خانه
183K

بیاین از سوتی هامون بگیم

  • ۱۳:۱۰   ۱۳۹۲/۴/۱۲
    avatar
    کاربر فعال|218 |388 پست
    زمان نامزدیم یک روز جمعه همسرم مهمان ما بود ما ناهار مرغ داشتیم نمدونستیم که این مرغها دیر پز هست سر سفره ناهار بیچاره همسرم زورش به مرغه نمیرسید که اونارو تکه تکه کنه و بخوره من و مامان وخواهرم هم از خجالت تو اتاق نرفتیم همسرم با پدرم ناهار میخورد و ما سه تا که فهمیده بودیم که مرغها دیر پز بوده و خوب نپخته از پشت پرده توری شاهد کلنجار رفتن اونها با مرغ بودیم که تو این وسط پدرم با کمال ارامش مرغها رو به دندون میکشید ولی تازه داماد بیچاره محو ناهار خوردن پدر زنش شده بود و ناهار اون روز فقط براش یه خاطره شد از روزی که گشنه ماند وما سه هم میخندیدیم و هم من بعد از ناهار که اومدم سفره رو جمع کنم از خجالت اب شدم ولی همسرم به روش نیاورد و اون هم با ما خندید
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان