خانه
29.5K

خاطرات کودکی

  • ۱۴:۵۴   ۱۳۹۲/۷/۱۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    دختری به نام نل

     نل، ترنت، کیلپ و پارادایز کلمات و اسامی است‌ که بینندگان کارتون «دختری به نام نِل» خوب به خاطر دارند. این کارتون خاطره انگیز که در دهه 60 از شبکه دو پخش می‌شد، داستان زندگی نل و پدربزرگش آقای ترنت است که به خاطر بدهی‌های پدربزرگ، متواری و سرگردان شده‌اند و چون جایی را برای در امان ماندن از دست طلبکارشان ندارند، مجبور به فرار و ترک شهرشان می‌شوند.


    داستان اوایل قرن 19 اتفاق می‌افتد. آقای ترنت یک مغازه عتیقه‌فروشی در لندن داشت و در آن مشغول به کار بود، نوه او نل نیز به او در کارها کمک می‌کرد. پسری به نام کیت هم در این مغازه شاگردی می‌کرد که بتازگی به این شغل روی آورده بود.

    در این میان فرد پولدار و طمعکاری وجود داشت به نام کیلپ که به قصد مالک‌شدن تمام‌ مغازه‌های لندن‌ از هر حُقه و کلکی استفاده می‌کرد. او مبلغ زیادی را به ترنت قرض داده و مهلتی برای بازپرداخت آن مقرر کرده ‌ و بنا شده بود در صورت پرداخت نکردن، ترنت سند مغازه را به نام کیلپ امضا کند. او می‌دانست‌ ترنت قادر به بازگرداندن پول در موعد مقرر نخواهد بود، اما پدربزرگ که نمی‌خواست مغازه خود را برای همیشه از دست بدهد تصمیم گرفت همراه ‌ نوه‌اش از آنجا فرار کند‌ تا زمانی‌که بتواند بدهی خود را تسویه کند.

    سال‌ها قبل پدر نل بر اثر یک بیماری ناشناخته از دنیا رفت و پدربزرگ، رزا، عروس خود را مقصر مرگ پسرش خواند. رزا از ناراحتی این موضوع، آنجا را برای همیشه ترک گفت و به مکان دوری رفت. او می‌خواست فرزندان خود ماریو و نل را همراه خود ببرد، اما چون در آن زمان نل خیلی کوچک بود پدربزرگ اجازه نداد‌ نل همراه او برود و کودک را پیش خود نگه داشت. بعدها نل از روستاییانی که در مجاورت آنجا زندگی می‌کردند، شنید مادرش به جای دوری به نام «پارادایز» رفته است. بنابراین هنگامی که آن دو مجبور به ترک خانه و مغازه خود شدند، نل پیشنهاد داد نزد مادرش در پارادایز بروند و پدربزرگ هم قبول کرد، چون چاره‌ای جز این نداشت.

    آنها تنها چیزهایی که با خود برداشتند یک جعبه موزیکال جواهر بود که از مادر نل به یادگار مانده بود و تیلو، گربه کوچک نل.

    کلمه ‌ پارادایز‌ به معنی بهشت است و همه با شنیدن این کلمه فکر می‌کردند نل به دنبال یک هدف غیرواقعی راهی این سفر دور و طولانی شده است. حتی پدربزرگ که کم‌کم مطمئن می‌شود چنین جایی در این دنیا وجود ندارد! اما نل ایمان دارد و از سرنخ‌هایی که به دست می‌آورد نیز مطمئن می‌شود مسیر و هدفش به او نزدیک می‌شود.

    یکی از این سرنخ‌ها عروسک‌های کوچکی بود که ساخت آن را از مادرش آموخته بود و به افرادی که به او محبتی می‌کردند به عنوان یادگاری می‌داد. گاهی در میان سفر از ساکنان می‌شنیدند ‌سال‌ها قبل نمونه آن را در دست زن جوانی دیده‌اند. کیلپ و وکیل او براس و دار و دسته‌اش نیز در تعقیب آنها راهی این سفر می‌شوند. کیت که در فروشگاه ترنت کار می‌کرد نیز وقتی از نیرنگ کیلپ با خبر می‌شود برای کمک به نل و آقای ترنت در جستجوی آنها راهی سفر می‌شود. در این میان با مرد مرموزی با ظاهری شبیه یک پیرمرد آشنا می‌شود که به او در این جستجو کمک می‌کند. کیت خیلی به مرد مرموز اعتماد ندارد، ولی کم‌کم متوجه می‌شود او هرقدر هم که مشکوک است ولی ظاهرا هدف شومی در سر ندارد. شش ماه طول می‌کشد تا نل و ترنت به بخش شمالی ایرلند و سرزمین زیبای پارادایز برسند. تا اینجای داستان را همگی به خاطر داریم، اما این که سرانجام نل در پارادایز مادر خود را پیدا کرد و مرد مرموز واقعا چه کسی است، موضوعاتی است که بینندگان کمتری آن را به خاطر دارند.

    دختری به نام نل یا سرگردانی‌های دختری به نام نل Wandering Girl Nell یک مجموعه انیمیشن ۲۶ قسمتی ژاپنی است که توسط داکس اینترنشنال براساس رمان مغازه عتیقه‌فروشی یا فروشگاه قدیمی شگفت‌انگیز نوشته چارلز دیکنز ساخته شده ‌است. شرکت سازنده این انیمیشن سال 1971 کار خود را آغاز کرد و یوجی تانو یکی از انیماتورهای حرفه‌ای ژاپن بنیانگذار آن بود. بیشتر تولیدات این کمپانی در کشور‌های خاورمیانه و اروپا به نمایش در آمده‌اند. پخش کارتون نل از بیست و پنجم اکتبر ۱۹۷۹ در ژاپن آغاز شد و در اول می‌۱۹۸۰ پایان یافت. سازندگان مجموعه قصد داشتند با آفریدن موقعیت‌هایی علاوه بر ماجراجویی و درام، عنصر کمدی را هم به داستان بیفزایند، اما وحشت و بدبختی نل و تصویر سیاه بریتانیای قرن نوزدهم که برگرفته از آثار دیکنز است، فضای کارتون را تیره‌تر می‌کند.

    رمان مغازه عتیقه‌فروشی قدیمی سال 1841 نوشته شد. این اثر گرچه به اندازه اولیور توئیست و دیوید کاپرفیلد دیگر آثار برجسته دیکنز شناخته شده نیست، اما بتازگی ‌ کریستین ساینس مانیتور اعلام کرد ‌ براساس یک نظرسنجی، شخصیت نل در ردیف ده شخصیت به‌یادماندنی داستان‌های دیکنز قرار دارد. البته سرنوشت تلخ این دختر کوچک خاطره چندان خوشایندی را برای خوانندگان آن به یادگار نمی‌گذارد.

    ضمن این که این داستان از جمله معدود نوشته‌های دیکنز بود که ابتدا به صورت هفتگی در روزنامه چاپ می‌شد و اشتیاق مردم آن زمان برای خواندن قسمت آخر داستان را با شور و شوق مردم برای خواندن قسمت آخر داستان‌های هری پاتر در زمان ما مقایسه می‌کنند. در پایانی که در دنیای کارتونی رقم خورد، نل بعد از رسیدن به پارادایز و اطلاع از مرگ مادرش، به خاطر رنج و خستگی ناشی از سفر طولانی در بستر بیماری است و در عالم رویا به دیدار مادرش می‌رود، اما بعد از به آغوش کشیدن او دوباره به زندگی برمی‌گردد تا پایانی خوش و امیدوارانه را شاهد باشیم.

    اما دیکنز داستان را با مرگ نل و رسیدنش به پارادایز واقعی به پایان می‌برد. حتی پدربزرگ هم در داستان دیکنز مرگ نل را ناامیدانه نظاره و بعد از مدتی خودکشی می‌کند تا دیکنز با مرگ کیلپ بدجنس، نل پاک و معصوم‌ و خودکشی پدربزرگ پشیمان، انتقامی سخت از انسانیت نخ‌نمای دنیای زمان خودگرفته باشد.



  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان