خانه
17.7K

داستان برند اکبر جوجه، پشمک حاج عبدالله، سس بهروز و … را می دانید؟

  • ۱۵:۲۷   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    هر برندی یک روند منحصر به فردی را از شکل گیری تا اوج و افول طی می‌کند و این روند منحصر به فرد در نهایت داستان برند را شکل می‌دهد، این داستان چنان اهمیت دارد که بیان حرفه‌ای آن به یکی از ابزارهای ترویج برند تبدیل می‌شود و ذهنیت مخاطبان از برند نیز در محوریت آن داستان شکل می‌گیرد.

    داستان برند بر اساس روندی که طی کرده می‌ تواند داستانی قوی و یا ضعیف باشد اما نحوه برخورد خود برند با داستانش از همه مهمتر است و گاهی یک برند با داستان بسیار قوی می‌تواند نقل بسیار ضعیفی از خودش داشته باشد.

    برندهایی که نقش موسس یا ایجاد کننده برند در آنها بسیار پررنگ است معمولا داستان های شیرینی دارند و اگر مدیریت داستان، خوب انجام شده باشد، داستان موفقیت این برندها زبان به زبان می گردد و به عنوان نمونه‌های موفقیت در حوزه کسب وکار و کارآفرینی نیز در کتاب ها و رسانه های مختلف از آنها یاد می‌شود، همین نقل داستان به تنهایی می تواند ضامن بقای یک کسب وکار در آینده باشد.

    نمونه‌ ‌های خارجی این نوع برند‌ها بسیار زیاد است: اپل و داستان استیو جابز ، مایکروسافت و داستان بیل گیتس، خودروسازی فورد و داستان هنری فورد، سونی و داستان آکیو موریتا، دوو و داستان آقای کیم وو جونگ و….

    نمونه های خارجی بسیار زیادی وجود دارد که بسیاری از ما داستان آنها را بهتر از برندهای داخلی خودمان می‌دانیم. علت این ناآگاهی از داستان برندهای داخلی شاید به بعضی عوامل محیطی بستگی داشته باشد ولی خود برندها نیز در این ناآگاهی جامعه سهیم هستند و معمولا به اهمیت داستان گویی پی نبرده اند.

    akbar-johehhjabdolh8behrooz







    به عنوان یک خواننده لطفا نظر خود را در مورد برندهایی که میشناسید و داستان آنها را می دانید بیان کنید؟ آیا از ماجرای برندهایی که بر مبنای اسم بنیانگذاران آنها نامگذاری شده اند اطلاع دارید؟ آیا میدانید اکبر جوجه چگونه شکل گرفته و یا حاج عبدالله که پشمک حاج عبدالله را تولید می‌کند چه کسی بوده؟ آیا از داستان بهروز فروتن خبر دارید؟

     

  • leftPublish
  • ۱۵:۳۲   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست




    بیش از 60 سال پیش در منطقه ای به نام گلوگاه1 جوانی مازنی به نام علی اکبر کلبادی (که به اشتباه گلبادی هم گفته می شود) با جثه نحیف و لاغر،به همراه همسرش (صنمبر عظیمی) در سال 1323 در ملکی اجاره ای ، قهوه خانه ای بر پا کردند. آن ها با کمترین امکانات و پشتکاری وصف ناشدنی شروع به سرو صبحانه کردند؛ صبحانه ای که شامل چای،پنیر محلی،کره گوسفندی،تخم مرغ محلی و نان های خوشمزه و معروف به کمبه می شد. پرسنل پاسگاه چشمه بلبل و افراد بومی و مسافران عبوری از جمله مشتریان پروپا قرص نان محلی بودند؛ نان هایی با عطر و بو و مزه ای به یاد ماندنی که توسط همسر حاج اکبر تهیه می شد. پس از مدتی به دلیل استقبال مشتریان، شروع کردند به پخت غذاهایی از قبیل چلو جوجه و چلو تخم مرغ. قهوه خانه در مسیر جاده مشهد قرار داشت و کیفیت و کمیت عالی و قیمت منصفانه غذاهای اکبر آقا یا به عبارتی مش اکبر دلیلی بود برای اینکه رانندگان کامیون و اتوبوس ناهار را در این قهوه خانه میل کنند.





    معروفترین غذایی که در این قهوه خانه عرضه می شد،چلو جوجه مخصوص رانندگان بود و بقیه غذاها برای افرادی با درآمد کم وشاگرد شوفرها بود که مقدار عرضه ی غذا به حدی بود که کارگران را به راحتی سیر می کرد. گاهی هم به دلیل سرمای هوا در زمستان مش اکبر با کمبود جوجه مواجه می شد و به اجبار کبک را جایگزین می کرد. در این میان همسر حاج اکبر با پخت نان محلی و رب انار و فروش آنها به مشتریها کم رونق بودن کار و کاسبی را جبران می کرد. کیفیت چلو جوجه ها هم که به دلیل عشق اکبر آقا به مشتریان و استفاده از رب انار مخصوص محلی و غلظت و مزه و استفاده از جوجه رسمی و کره محلی زبانزد خاص و عام بود(تخم مرغ و به اصطلاح نیمرو هم اگر با عشق و علاقه پخت شود خوشمزه می شود). کم کم لقب اکبر جوجه(که خود مشتریان این لقب را برای ایشان انتخاب کرده بودند) بر سر زبان ها افتاد و حالا این لقب به دلیل طبخ جوجه بود یا به مناسبت قد و قامت کوچک اکبر آقا بماند...در ابتدای کار هر روز برای ناهار از یک دیگ 10 الی 12 نفری برای پخت برنج استفاده میکردند. شیوه پخت برنج و جوجهء مش اکبر خاص و معروف بود و بیشتر معروفیت مش اکبر به دلیل جوجۀ سرخ شده با کره گوسفندی بود که با چلو و رب انار و پیاز سرو می شد.آغاز عرضه ی این غذا حدود سال 1330 بود. بعد از چند سال حاج اکبر و همسرش به دلیل انتقال جاده قدیم به جاده جدیدو محدود بودن مکان ، تصمیم به جابه جایی گرفتند و مکان دیگری یعنی جادۀ شوسه یا همان جادۀ امروزی که مسیر ارتباطی استانهای مازندران و گلستان است را انتخاب کردند . ایجاد جاده ی جدید (شوسه)در سال 1342 بود و مشتریان مش اکبر روز به روز بیشتر می شدند و کار پخت غذا از روزی 20 پرس به 2000 پرس انتقال يافت. 

    در نتیجه مش اکبر و همسرش برای راحتی و آسایش مشتریان و رونق کار خود رستوران را بزرگتر کردند.ساخت ساختمان جدید 40 روز به طول انجامید و بناها به طور شبانه روزی در این مکان کار می کردند؛ در این مدت به دلیل نبود مکانی مناسب برای پذیرایی از مشتریان، همسر مش اکبر منزل مسکونی خود را که در جوار رستوران بود، به سالن غذا خوری تبدیل کرد و تمام این فعالیت ها در حالی انجام می شد که حاج اکبر در بستر بیماری بود. بالاخره ساخت ساختمان تمام شد و در کنار آن باغچه ای را برای پرورش جوجه در نظر گرفتند. دیگ های بزرگ جانشین قابلمه های کوچک شدند؛ اتاق پخت برنج و جوجه جدا شد و روزانه تعداد بسیار زیادی جوجه ذ بح و پس از پر کندن و تمیز کردن برای پخت آماده می شد، اگر امروزه رستوران های زنجیره ای اکبر جوجه با حدود 500 نفر پرسنل در استانهای مازندران،گلستان و سمنان (البته به استثنای یک سری از رستورانها که با تقلب و حیله و بدون هیچ گونه مدرک و سندی و صرفاً به دلیل پخت جوجه نام خود را اکبر جوجه گذاشته اند وبه خصوص در تمامی جاده های منتهی به شمال کشور و حتی خارج از کشور مستقر هستند)مشغول پخت و ارئه چلو جوجه با همان کیفیت می باشند، همگی آنها اعتبار خود را مدیون زحمت ها،پشتکار و صبوری اکبر آقا و صنمبر خانم هستند.هم اکنون فرزندان و نواده های اکبر آقا با تاسیس 14 شعبه در شهرستانهای ساری، گرگان، بابل،آمل، نوشهر،خلیل شهر، قائمشهر، گرمسار، چالوس، بهشهر، گلوگاه ، بابلسر و کلارآباد که در سایت
    www.akbarjoojeh.com  آدرس و شماره تلفن آنها ثبت شده، مشغول فعالیت هستند و فرزند ارشد ایشان حمید رضا کلبادی در سال 1364 اکبر جوجه را رسماً به ثبت رسانید و با تاسیس اولین شعبه اکبر جوجه در شهرستان ساری در سال 1370 و فرزند دیگرشان سیروس کلبادی با تاسیس شعبه گرگان در سال 1371 و ثبت اکبر جوجه در بخش ”ثبت اختراعات” راه و هدف علی اکبر کلبادی و صنمبر عظیمی را ادامه می دهند.





    گلوگاه در شرقي‌ترين نقطه استان مازندران و در جنوب شرقي درياي مازندران و خط‌الرأس شمالي رشته کوه البرز، يعني (جهان مورا) در مختصات جغرافياي53درجه و 48دقيقه طول شرقي، 36درجه و 45دقيقه عرض شمالي و در شرق شهرستان بهشهر و غرب استان گلستان واقع شده و مساحت آن با اراضي زراعتي جنگل ، مرتع ، باير و داير حدود 65کيلومترمربع است. ارتفاع مرکز شهر حدود 40متر از سطح درياي آزاد و 67متر از سطح درياي خزر است. شهرستان گلوگاه با وسعت 426 کيلومترمربع در منتهي‌اليه شرقي مازندران و راه آهن تهران- گرگان از يک کيلومتري شمال آن و جاده آسفالت تهران- گرگان از شمال شهر مي‌گذرد و به اين دليل از نظر ارتباطي جايگاه مهمي دارد. شهر گلوگاه از شمال به خليج گرگان، از جنوب به جنگل و رشته کوه البرز، از غرب به شهرستان بهشهر و از شرق به رودخانه ملو در (شهرستان بندرگز) استان گلستان محدود مي‌شود.در زبان فارسي واژه گلوگاه به معني شاهراه و گلو آمده است . شايد به همين دليل بوده است که از قديم مرز و نقطه اتصال تبرستان و استرآباد(گرگان کنوني) اين منطقه بوده است و امروزه نيز گلوگاه پيونددهنده سه استان شمالي يعني مازندران، گلستان و حتي سمنان است.. اين شهرستان داراي دو بخش مرکزي و کلباد و چهار دهستان کلباد غربي، کلباد شرقي، آزادگان و توسکا چشمه و يک شهر و 24 آبادي داراي سکنه است




     
  • ۱۵:۴۰   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست



     بهروز فروتن؛ بنیان‌گذار شرکت بهروز 






     


    من بهروز فروتن در سال 1324 در تهران متولد شدم و در امیریه‌ی تهران بزرگ شدم. در سن ده سالگی پدرم را از دست دادم. ایشان رئیس اداره‌ی آگاهی بود البته زمانی که من به دنیا آمدم بازنشسته شده بودند. مهمترین چیزی که از پدرم به یاد دارم این است که می‌گفت انسان باید جوهر کار داشته باشد. در زمانی که ایشان در قید حیات بودند ما از نظر مالی چندان مشکلی نداشتیم با این حال ایشان اصرار داشتند ما در ایام تعطیل کار کنیم. مهم نبود چه کاری انجام می‌دهیم بلکه مهم این بود که با فرهنگ کار آشنا شویم.

    از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کردم قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم.


     با وجود اینکه بچه ضعیفی بودم، اول کارهای شخصی انجام می‌دادم مثلاً تابستان‌ها شکلات و اسباب بازی می‌فروختم. بعد به دنبال کار فنی رفتم و اکثر مواقع درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینه‌ی روزمره مصرف می‌کردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم می‌دادم تا برایم پس‌انداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم با گذشت و عاطفه‌ای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را هم پانزده سال پیش از دست دادم.  

    در هر حال با همه‌ی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم. مادرم در این کار مرا بسیار تشویق کردند به نظر من هیچ انسانی موفق نمی‌شود مگر اینکه تشویق بشود و یا خودش را باور داشته باشد. تشویق، انگیزه و قدرت و روحیه‌ای  ایجاد می‌کند که انسان بیش از توان جسمی‌اش کار کند. 

    من وضعیت استثنایی داشتم چون پدرم را از دست داده بودم یک مقدار فکرم جلوتر از ذهنم بود. از درک مفاهیم و راهنمایی دیگران بهترین بهره را می‌بردم و موقعیت را خوب می‌سنجیدم و جلو می‌رفتم.

    یک دوره‌ی شبانه‌روزی در اداره وزارت کشاورزی و صنایع معادن بود که دیپلم فنی می‌دادند. اگرچه جدا شدن از خانواده خیلی سخت بود ولی چون من به کار فنی خیلی علاقه داشتم و به آنجا رفتم و در رشته‌ی مدل سازی و ریخته‌گری درس خواندم بعد به کلاس‌های شبانه دانشگاه تهران رفتم و لیسانس مدیریت گرفتم. به این دلیل کلاس‌های شبانه را انتخاب کردم که می‌خواستم روزها کار کنم. سپس معلم آزاد شدم و مدتی بعد امتیاز یک دبیرستان را خریدم و شروع به کار کردم. من از تمام کارهایی که در دوران زندگی‌ام انجام دادم راضی هستم سختی‌ها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبی‌ها لذت ببرم. موفقیت‌های من از لابه‌لای شکست‌ها و سختی‌ها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد.

    من کارم را از درون خانه شروع کردم مواد غذایی درست می‌کردم و به فروشگاه‌ها می‌دادم ولی آنها کالاهای من را نمی‌خریدند. بالاخره خانه‌ام را فروختم و با پول آن کار را شروع کردم به تدریج با 11 نفر از بستگانم شریک شدم. در حال حاضر ما نزدیک به 1000 نفر پرسنل داریم و شش نقطه از کشور تحت لیسانس صنایع غذایی بهروز کار می‌کنند.


    من در مورد صنایع غذایی اطلاعات فنی نداشتم و بدون داشتن سرمایه و امکانات کار را شروع کردم و جلو رفتم و رمز موفقیت من این بود که از سختی کار لذت می‌بردم و از حضور پر تلاش همکارانم و بودن در بین آنها خوشحال می‌شوم.        

    من فکر می‌کنم هر کسی خودش را باور داشته باشد موفق می‌شود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذر خواهی کردی خودت را شناخته‌ای. ما باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. من زندگی را اول در ذهنم ترسیم می‌کنم و اگر ایرادی داشت آنرا تغییر می‌دهم یعنی روی حرف‌هایم متعصب نیستم و پذیرای حرف‌های دیگران هستم تکامل را در خودم نمی‌بینم بلکه در جمع می‌بینم. ما نباید کار را عار بدانیم ارزش کار باید مهم باشد. من در 45 سال پیش کار را بازی می‌دانستم و این کارها را انجام می‌دادم و امروز هم همین کار را انجام می‌دهم چون امروز هم کار را بازی می‌دانم.
  • ۱۵:۴۴   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    سامسونگ ـ تولیدکننده‌ی لوازم الکتریکی

    ارزش برند: ۱۹٫۵ میلیارد دلار

    تأسیس توسط «لی بیونگ چول» در سال ۱۹۳۸ در کره‌ی جنوبی

    داستان خلقت: آیا میدانستید که سامسونگ کارش را به عنوان خوار و بار فروشی در سال ۱۹۳۸ شروع کرد؟ تجارت خوب بود و «لی بیونگ چول» تونست بعد از ۹ سال دفتر اصلی شرکت را به سئول منتقل کند. ولی با شروع جنگ دو کره، مجبور شد این کسب و کار را ترک کند. بنابراین رفت و تحت همان عنوان سامسونگ، یک کارخانه‌ی شکرسازی و یک کارگاه پشم‌بافی ایجاد کرد.

    در دهه‌ی شصت میلادی، تغییر دوباره‌ی مسیر کسب و کار سامسونگ، مصادف شد با طرح‌های رئیس جمهور کره -پارک چونگ هی- و تصویب سیاست‌هایی برای حمایت از شرکت‌های مادر (از جمله سامسونگ). تا سال ۱۹۷۹ که پارک چونگ هی، ترور شد این سیاست‌ها ادامه داشت و شرکت‌های خارجی نمی‌توانستند لوازم مصرفی الکترونیکی خودشان را در کره بفروشند. این فرصت ۱۸ ساله به سامسونگ اجازه داد، خودش را با بازارهای جهانی تطبیق بدهد و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های لوازم الکترونیکی مصرفی در دنیا شود.

    نتیجه‌ی اخلاقی: فکر می‌کنید چند سال دیگه «دریانی»، معتبرترین برند لوازم برقی یا یک صنعت دیگر می‌شود؟

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۲۰
  • ۱۵:۴۶   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    مارلبورو ـ تولیدکننده‌ی دخانیات

    ارزش برند: ۲۰ میلیارد دلار

    تأسیس توسط فیلیپ موریس در سال ۱۹۰۲ در نیویورک

    داستان خلقت: فیلیپ موریس که یک تولیدکننده‌ی سیگار بریتانیایی بود، به نیویورک آمد تا سیگارهایش را آنجا بازاریابی کند. تا سال ۱۹۲۴ اتفاق خاصی نیفتاد و تقریبا همه‌ی سیگارها در بازار شبیه به هم بودند تا اینکه فیلیپ، سیگاری را مخصوص زنان به بازار معرفی کرد و اسمش را مارلبورو گذاشت.

    شعار تبلیغاتی او این بود «به ملایمی ماه مه»، که اگه به فارسی برگردانش کنیم، می‌شود یک چیزی معادل «به ملایمی بهار». این سیگار جدید یک نوار قرمز دور فیلترش داشت که جای رژ لب را روی سیگار مخفی می‌کرد!

    این کسب و کار تا دهه‌ی پنجاه ادامه داشت تا اینکه تحقیقات دانشمندان سرطان ریه را به سیگار کشیدن مرتبط کرد. مارلبورو هم مجبور شد ۱۸۰ درجه تغییر جهت بدهد و دیگر به عنوان سیگار مردانه خودش را جا بیندازد. البته با این کارش فرهنگ استفاده از سیگارهای فیلتردار و کم‌خطرتر را هم، که قبل از این به عنوان سیگار سوسولی! شناخته ‌شدند، جا انداخت.

    امروز کمپین تبلیغاتی معروف مارلبورو برای این کار و استفاده از گاوچران‌ها در تبلیغات، به یکی از موردکاوی‌های مشهور مدرسه‌های بازرگانی دنیا تبدیل شده.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۲۰
  • ۱۵:۴۷   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    نایک – تولیدکننده کالاهای ورزشی

    ارزش برند: ۱۳٫۷ میلیارد دلار

    تأسیس با نام کالاهای ورزشی روبان آبی توسط فیلیپ نایت و ویلیام بوورمن (۱۹۶۴)

    داستان خلقت: «فیلیپ نایت»، بعد از تمام کردن مدرسه‌ی بازرگانی در سال ۱۹۶۲ تصمیم گرفت سفری به ژاپن داشته باشد. آنجا با یک شرکت تولیدکننده‌ی کفش ورزشی ژاپنی آشنا شد به نام اونیتسوکا تایگر. فیلیپ که قبلا در دانشگاه اورگان، دو میدانی‌کار بود، قبول کرد که کفش‌های آن تولیدکننده را در مقیاس کوچک، وارد بازار امریکا کند و یک شرکت به نام کالاهای ورزشی روبان آبی ثبت کرد و متعاقب آن یک سفارش دویست‌تایی به اونیتسوکا تایگر داد، کفش‌ها را در زیرزمین خانه‌ی پدری انبار کرد و با پرسه زدن در رویدادهای ورزشی محلی سعی کرد آنها را به فروش برساند.

    در قدم بعدی، فیلیپ با مربی سابق دو میدانی خودش، بیل بوورمن، شریک شد. آن سال، آنها توانستند ۱۳۰۰ جفت کفش را به ارزش ۸۰۰۰ دلار بفروشند. سال بعدی فروش آنها به ۲۰ هزار دلار رسید و سال بعدتر حتی توانستند مغازه‌ای را برای خرده‌فروشی اجاره کنند تا لازم نباشد کارمندهای معدودی که برای آنها کار می‌کردند با ماشین‌هایشان دوره بیفتند و به رویدادهای ورزشی سرک بکشند.



    ارتباط روبان آبی با شرکت ژاپنی تا سال ۱۹۷۱ ادامه داشت. فیلیپ و بیل کم کم آماده می‌شدند، خط تولیدی خودشان را راه‌‌‌اندازی کنن. یک لوگو طراحی کردند که تا امروز هم لوگوی شرکت است و اسم «نایک» را با الهام از الهه‌ی پیروزی یونان قدیم برای کسب و کارشان انتخاب کردند.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۲۴
  • leftPublish
  • ۱۵:۴۸   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    سیسکو ـ خدمات و تجهیزات شبکه

    ارزش برند: ۲۳٫۲ میلیارد دلار

    تأسیس توسط لئونارد بوساک و ساندرا لرنر در ۱۹۸۴ در سانفرانسیسکو

    داستان خلقت: این داستان کمی رمانتیک است! لئونارد، مدیر آزمایشگاه کامپیوتر دانشگاه استانفورد بود و ساندرا، زنش، مسئول کامپیوتر در تحصیلات تکمیلی بود. لئونارد برای ارتباط داشتن با زنش سعی کرد، دو تا کامپیوتر دور از هم را که به فاصله‌ی تقریبا ۴۵۰ متر از هم بودند، به هم متصل کند.

    آنها بعدها خانه‌شان را گرو بانک گذاشتند، بی‌خیال حقوق دانشگاهی‌شان شدند و دوستانشان را به عنوان کارمند استخدام کردند تا بتوانند شرکتی را برای فروش تجهیزات شبکه‌ای تأسیس کنند.

    داستان طراحی اسم و لوگوی شرکت هم جالب است. یک روز که لئونارد و ساندرا از روی پل دروازه‌ی طلایی (Golden Gate Bridge) می‌گذشتند به اتفاق تصمیم گرفتند، اسم شرکت را سیسکو بگذارند که کوتاه‌شده‌ی واژه‌ی سانفرانسیسکو بود و لوگوی شرکتشان را هم به شکل همان پل معروف طراحی کردند.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۱۹
  • ۱۵:۵۰   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    ژیلت ـ تولیدکننده‌ی تیغ ریش تراش

    ارزش برند: ۲۳٫۳ میلیارد دلار

    تأسیس توسط کینگ کمپ ژیلت در ۱۹۰۱ در امریکا

    داستان خلقت: آقای کینگ، در سال ۱۸۹۵ به عنوان فروشنده‌ی دوره‌گرد برای شرکت چوب‌پنبه‌سازی کار می‌کرد. یک روز، به جمع‌بندی جالبی رسید. او متوجه شد که مردم در بطری‌ها را یک بار استفاده می‌کنند و بعد دور می‌اندازند و به همین خاطر شرکت‌های بطری‌سازی مجبور بودند دوباره، درب چوب‌پنبه‌ای برای محصولاتشان سفارش بدهند. ممکن است برای من و شما این قضیه اهمیتی نداشته باشد، ولی کینگ فکر کرد می‌تواند این مدل کسب و کار را استفاده کند و درآمد همیشگی از کنار آن دربیاورد.

    از طرفی کینگ متوجه شده بود که تمام مردها مجبور بودند هر روز صبح، تیغ اصلاح صورتشان را قبل از استفاده، تیز کنند. پس فکر کرد اگر یک تیغ دولبه‌ی ارزان‌قیمت بتواند درست کند که روی دسته‌ای سوار شود و تا وقتی که کند و غیرقابل‌مصرف بشود، از آن استفاده کنند و بعد دورانداخته شود، همه‌ی مردها مشتری بالقوه‌ی آن محسوب می‌شوند.

    می‌توانم حدس بزنم الان چع فکر می‌کنید! حتما با خودتان فکر می‌کنید عجب ایده‌ی بکری! خب، چون به مصرف وسیع این تیغ‌ها در زندگی‌هاتان عادت دارید. ولی جالب است بدانید که شش سال طول کشید تا کینگ دانشمندان و ابزارسازهای منفی‌گرای شهرش را قانع کند که کمک کنند این تیغ تولید شود. در سال ۱۹۰۱ شرکت تیغ ایمن امریکا را تاسیس کرد و برای اون ۵۰۰۰ دلار سرمایه جمع کرد. ارزش این سرمایه به پول امروز چیزی حدود ۱۵۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود. یک سال بعد اسم شرکت را به شرکت تیغ ایمن ژیلت تغییر داد.

    اولین تولیدات شرکت، سال ۱۹۰۳ وارد بازار شدند. حدس بزنید، کل فروش سال اولشان چقدر بود؟ آنها ۵۱ مجموعه (دسته و تیغ) به ارزش هر مجموعه ۵ دلار و ۱۶۸ تا تیغ به ارزش یک دلار برای هر بیست تیغ فروختند. مسخره است، نه؟! ولی سال بعد مالکیت معنوی محصولشان را ثبت کردند و حدود ۹۱ هزار مجموعه و ۱۲۴ هزار تیغ به فروش رساندند.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۱۹
  • ۱۵:۵۱   ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست

    نوکیا ـ تولیدکننده‌ی تجهیزات مخابراتی

    ارزش برند: ۲۹٫۵ میلیارد دلار

    تأسیس توسط فردریک ایدستام در سال ۱۸۶۵ در فنلاند

    داستان خلقت: شاید برایتان جالب باشد، بدانید وقتی در سال ۱۸۶۵ شرکت نوکیا شروع به کار کرد، کارش ساختن کاغذ بود (البته میشود گفت که کاغذ اصلی‌ترین تکنولوژی ارتباطی بشر بوده). فردریک که یک مهندس بود توانست فرآیند تولید جدیدی برای کاغذ به وجود بیاورد که قیمت تمام‌شده‌ی محصول را کم کند و به این ترتیب صنعت کاغذسازی را متحول کرد. برای همین نوآوری هم مدال برنز نمایشگاه بین المللی پاریس را در سال ۱۸۶۷ کسب کرد.

    حالا جالب است که بعد از یک قرن، ادغام و خرید و فروش، تبدیل شده به یکی از غول‌های مخابراتی دنیا. جالب بود! کسی میدونه چه اتفاقاتی باعث شد این قدر زمینه‌ی صنعتی نوکیا تغییر کند؟

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۹/۹/۱۳۹۴   ۱۵:۱۸
  • ۰۰:۲۵   ۱۳۹۳/۱۱/۱۷
    avatar
    Komo
    کاربر فعال|1399 |934 پست
    بسیار مطلب جالب و جذاب و مفیدی بود
    ممنون
  • ۰۰:۲۸   ۱۳۹۳/۱۱/۱۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48310 |46689 پست
    خواهش میکنم
    خوشحالم پسندیدید
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان