ما بچه بودیم با چندتا دوستا و فامیلامون میخواستیم فوتبال بازی کنیم، اما چون دختر فامیلمونم بود هی میخواست یه بازی دیگه مث وسطی شاید بازی کنیم.
ما هم نمیتونستیم دکش کنیم، آخرش من نقشه کشیدم که در حال بازی اینقدر توپ رو محکم زدم بهش تا دیگه دردش اومد و گفت من دیگه بازی نیستم، ما هم فوتبال بازی کردیم