خانه
18.3K

این تاپیک فقط برای دوستای خاص

  • ۱۵:۱۰   ۱۳۹۳/۲/۷
    avatar
    یک ستاره ⋆|335 |1748 پست
    هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دارد
    و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند
    اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد , یک بعد از ظهر سرد زمستانی بود
    مثل همیشه سرش پایین بود و فشار پیچک زرد رنگ تنهایی به اندام کشیده اش , اجازه نمی داد تا سرش را بلند کند
    می فهمید , عمیقا می فهمید که این نگاه با تمام نگاه های قبلی , با همه نگاه های آدم های دیگرفرق می کند
    ترسید , از این ترسید که تلاقی نگاهش , این نگاه تازه و داغ را فراری بدهد
    همانطور مثل هر روز , طبق یک عادت مداوم تکراری , با چشم هایی رو به پایین , مسیر هر روزه ش را, در امتداد مقصد هر روزه , ادامه داد .
    در ذهنش زندگی شبیه آدامس بی مزه ای شده بود که طبق اجبار , فقط باید می جویدش
    تکرار , تکرار و تکرار
    سنگینی نگاه تا وقتی که در خونه را بست , تعقیبش کرد
    پشتش رابه در چسباند و در سکوت آشنای حیاط خانه , به صدای بلند تپیدن قلبش گوش داد
    برایش عجیب بود , عجیب و دلچسب
    ***
    از عشق می نوشت و به عشق فکر می کرد
    ولی هیچوقت نه عاشق شده بود و نه معشوق
    در ذهن خیالپردازش , عشق شبیه به مرد جوانی بود
    مرد جوانی با گیسوان مشکی مجعد و پریشان و صورتی دلپذیر و رنگ پریده
    پنجره رو به کوچه اتاقش را باز کرد
    انتهای کوچه .....
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان