من هویجوری داشتم تو سایت دور میزدم که ریتا جون به من پیام دادو از اینکه یه دوست جدید مثه من پیدا کرده ابراز خوشحالی کرد

خلاصه با هم دوست شدیمو بعدش ریتا جون به من گفت اگه اجازه بدی می خوام یه آقایی رو بهت معرفی کنم که ازت خوشش اومده و قصدشم خیره ولی خودش روش نشده بهت بگه منم گفتم باشه باهاش صحبت میکنم ببینم چه جور آدمیه . چند بار از طریق سایت با هم حرف زدیم و وقتی دیدم به نظر پسر خیلی خوبی میادو عقایدمون به هم خیلی نزدیکه قبول کردم که همدیگه رو ببینیم. بعدش یه چند باری با هم رفتیم بیرون و درباره ملاکهامون واسه ازدواج و عقایدو نظراتمون صحبت کردیم و وقتی دیدیم با هم تفاهم داریم و همدیگه رو پسندیدیم خانواده ها رو در جریان گذاشتیم الانم که جفتمون در خدمت شماییم
