خانه
218K

رمان ایرانی " آغوش اجباری "

  • ۲۳:۰۶   ۱۳۹۶/۶/۲۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    آغوش اجباری


    قسمت صد و یازدهم




    نگار سکوت کرده بود ...
    - نگار باتوام ها
    - خب ... خب ... چیزه … آره ... یعنی نه
    - نگار درست حرف بزن ببینم
    - خب آره ولی تو رو خدا نذار بفهمن من بت گفتم
    - چرا ؟
    - مامان نمی خواست بفهمی
    گریه م دراومده بود ... بی حرف گوشی رو قطع کردم ... یعنی انقد براشون غریبه بودم بهم نگفته بودن ...
    یه هفته اونجا بودم و بهم نگفته بودن … همونجا سر خوردم و گریه کردم ... حسام اومد کنارم
    - چرا گریه می کنی حالا ؟
    - حسام آبرومون می ره ... چه وقت بچه دارشدنشونه آخه ؟
    - خب زندگی خودشونه , به ما چه ؟
    - حسام من دختر اونام … اونا حتی بهم نگفتن , یعنی انقد براشون بیگانه ام ؟
    - شاید روشون نشده


    گریه نذاشت حرف بزنم
    - آروم باش ببینم ... پاشو دست و صورتتو بشور بریم بیرون
    - حسام حوصله ندارم
    - پاشو میگم بریم یه حال و هوایی عوض کنیم ... بعدش می ریم خونه بابات
    رفتم آشپزخونه ... خواستم خورده شیشه ها رو جمع کنم ...

    حسام اومد گفت که خودش جمع می کنه و من برم آماده بشم
    رفتم اتاقم یه مانتوی زیتونی با شال و شلوار سیاه پوشیدم ... امیرم لباس تنش بود ... رفتیم بیرون ... حسامم آماده وایساده بود ... اومد جلو امیرو ازم گرفت و رفتیم بیرون ...
    تو رستوران هیچی از گلوم پایین نرفت , همش به مامان فکر می کردم
    یعنی می شه دروغ باشه ؟ … می شه باردار نباشه ؟ … یعنی الان چند ماهش بود ؟ … بچه چی بود ؟ … چرا خواسته بودن بچه دار بشن ؟ … چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟
    چراها داشت مغزمو سوراخ می کرد ... حسام غذاشو خورد و از رستوران اومدیم بیرون و رفتیم سمت خونه بابا ...
    وقتی درو زدم , بابا فهمید منم و اومد تو حیاط ... بی سلام و احوالپرسی گفتم :
    - بابا راسته مامان بارداره ؟
    بابا شرمنده سرشو انداخت پایین و گفت :
    - ناخواسته بوده , الانم که فهمیدیم می خوایم سقط کنیم ولی هیچ دکتری قبول نمی کنه میگه بچه بزرگه
    - چند ماهشه مگه ؟
    - هفت
    با شنیدن این حرف برق از سرم پرید ... هفت ماه بود مامانم باردار بود و من خبر نداشتم ...
    بابا رو کنار زدم و رفتم داخل خونه ...

    مامان تو اتاقش دراز کشیده بود ... رفتم سمتش
    - مامان تو هفت ماهه بارداری و من خبر ندارم ؟

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان