خانه
167K

رمان ایرانی " اِنجیلا "

  • ۱۶:۴۱   ۱۳۹۶/۸/۱۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان انجیلا 💘


    قسمت دوم

    بخش دوم



    این کارو تا آخر شب چند بار تکرار کردم و هر بار منصرف شدم و بالاخره هم تصمیم گرفتم زنگ نزنم ... این بهترین کار به نظرم رسید  ...

    ولی از ته قلبم دلم می خواست باهاش حرف بزنم اما احساس گناه می کردم و فکرم این بود که اگر این کارو بکنم دیگه دختر پاکی نیستم و همه ی حُجب و حیای من ریخته شده ...
    جنس مخالف , چیزی که همیشه دخترای جوون اون سال ها رو ازش می ترسوندن و از روبرو شدن با اونا واهمه داشتن ...
    با اینکه من تو خانواده ی آزادی زندگی می کردم و آنا , تو زمان خودش هر کاری دلش خواسته بود کرده بود ؛ با این حال به شدت مراقب من بود که دست از پا خطا نکنم و در مقابل اعتراض من می گفت : حالا دور و زمونه فرق کرده , دیگه نمی شه اون کارا رو کرد ... باید مطابق زمونه پیش بریم ...
    بیقرار شده بودم و اون شب تا صبح , خواب کاظم رو دیدم ...
    فردا وقتی رفتم مدرسه و چشمم به دوستم مریم افتاد , یک فکری به سرم زد و فورا عملی کردم و گفتم : ببین مریم , دیشب من با دختر عمه ام رفته بودم ولیعصر ... یک پسره دنبال ما افتاده بود که ول کنم نبود ... نکنه همون پسردایی تو باشه ؟

    گفت : تو دیشب ولیعصر بودی ؟ وای انجیلا ... اونم اونجا بود و گفت باز دختر رو دیدم ... پس اون دختر تو بودی ؟ چرا به فکر خودم نرسید ... داره در به در دنبالت می گرده ... واقعا اون دختر تویی ؟ عاشقت شده ...
    گفتم : نمی دونم ولی مامان منم رنو داره دیگه ...
    گفت : وای انجیلا , تو رو خدا چه خوشحال شدم ... بهش بگم دوست منی , خودشو می کشه ... چشم و ابروی سیاه داشت ؟
    گفتم : نمی دونم , فکر کنم همون بود ... نه بابا بهش نگی من بهت گفتم , شایدم من نباشم ...
    گفت : نه بابا , نمی گم ... مگه دیوونه شدم ؟ ...
    ولی اینو می دونستم که آلو تو دهن مریم خیس نمی خوره و دیرش میشه خودشو به تلفن برسونه و به کاظم خبر بده و مطمئن بودم شماره ی منو بهش می ده ...
    برای همین وقتی برگشتم خونه , از کنار تلفن تکون نخوردم و با هر زنگ از جا می پریدم و گوشی رو برمی داشتم و قلبم به شدت می زد ...

    ولی خبری نشد و من تمام وقتم به احوالپرسی از دوستان آنا گذروندم ...
    بالاخره ناامید شدم و رفتم سر درسم ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان