منم که هیچی دیگه خواهرم بالا سرم قند میسابید بعد از گل چیدن و گلاب آوردن وقتی حاج آقای باره سوم پرسید من منتظر بودم یکی بگه برا زیرلفظی (چون مادر شوهرم گفته بود که زیرلفظی هم هست منم اطلاع داده بوده) هیچی دیگه باره سوم گفت من هی واستادم دیدم کسی چیزی نمیگه منم گفتم با اجازه ی مادرم و بزرگترها بـــــــــــــعله. بعد از اینکه گفتم بعله مادر شوهرم زیرلفظی رو داد