خانه
44.1K

خاطرات خواستگاري تون

  • ۰۱:۳۰   ۱۳۹۳/۵/۲۱
    avatar
    کاربر جديد|64 |26 پست
    اگر دوست داشتيد خاطره هاي روز خواستگاري تون رو بگيد برامون 





    مرسسسسسسسييييييييييي 

  • leftPublish
  • ۱۳:۳۵   ۱۳۹۴/۴/۳۱
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    من که خودم ازدواج نکردم هنوز اما خواستگاری خواهرم دو سال پیش

    به خواهرم گفتم همه ی میوه ها و شیرینی ها رو بیا بچینیم روی میز که اونا اومدن نخواد پاشیم خودشون بردارن دیگه

    ماه رمضون بود اونا دیرتر اومدن ساعت 10 شب
    پدر شوهرش یه شیرینی برداشت که بخوره یه عالم مورچه چسبیده بود کنارش مورچه ها رو میوه ها راه میرفتن
    و اینکه خواهرم چای برد یکی از مهمونا موند چای اونو قرار شد من ببرم
    رفتم یه لیوان ریختم و از آشپزخونه که اومدم بیرون چشمم افتاد به ای همه مهمون استرسم گرفت شروع کردم به لرزیدن جوری که سینی میلرزید دختر خالم اومد از دستم گرفت برد وگرنه سکته میکردم
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان