خانه
37.8K

از یادآوری کدوم یک از خاطرات بچگی هاتون خجالت میکشید

  • ۱۵:۵۷   ۱۳۹۳/۳/۲۸
    avatar
    یک ستاره ⋆|1005 |1130 پست
    آقاجونم اینا یه حیاط بزرگ داشتن منو دخترم عموم بساط خاله بازی به پا میکریم بماند از اینکه فقط تو خاله بازیآ عروسک من مریض بودو همش عروسک من بود که سوراخ سوراخ میشد که هیچ وقتم نتونستم انتقام بگیرم این همسایه آقاجونم اینا دختر شو که ما ازش خوشمون نمیومد و میزاش پیش ما تا با هم بازی کنیم هیچی دیگه یه دفعه که دیگه خونمون به جوش اومد بازی خاله بازی به دنبال بازی عوض کردیم و همینکه بازی میکردیم هولش دادیم خودر زمین گریه میکردآآآآ گفتیم چیز نشده که پا شو گفت سرم نگا کردیم تا اون موقع همچین شکستگی ندیده بودم خیلی وحشتناک بود و ما ام خیلی نامردانه فرار کردیم و هزار تا سوراخ قاییم شدم هیچی دیگه تو تاریکی آآآ میومدیم آب و غذایی میخوردیم و میرفتیم ولی اون دختره درس بزرگی گرفتو دیگه نیومد با ما بازی کنه این نکتش خیلی خوب بود.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان