خانه
63.6K

خاطرات روز خواستگاری

  • ۱۵:۴۶   ۱۳۹۲/۴/۳۱
    avatar
    یک ستاره ⋆|455 |1240 پست
    روز خواستگاری خواهرم رفتم میوه تعارف کنم مامانم گفت اول به بزرگترا بده در صورتی که مامانم منظورش این بود اول به بزرگتر مجلس بده بعد به ترتیب برو جلو منم هی زیگزاکی تعارف میکردم میگشتم تو مجلس ببینم کی از همه بزرگتره بعد بزرگتره بعدی بابامم هی میگفت فلانیرو یادت رفت تعارف کنی منم مصمم به کاره خودم ادامه میدادم بعد که همه رفتن بهم گفتن اخه این چه جور پذیرایی بود.هنوز تا هنوزه بهش که فکر میکنم خجالت میکشمممممم.ههههههههه
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان