۱۳:۰۰ ۱۳۹۳/۷/۲

سلام.هفته گذشته سه شنبه امیرعلی رو برده بودم پارک بگردونم.حسابی تاب خورد وققو ققو وبابا بابا کرد(تکیه کلامهاشن)رفت تارسید نزدیک لبه حوض دوبار آوردمش کنار چون گهگاهی یه دفعه پاش به پاش گیر میکنه ومیوفته وحسابیم سر به هواست.دفعه سوم تارفتم بگیرمش پاهاش گیرکردن به همو با صورت خورد روی لبه حوض آب فواره.بالای ابروی سمت راستش شکافت گوشتش و صورتش پرخون شد کلی با آب شستمش و خداروشکر چون هنوز بچه است زود بند اومد.سریع زنگزدم بابام بنده خدا اومد وبردیمش با بابام ومامان امیرعلی درمونگاه.سرتون رو درنیارم همونجوریشم کلی شیطونی میکرد وبزور گرفته بودمش.دکتر اومد وگفت باید بخیه بشه وخلاصه بالای ابروش به فاصله یه سانت چهارتا بخیه خورد بانازکترین نخ.دیروزم بردیمش وبخیه هاش رو کشیدیم.خداروشکر خوبه و شیطونتر ازهمیشه وعاشق بستنی وآب.ولی خوب برای من خیلی روز تلخی بود.اینم بگم که موقع بخیه کردن وکشیدن بخیه هاش خیلی خیلی گریه کرد.اونشبم تادیروقت نخوابید ووسط جمع جشن تولد زن داییش یه کلی شیطونی کرد.ببخشید که دیرمیام تازه یه هفته است اثاث کشی کردیم وهنوزم ریزه کاری زیاد داریم.عمریاری کنه تا یکی دوهفته دیگه عکسهاش رو میارم.ازهمتونم بابت خوبیها وابراز لطفتون بینهایت ممنونم برادران وخواهران گرامی