده بود …..

    چهره همه چیز عوض شده بود …. من چون خودم با پوشیدگی زن مخالفتی نداشتم خیلی زود به مانتو و روسری عادت کردم ولی خیلی ها از این کار شاکی بودن …





    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان