خانه
168K

رمان ایرانی " اِنجیلا "

  • ۱۷:۳۹   ۱۳۹۶/۸/۲۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان انجیلا 💘


    قسمت هشتم

    بخش هفتم




    بازم مثل احمق ها سکوت کردم ... بازم خجالت کشیدم حرفی بزنم ...
    تا اون موقع فکر می کردم فقط از آنا و بابا می ترسم ... در حالی که اون روز فهمیدم از یعقوب هم ترس دارم ... با وجود اینکه من عزیز دردونه ی خانواده ام بودم , پدرم اجازه نمی داد من حتی یک بار سوار تاکسی بشم ... همه جا منو می برد و برمی گردوند ... همه جا به جای من حرف می زدن و تصمیم می گرفتن ...
    در واقع من نمی فهمیدم که استقلال و فکر آزادی منو ازم گرفته بودن با محبت های بیجا و سخت گیری های بیجاتر ...

    و حالا با اولین برخورد ناعادلانه جا زدم و ترسیدم ... از دعوا , از کشمش , از صدای بلند می ترسیدم ...
    قدرت گرفتن حقم رو نداشتم و در مقابل ظلم , سکوت رو می شناختم ...
    و شاید همون شب اول یعقوب فهمید که من همونی هستم که اون می خواد ... مطیع و فرمانبر ...
    اون شب اونقدر من برای حرفی که یعقوب برای چادر زده بود , ناراحت بودم که تا آخر شب که منو رسوند حرف نزدم و با بله و خیر جواب دادم ...
    بیشتر از این ناراحت بودم که به من حکم می کرد , شاید اگر ازم می خواست و بهم می گفت که این طوری دوست داره اینقدر ناراحت نبودم ...


    اون شب شهاب وقتی برگشت خونه و فهمیده بود من با یعقوب رفتم بیرون داد و بیداد راه انداخت و چمدونشو جمع کرده بود و بدون خداحافظی از من , در حالی که یک هدیه روی تختم گذاشته بود رفت ...

    و موقعی که من برگشتم اونو ندیدم ...

    و اینم شد غصه ای روی غصه های دیگه ام ...
    اون شب من اصلا نخوابیدم ... هر صدایی میومد فکر می کردم کاظم اومد و دلم شور میفتاد ...
    یکسره پنجره رو باز می کردم و گوش می دادم ... وقتی صدایی نبود می بستم و پیشونیمو به شیشه می چسبوندم و اشک می ریختم ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان