خانه
7.03K

شاعران زیباکده

  • ۱۷:۱۶   ۱۳۹۳/۳/۲۳
    avatar
    برترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    دوستان هر کسی شعر یا قطعه ادبی میگه  اینجا بنویسه تا ما هم از خوندنشون لذت ببریم فقط حتما باید سروده ی خودتون باشه و اگه کسی خواست شعر بقیه دوستانو جایی کپی کنه حتما با اسم شاعرش بنویسه .


    ویرایش شده توسط آهو در تاریخ ۲۳/۳/۱۳۹۳   ۱۷:۲۴
  • leftPublish
  • ۱۷:۲۹   ۱۳۹۳/۳/۲۳
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    چگونه است ؟
    که هر گاه با سپاهی مسلح به جنگ چشمانت میآیم...
    باز هم اسیر می شوم؟
  • ۱۷:۳۱   ۱۳۹۳/۳/۲۳
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    خیال باطلی ست
    پیروزی در نبرد با چشمانت
    برای منی که همیشه بازنده بوده ام ....
  • ۱۷:۳۲   ۱۳۹۳/۳/۲۳
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    سوار اسب سپیدت شو و برو
    من سالهاست که داستانهای کودکانه را از یاد برده ام ...
  • ۱۳:۴۰   ۱۳۹۳/۳/۲۴
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست
    چشمانم را که میبندم
    کبوتری هستم
    ماوا گرفته در آغوش یک عاشق
    و چه زیباست...
    زیستن در رویا...
  • ۱۳:۵۰   ۱۳۹۳/۳/۲۴
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    ای آهو ...........
    ای خیاط ............
    ای آشپز................
    ای برنده مسابقه آشپزی ....
    خواهر تو شاعر هم میبودی؟؟؟؟

    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآه حیف دیر شناختمت ...
    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه

    شعر از الهه بانو
  • leftPublish
  • ۱۴:۰۸   ۱۳۹۳/۳/۲۴
    avatar
    آهوبرترین های سال 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51231 |36302 پست

    الهه جون عااااااشق شعرت شدم عزیزم
  • ۱۳:۴۰   ۱۳۹۳/۳/۲۵
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    داشتی آهو، اسمم رو فوری زیرش نوشتم که کسی به اسم خودش قالب نکندش ...

    حق کپی رایت محفوظ است
  • ۲۰:۳۵   ۱۳۹۳/۶/۱۵
    avatar
    مریم الدوله
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|6484 |4222 پست
    واااااااااای کجا بود این تایپک که من ندیدم
    متن ادبی هم میـــــــــــــــــــــــشه؟؟؟
    دل نوشته هامو اینجا میام میذارم
  • ۲۰:۴۰   ۱۳۹۳/۶/۱۵
    avatar
    مریم الدوله
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|6484 |4222 پست
    روز مرگی...
    روز مرگی تو زندگی اکثر ما ایرونی ها به وفور دیده میشه و شایدم اکثر ما اونو تجربه کردیم....
    واقعا ملال اوره که هروزصبح سر یه ساعت مشخص بیدار میشیم(واکثرا با اکراه!!!) نماز و صبحانه و
    اگه حالش بودورزش و بعد هم وارد شدن به سیل خروشان مردمی که(مثل ببخشیدا موش که از
    زیر دست وپااین ور و اونور میره!!!!!)از لابه لای ماشین ها وساختمونا این طرف و اون طرف میرن!
    وخدا نکنه زیر پای ماشین ها له بشیم......
    به نظر من روزمرگی مساویه با مرگ.شاید هم خوشبینانه ترمساوی با افسردگی جنون و...
    حالا میفهمم که چرا ما ادما اینقدر داغونیم....
    چون زیرچرخ دنده های زمان له شدیم...
    زندگی(البته اگه بشه اسمشو زندگی گذاشت..)مثل یه ماشین کوکی می مونه که ما ادما
    نمیتونیم کوک ماشین رو تا اخر بپیچونیم وهربار نصفه کوک میکنیم(یا بهتره بگم هروز..)
    واین میشه دلیل روز مرگیمون........................
    اگه ما یاد بگیریم که کوک ماشین زندگیمون رو تا اخر کوک کنیم شاید روز بعد طور
    دیگه ای باشیم و کار ناتموم و مونده نداشته باشیم......
    زندگی مثل یه روزنامه می مونه.......
    ادما از صفحه ی اول شروع به خوندن میکنن..(چه تیتر های جالبی..چه عکس
    های جالبی...چقدر خوش شانسم که دارم این روزنامه رو میخونم.....) این مال
    زمانی هست که بزرگترابه ما میگن:خوش به حالش غمی تو زندگیش نداره
    توی عالم بچگی خودش سیر میکنه!!!
    روزنامه رو ورق میزنیم....ورق میزنیم...........ورق میزنیم..... تا میرسیم
    به اخرش... توی اینصفحات که ورق زدیم خبرای خوب بود خبرای بد بود...
    خندون شدیم گریو ن شدیم....تا رسیدیم به صفحه ی اخر...........
    یه هو به خودمون میگیم: ای بابادیدی چه زود تموم شد!!
    واین زندگی ماست که از هر صفحه ی اون تجربه ها کسب میکنیم
    خوش به حال کسی که یه دفترچه کنار دستشه و تجربه هاشویادداشت
    میکنه؛تا وقتی که به اخرین صفحه ی روزنامه میرسه وروحش پرواز میکنه
    وشایدم غافلگیرانه میمیره تجربه هاش برای کسانیکه بعد اون میخوان
    روزنامه بخونن به یادگار بمونه................
    البته همه صبر و حوصله ندارن... بعضیا فقط حوادث رو دوست دارن
    بعضیا هم تو بند دنیا نیستندو صفحه ی اندیشه رو میپسندن...
    ولی مهمتر از همه ی اینا این هست که تاما هستیم روزنامه ای هم هست
    شایدم بعضیاهمون صفحه های اول خسته بشن و روزنامه رو
    بزارن کنار وبرند.....
    به امیداینکه روزنامه ی زندگیتون پربارباشه وپایان خوشی داشته باشه........
  • ۲۰:۴۱   ۱۳۹۳/۶/۱۵
    avatar
    مریم الدوله
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|6484 |4222 پست

    به نام خدا
    ما ادما گاهی وقتااز کسی یا چیزی حس بدی بهمون دست میده به طوریکه اصلا حال وحوصله ی نگاه کردن بهش یا حتی فکر کردن به اون رو نداریم.
    حالا اون میتونه یک اتفاق منفور باشه یایک شخص ویا یک مکان یا زمان.....میخوام بگم هرچیزی میتونه باشه!
    گاهی وقتا باخودم فکر میکنم که چرابعضی از ادما طوری رفتار میکنن که انگاری اصلا واژه تنفریاساده تر بگم دوست نداشتن به گوششون نخورده و توی
    فرهنگ لغت ذهنشون جایی نداره!
    شایدم بازیگرای خوبی هستن!!!
    بدم میاد از ادمایی که خودشون رو پشت یک نقاب دورویی پنهان میکنن....کم ضربه نخوردم از اینجور ادما............
    امیدوارم شما دوست عزیزم جزو این دو دسته ادما نباشی!
    راستی به نظرت دسته سومی هم هست؟؟؟؟!
  • leftPublish
  • ۲۰:۴۱   ۱۳۹۳/۶/۱۵
    avatar
    مریم الدوله
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|6484 |4222 پست
    به نام خدای مهربون
    باخودم دیشب داشتم فکر میکردم که چرا اونطور که باید خودمو نمیشناسم؟!!!
    تو خودت رو میشناسی؟؟
    اگه ازت سوال کنن:چه غذایی دوست داری؟
    رنگ مورد علاقه ت چیه؟
    طرح لباس مورد علاقه ت؟
    تمایلات سیاسی ت؟
    نویسنده یا شاعر محبوبت؟
    یا اصلا هرچیزی که مال خودته،مال تفکر خودته.......میتونی سریع جواب بدی؟
    اصلا تا حالا بهشون فکر کردی؟
    عجیبه مگه نه؟؟؟؟!
    یه بار دخترعموم ازم سوال کرد:مریم،شخصیت کارتونی محبوبت کیه؟؟
    ومن در یک لحظه غوطه ور در دنیای شخصیت های کارتونی شدم تا محبوبم رو پیدا کنم!!
    میتونی حدس بزنی چی شد؟؟؟
    جوابی نداشتم که بهش بدم!لحن روشنفکرانه گرفتم که:تا حالا به این موضوع عمیق فکر نکردم!!!
    امانمیدونی بعدش چقدر به فکر فرو رفته م.نه برای پیدا کردن جواب این سوال،بلکه برا اینکه چرا تابه حال به این موضوع فکر نکردم!!!!!!!!!!
  • ۰۱:۴۲   ۱۳۹۳/۶/۱۶
    avatar
    صبا جون
    کاربر فعال|273 |198 پست
    زیباکده
    آهو : 

    چگونه است ؟

    که هر گاه با سپاهی مسلح به جنگ چشمانت میآیم...

    باز هم اسیر می شوم؟
    زیباکده
    عالی بود
  • ۰۱:۴۶   ۱۳۹۳/۶/۱۶
    avatar
    صبا جون
    کاربر فعال|273 |198 پست
    کیستی که من این گونه به اعتماد

    نام خود را با تو می گویم

    نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

    به کنارت می نشینم و

    بر زانوی تو این چنین به خواب می روم

    کیستی که من این گونه به جد

    در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم!

    احمد شاملو
  • ۰۹:۴۴   ۱۳۹۳/۶/۱۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    کی بود منو صدا زد ؟ چشم حتما می پیوندم به جمع شما
  • ۱۰:۲۰   ۱۳۹۳/۶/۱۶
    avatar
    Arusha
    دو ستاره ⋆⋆|6112 |2848 پست
    اینک در جاده سرنوشت خودتنها مینشینم وچشم به راه پرپیچ و خم تقدیر...
    دست به آسمان بلند میکنم و زمزمه کنان فریاد میزنم:
    تنهــــــــــــــــــــــــــــــــــا هستم،تنهای تنها
    مــــــــــــــــــــــرا دریابید.......
  • ۱۱:۳۸   ۱۳۹۳/۶/۱۶
    avatar
    amme joone bitanaz
    کاربر جديد|153 |83 پست
    در این دنیای وانفسا
    فقط یاد خداست هر روز دلم را میکند ارام
    خدایی که اوون بالاست خودش میبینه دنیارو
    دیگه خسته شده اونم از این موجود دوپا....
    عمه جون بیتاناز
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان