خانه
334K

رمان ایرانی " رعنا "

  • ۱۶:۵۳   ۱۳۹۶/۲/۱۰
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رعنا


    قسمت دوم

    بخش پنجم




    خونه ی ما ساختمون سفید و بزرگی بود که با یک سری پله های مارپیچی از سطح زمین میومد بالا .....
    اون خونه علاوه بر حیاط جلوی اون که گل کاری های زیبا و بی نظیری داشت , دو تا استخر بزرگ و کوچک هم داشت که با فوراره های بلند و چراغ های رنگارنگ زیبایی خاصی به خصوص هنگام شب به اون خونه می بخشید ...
    جایی که وارد می شدیم یک هال بزرگ با سقف بلند بود که با چند دست مبل و میز نهارخوری و اشیا گرونقیمت تزیین شده بود ... که بیشتر اون ها رنگ آبی و سفید داشت با پرده هایی به همون رنگ ...
    چون رنگ مورد علاقه ی مادرم بود ... انتهای سمت راست هال , تالار پذیرایی بود که خودش یک ساختمون جدا بود ...
    اون سالن با پرده های مخمل قرمز و مبل های صورتی و فرش های گرونقیمت و سه تا چلچراغ نورانی چشم رو خیره می کرد ...
    سه تا بار در اطراف سالن بود که انواع نوشیدنی در اونجا پیدا می شد ...

    و محلی دایره شکل در انتهای تالار که با یک پله پایین تر , محلی برای رقصیدن بود  ...
    گلدون های هم شکل و زیبایی که طرح صورتی داشت ... و توی مهمونی های مامان جلوه ی خاصی داشت و مادر از بهترین گل های شهر همیشه برای مهمونی هاش توی اون گلدون ها استفاده می کرد ...
    و سمت چپ سالن میز ناهارخوری خیلی بزرگی بود و کنار اون , دری بود که به یک حیاط باصفا و زیبا با آب نما و آبشار مصنوعی ...

    میز و صندلی و یک آشپزخونه ی شیک و مدرن با سه تا باربیکیو که غذاها رو راحت و گرم به میز می رسوند .... و اگر هوا مناسب بود اغلب همون جا توی حیاط غذا می خوردن ...


    گفته بودم مامان من خوب می دونست از پولای بابام چطوری استفاده کنه ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان