Eli : خطاب به بابایه و بهزاد: اولا:به دعای گربه سیاه بارون نمیاد.................گربه سیاه های بدجنسدوما: بابایه اون دعات رو باور کنم یا اون دور از جون رو؟سوما: فکر کرید من عقل و چشام رو از خونه همسایه قرض گرفتم که برم با یه کور کچل ....ازدواج کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ هان؟چهارما: مگه کور و کچل آدم نیست؟ هااااااااااااااااااااااان؟پنجما: برید از خدا بترسید ...پسرای بدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش
یه خوزستانی دیگه هم اومده توسایت.خانوم مرضیه.خوش اومدین خانوم مرضیه خانوم.
خوب نوبت خانوم قلی نه ببخشید الی میگم خانوم قلی(ااااا ببخشید همش فکر میینم اسم قلیه) خانوم الی یه بار باید بیام اهواز شمارو بزارم اول نادری بعد بگم زبونتو دربیار ببینم تا کجای نادری میرسه ببینم نادری رو با زبون شما سنگ فرش نکرده باشن یه وقتبعدشم دخترم الان وقت قاقالی لی هست توسایت چه میکنی؟دلم برات میسوزه که حریف من وبهزاد نمیشی با اون شوهر کچل ولنگت
بعدشم خانوم الی شما که گفتین درس میخونین اما عکستون گواه چیز دیگست.بهزاد بزن دست قشنگه رو که داغونشون کردیم