خانه
11K

دیالوگ های من

  • ۱۵:۳۶   ۱۳۹۷/۵/۲۳
    avatar
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    مهراد:یه دوستی داشتم که همیشه خیلی خوابالو بود...یعنی کلا میخوابید ...همه روزشو...عاشق شازده کوچولوام بود وازهمه بشتر عاشق یه جملش بود که به گل میگفت

    میلاد:چی؟

    مهراد:اینکه بعضی شبا میشه نخوابیدو بهش فکرکرد....چند سالی گذشتو ازش خیلی دورشدم ولی از بچه ها شنیدم که عاشق دختری شده که باهم توی یه اداره کار میکنن گشتم دنبالش تا پیداش کردم

    میلاد:حتما خیلی داغون شده بود

    مهراد:منم این طوری فکر میکردم ولی سرحال تر از همیشه بود وقتی ازش پرسیدم یه چیزی بهم گفت که تا مدتها منو در گیر خودش کرد

    میلاد:چی؟؟

    مهراد:گفت که منم فکر کردم باید از خوابم دل بکنم ولی نه از وقتی اونو دیدم خواب بهم مزه میده میدونی چرا؟چون شبا به عشق دیدن اون میخوابم تا فردا بتونم یه دل سیر نگاش کنم ....ای عشق واقعیه....

    12غرورشکسته12

    ویرایش شده توسط دلداده در تاریخ ۲۳/۵/۱۳۹۷   ۱۵:۳۷
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان