خانه
54.1K

بیماریــها و بـهداشــت زنان

  • ۱۴:۱۵   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    کاربر فعال|447 |521 پست
     بيرون‌زدگي‌ رحم‌ و راههای درمان



    توضيح‌ كلي‌ :
    بيرون‌زدگي‌ رحم‌ عبارت‌ است‌ از افتادن‌ يا نشست‌ كردن‌ رحم‌ از مكان‌ طبيعي‌ خود كه‌ باعث‌ مي‌شود داخل‌ مهبل‌ برآمده‌ شود.
    در
    واضح‌ترين‌ نوع‌، از مهبل‌ بيرون‌ مي‌زند. ممكن‌ است‌ همراه‌
    بيرون‌زدگي‌، يورتروسل‌ و سيستوسل‌ (برآمدگي‌ رحم‌ و يا مثانه‌ در امتداد
    جدا قدامي‌ مهبل‌) و ركتوسل‌ (برآمدگي‌ ديواره‌ مقعد به‌ جدار خلفي‌ مهبل‌)
    وجود داشته‌ باشد.

    علايم‌ شايع‌ :
    توده‌ در جلو يا پشت‌ مهبل‌ يا توده‌اي‌ كه‌ از مهبل‌ بيرون‌ بزند.
    ناراحتي‌ مبهم‌ در ناحيه‌ لگن‌ كمردردي‌ كه‌ با بلند شدن‌ بدتر مي‌شود.
    بي‌اختياري‌ استرسي‌ گهگاه‌ (نشت‌ ادرار در هنگام‌ خنديدن‌، عطسه‌ يا سرفه‌) اشكال‌ در اجابت‌ مزاج‌ درد در هنگام‌ مقاربت‌ جنسي‌
    علل‌ بيرون‌زدگي‌ :
    زماني‌ رخ‌ مي‌دهد كه‌ عضلات‌ و رباط‌هاي‌ قاعده‌ شكم‌، معمولاً در اثر زايمان‌ يا سالخوردگي‌، كاملاً كشيده‌ شوند.
    عوامل‌ افزايش‌دهنده‌ خطر :
    چاقي‌،
    زايمان‌ مكرر، گرچه‌ يك‌ بار بارداري‌ و زايمان‌ به‌روش‌ طبيعي‌ مي‌تواند
    ناحيه‌ را چنان‌ ضعيف‌ كند كه‌ سرانجام‌ منجر به‌ بيرون‌زدگي‌ گردد. سن‌
    بالا بيماري‌هايي‌ كه‌ باعث‌ افزايش‌ فشار داخل‌ شكم‌ مي‌شوند مثل‌
    تومورها، سرفه‌ مزمن‌، يبوست‌ مزمن‌ تناسب‌ فيزيكي‌ نامناسب‌ شغل‌هاي‌
    مستلزم‌ بلند كردن‌ اجسام‌ سنگين‌

    پيشگيري‌ :وزن‌ مناسبي‌ را حفظ‌ كنيد.
    در طول‌ بارداري‌ و پس‌ از زايمان‌، تمرينات‌ ورزشي‌ انجام‌ دهيد.
    از يك‌ رژيم‌ غذايي‌ طبيعي‌ و كاملاً متعادل‌ استفاده‌ كنيد.
    براي‌ حفظ‌ قدرت‌ عضلاني‌ مناسب‌، در يك‌ برنامه‌ ورزشي‌ منظم‌ شركت‌ جوييد.
    از يبوست‌ دوري‌ كنيد. عواقب‌ مورد انتظار هميشه‌ درمان‌ شديد لازم‌ نيست‌ زيرا بيرون‌زدگي‌ خطري‌ براي‌ سلامت‌ به‌ شمار نمي‌رود.
    ورزش‌ مي‌تواند غالباً كاركرد عضلات‌ را بهبود بخشد.
    اگر بيرون‌زدگي‌ شديد باشد، مي‌تواند با جراحي‌ معالجه‌ شود.
    عوارض‌ احتمالي‌ :
    زخم‌ شدن‌ گردن‌ رحم‌
    افزايش‌ خطر عفونت‌ يا آسيب‌ به‌ اعضاي‌ لگن‌
    انسداد مجراي‌ ادرار
    درمان‌ اصول‌ كلي‌ :
    آزمون‌هاي‌
    تشخيصي‌ مي‌توانند شامل‌ پاپ‌اسمير، آزمايش‌ ادرار، سونوگرافي‌ يا
    سي‌تي‌اسكن‌ لگن‌، بيوپسي‌ آندومترو پيلوگرافي‌ داخل‌ وريدي‌ (كه‌ روشي‌
    جهت‌ بررسي‌ كليه‌ها و مجاري‌ ادراري‌ با تزريق‌ ماده‌ حاجب‌ در جريان‌
    خون‌ است‌) باشند. بيشتر آزمون‌ها بايد براي‌ رد كردن‌ ساير اختلالات‌
    انجام‌ پذيرند.

    برنامه‌ درماني‌ به‌ شدت‌ بيرون‌زدگي‌، سن‌، فعاليت‌ جنسي‌، اختلالات‌ لگني‌ همراه‌ و تمايل‌ براي‌ بارداري‌ در آينده‌ بستگي‌ دارد.
    علايم‌
    خفيف‌ معمولاً با برنامه‌ ورزشي‌، هورمون‌درماني‌ و شياف‌ مهبل‌ در صورت‌
    لزوم‌ درمان‌ مي‌شوند. ساير موارد ممكن‌ است‌ به‌ جراحي‌ نياز داشته‌
    باشند. مراقبت‌ از خود (تمرينات‌ ورزشي‌)، آزمون‌ شناخت‌، كنترل‌ و تكامل‌
    عضلات‌ لگن‌، اينها مواردي‌ هستند كه‌ از آنها براي‌ متوقف‌ كردن‌ ادرار
    كردن‌ در وسط‌ آن‌ استفاده‌ مي‌كنيد.

    ممكن‌ است‌
    شياف‌ مهبل‌ (دستگاه‌ حلقه‌اي‌ كوچكي‌ كه‌ براي‌ كمك‌ به‌ نگه‌ داشتن‌
    رحم‌ در يك‌ موقعيت‌ طبيعي‌ در مهبل‌ گذاشته‌ مي‌شود) تجويز گردد. جراحي‌
    براي‌ برداشتن‌ رحم‌ (گاهي‌) داروها درمان‌ با استروژن‌ مي‌تواند جريان‌
    خون‌ بافت‌هاي‌ مهبل‌ و قدرت‌ بافت‌هاي‌ حمايت‌كننده‌ را افزايش‌ دهد.
    فعاليت‌ محدوديتي‌ وجود ندارد. اگر جراحي‌ لازم‌ باشد، فعاليت‌هاي‌ طبيعي‌
    خود را به‌ تدريج‌ از سر گيريد. رژيم‌ غذايي‌ اگر چاق‌ هستيد، وزن‌ خود
    را كم‌ كنيد. براي‌ پيشگيري‌ از يبوست‌، از يك‌ رژيم‌ غذايي‌ پرفيبر
    استفاده‌ كنيد. در اين‌ شرايط‌ به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ نماييد اگر خود يا
    عضوي‌ از خانواده‌تان‌ علايم‌ بيرون‌زدگي‌ رحم‌ را داشته‌ باشيد. اگر
    علي‌رغم‌ درمان‌ يا ورزش‌ علايم‌ ظرف‌ 3 ماه‌ بهبود نيابند يا علايم‌
    غيرقابل‌ تحمل‌ شوند و شما مايل‌ باشند جراحي‌ را مدنظر قرار دهيد.
  • leftPublish
  • ۱۵:۲۶   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    آزمایش پاپ اسمیر چیست؟



    آزمایش پاپ یا پاپ اسمیر (Pap Smear)، آزمایش نمونه‌ های سلولی برداشته شده از قسمت گردن رحم در خانم ها است.
    این آزمایش برای کشف سرطان یا عوارضی است که به سرطان تبدیل می شوند.
    پاپ اسمیر بهترین وسیله برای شناسایی عوارض پیش‌ سرطانی و مخفی تومورهای کوچکی است که به سرطان گردن رحم منتهی می شوند.
    اگر سرطان گردن رحم زود شناسایی شود، می ‌توان آن را درمان کرد.

    پاپ اسمیر چگونه انجام می شود؟

    پاپ اسمیر هنگام معاینه لگنی انجام می ‌شود. دکتر با وسیله‌ ای به نام اسپکولوم، دهانه دستگاه تناسلی را باز می کند تا بتواند گردن رحم را ببیند. بعد با یک نمونه‌گیر(اسپچولا) و یک برس کوچک، سلول ‌های گردن رحم را جمع ‌آوری می ‌کند.
    این نمونه به برای بررسی به آزمایشگاه فرستاده می‌ شود.
    این آزمایش دردناک نیست، اما معاینه لگنی ممکن است اندکی ناراحت کننده باشد.

    نتایج پاپ اسمیر

    معمولا سه هفته طول می‌ کشد تا نتایج آزمایش آماده شود.
    پاپ اسمیر طبیعی، یعنی گردن رحم، طبیعی به نظر می رسد.
    پاپ اسمیر غیرطبیعی، یعنی سلول‌ های بررسی شده، ظاهر طبیعی نداشته‌ اند. در این حالت، گاهی تکرار آزمایش لازم است.
    اگر پاپ اسمیر مثبت باشد، ممکن است پزشک ‌تان آزمایش‌ های متفاوتی را برای ادامه بررسی خود تجویز کند، از جمله کولپوسکوپی(استفاده از یک میکروسکوپ مخصوص برای معاینه گردن رحم و واژن).
    پاپ اسمیر گاهی نشان ‌دهنده عفونت هم هست، اما نمی‌ توان برای تشخیص بیماری ‌های آمیزشی به آن تکیه کرد و آزمایش‌ های اختصاصی لازم است.
    پیش از انجام آزمایش پاپ، برای کسب نتایج دقیق ‌تر باید این کارها را انجام داد:
    پرهیز از رابطه جنسی، شستشوی واژن و استفاده از کرم‌های واژینال 48 ساعت پیش از انجام آزمایش.
    اگر در هنگام آزمایش، دچار عفونت بوده‌اید، یا تعداد سلول کافی در آزمایش اول به دست نیامده باشد، ممکن است تکرار آزمایش ضروری باشد.
    از آنجایی که کاهش هورمون زنانه ی استروژن نیز می‌ تواند بر نتایج آزمایش پاپ اثر بگذارد، زنان یائسه نیاز به مصرف استروژن پیش از تکرار آزمایش دارند.

    هر چند وقت یک بار پاپ اسمیر لازم است؟

    قبلا توصیه می شد آزمایش پاپ اسمیر پس از اولین آمیزش جنسی، یا تا سن 21 سالگی (بسته به این که کدام زودتر اتفاق افتاده باشد)، هر سال باید انجام شود.
    همچنین در خانم های زیر 30 سال، انجام سالانه پاپ اسمیر توصیه می شد و در خانم های بالای 30 سال، با سه آزمایش طبیعی پاپ در سه سال متوالی و آزمایش منفی از لحاظ ویروس پاپیلومای انسانی (که با سرطان گردن رحم ارتباط دارد)، انجام هر دو تا سه سال آن تجویز می‌ شد.

    اما جدیدا توصیه می کنند در خانم های زیر 30 سال هر دو سال یک بار و در خانم های 30 سال به بالا، هر سه سال یک بار، پاپ اسمیر انجام شود.

  • ۱۵:۲۷   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    تخمک‌گذاری چیست؟



    تخمک‌گذاری بخشی از چرخه ی قاعدگی ماهانه ی یک خانم سالم است و معمولا در اواسط این چرخه، عادت ماهانه رخ می‌دهد.

    تخمک‌گذاری به آزاد شدن تخمک‌ بالغ و در دسترس قرار گرفتن آن برای لقاح گفته می‌شود.
    هنگامی که یک دختر متولد می‌شود، تخمدان‌هایش حاوی میلیون‌ها تخمک نابالغ است. به طور معمول در هر ماه تنها یک تخمک، بالغ و رها می‌شود. هنگامی که تخمک از تخمدان آزاد می‌شود، 12 تا 24 ساعت پیش از لقاح احتمالی، می‌تواند زنده بماند. هر تخمکی که لقاح پیدا نمی‌کند، بوسیله پوشش رحم جذب می‌شود.
    تخمک‌گذاری می‌تواند تحت تاثیر عواملی مانند استرس، اضطراب، بیماری، یا به هم خوردن روال معمول زندگی تغییر کند.

    تخمک‌گذاری ممکن است باعث احساس درد، حساسیت یا سوزش در تخمدان‌ها یا اطراف آنها شود.
    نشانه‌های تخمک‌گذاری

    علائم رایج نشان‌دهنده تخمک‌گذاری موارد زیر هستند:
    تغییر ترشحات گردن رحم:
    در حین یا درست پیش از تخمک‌گذاری، ترشحات گردن رحم معمولا ظاهری مانند سفیده تخم مرغ به خود می‌گیرد. اما البته ظاهر این ترشحات، از خانمی به خانم دیگر متفاوت است.
    جهش در درجه حرارت پایه‌ای بدن:
    درجه حرارت بدن که در ابتدای صبح پس از برخاستن از خواب اندازه گرفته شده باشد، می‌تواند بیانگر آن باشد که شما تازه تخمک‌گذاری کرده‌اید. در اغلب خانم ها،‌ کمی مانده به تخمک‌گذاری، درجه حرارت بدن، کمی افت می‌کند. ‌سپس افزایش حاد درجه حرارت بدن پیش می‌آید، ‌که نشان می دهد تخمک‌گذاری، تازه رخ داده است.
    سایر علائم:
    نشانه‌های دیگری هم برای تخمک‌گذاری وجود دارند که آنها را ثانوی محسوب می‌کنند، ‌زیرا در همه خانم ها یا تعداد زیادی از آنها دیده نمی‌شود؛ از جمله لکه‌بینی، حساسیت پستان‌ها، دل ‌درد،‌ آروغ ‌زدن،‌ افزایش حساسیت در حس‌های مختلف و تقویت میل جنسی.
    تعیین زمان تخمک‌گذاری

    زنانی که قصد دارند باردار شوند، لازم است درباره ی دوره‌های قاعدگی‌شان به خصوص زمان تخمک‌گذاری‌شان اطلاع داشته باشند.
    تخمک‌گذاری، آزاد‌شدن تخمک بالغ است که یک بار در هر دوره قاعدگی رخ می‌دهد و در این هنگام، تخمک آماده لقاح‌یافتن و بارورشدن است.
    با توجه به این نکات می‌توانید زمان تقریبی تخمک‌گذاری‌تان را محاسبه کنید:
    - یک دوره قاعدگی از اولین روز شروع قاعدگی تا اولین روز قاعدگی بعدی می باشد.
    - یک دوره قاعدگی به طور معمول 28 تا 32 روز طول می‌کشد، اما ممکن است کوتاه‌تر یا طولانی تر باشد.
    - زمان تخمک‌گذاری با محاسبه‌کردن نیمه دوره قاعدگی تعیین می‌شود.
    - تخمک‌گذاری معمولا بین روز 11 تا 21 پس از شروع دوره قاعدگی رخ می‌دهد.
    - زمان تخمک‌گذاری را همچنین می‌توانید با حساب‌ کردن 12 تا 16 روز پیش از اولین دوره قاعدگی بعدی هم به دست آورید.

  • ۱۵:۲۷   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    بهداشت و عفونت واژن در خانم ها


    خیلی از زنان، صحبت کردن درباره مسایل بهداشتی خود را خوب نمی‌ دانند و از اظهار مشکلات بهداشتی‌ شان و چاره‌ جویی برای رفع آن پرهیز می‌ کنند.
    برخی مادران نیز به علت نداشتن اطلاع کافی، به دختران خود توصیه‌ های نادرستی درخصوص بهداشت فردی می ‌کنند؛ مثلا شستن ناحیه تناسلی با صابون ‌های معمولی و این قبیل توصیه‌ های اشتباه. اما این قبیل اشتباهات در برخی موارد بسیار زیان بار است و تبعات سنگینی به دنبال دارد.
    پوست در خارجی ‌ترین بخش خود لایه ‌ای به نام لایه شاخی دارد که لایه‌ های زیرین را در مقابل عوامل محیطی محافظت می‌ نماید. به دلیل وجود نداشتن این لایه در بافت مخاطی واژن این ناحیه در مقابل موجوداتی مثل باکتری ‌های بیماری‌ زا و قارچ‌ ها بسیار آسیب ‌پذیر است. در واژن نرمال انواع گوناگونی از باکتری‌ های هوازی و بی‌ هوازی یافت می ‌شود ولی نسبت این موجودات در تعادل صحیحی هستند.
    در واژن سالم، لاکتوباسیل‌ ها که جزو باکتری‌ های مفیدند، گونه غالب ‌اند. لاکتوباسیل‌ها گلیکوژن تولید شده توسط سلول‌ های مخاط واژن را به گلوکز و سپس با متابولیسم گلوکز، آن را به اسید لاکتیک تبدیل می ‌کنند. لاکتوباسیل‌ها علاوه بر واژن در بافت مخاطی دهان و روده نیز یافت می ‌شوند. بیش از 125 گونه لاکتوباسیل شناخته شده که تنها چند نوع آن در واژن است.
    برخی از انواع لاکتوباسیل‌ها اسید لاکتیک تولید می ‌کنند که با اسیدی کردن محیط نقش دفاعی قابل توجهی را ایفا می ‌کنند. بعضی دیگر از آن ها علاوه بر لاکتیک اسید ماده ضدعفونی ‌کننده طبیعی دیگری به نام پراکسید هیدروژن تولید می‌ کنند که سبب تقویت مضاعف دفاع واژن می ‌شود. تولید اسیدلاکتیک سبب اسیدی بودن این محیط می ‌شود که چون لاکتوباسیل‌ها در محیط اسیدی قادر به ادامه زندگی هستند و از طرفی باکتری‌‌ های بیماری ‌زا نیز در این محیط قادر به رشد و تکثیر نمی ‌باشند سبب تعادل میان باکتری‌ های مفید و بیماری ‌زا و نهایتا سلامت واژن می ‌شود بنابراین سلامت واژن به تعادل PH آن وابسته است.
    PH واژن در دوره زندگی زنان از خردسالی تا یائسگی تغییر می ‌کند و این مربوط به تغییرات هورمونی است. PH نرمال واژن در طول بلوغ تا بزرگسالی است(سنین باروری) 8/3 تا 2/4 می‌باشد، در حالی که PH ترشحات واژینال عفونی شده بیش از 7/4 است. با به هم خوردن تعادل pH در این ناحیه، باکتری‌ های گاردنلای واژن تولید پروتئینی می‌ کنند و باکتری ‌های بی ‌هوازی با آنزیمی که دارند با از بین رفتن لاکتوباسیل‌های مفید، سبب ایجاد بوی ناخوشایندی شبیه ماهی می ‌‌شوند که به عنوان یکی از علایم آغازین عفونت تلقی می ‌شود.

    عوامل بر هم زننده ی محیط اسیدی

    * یکی از مهم‌ترین عوامل بر هم زننده محیط اسیدی این ناحیه، کف ناشی از شوینده‌ های نامناسب است که حین شستشوی فردی به خاطر آناتومی خاص این ناحیه وارد واژن می ‌شود. استفاده مکرر از این شوینده‌ ها به خاطر قلیایی بودن آنها PH این ناحیه را بالا برده و موجب فراهم شدن محیط مساعد جهت رشد و تکثیر باکتری ‌های گاردنلایی و از بین رفتن باکتری ‌های مفید تولید کننده اسید لاکتیک و درنهایت افزایش احتمال ابتلا به عفونت واژن می ‌شود.
    * از عوامل مهم دیگری که تعادل اسید را متاثر می‌کند، ترشحات جنسی مردانه است. از آنجایی که ترشحات جنسی مردانه دارای PH خنثی یعنی حدود 7 است، هنگام ورود به واژن، PH محیط را بالا می‌برد و زمینه را جهت ابتلا به عفونت فراهم می ‌کند.
    * همین مساله هنگام قاعدگی نیز صادق است زیرا PH خون خنثی و حتی کمی قلیایی است و به همین دلیل حین قاعدگی بوی شبیه ماهی بیشتر حس می ‌شود.
    استفاده از آنتی ‌بیوتیک سبب از بین رفتن باکتری ‌های خوب علاوه بر باکتری‌ های بد می ‌شود که خود احتمال بروز عفونت را بیشتر می‌ کند.
    شستشوی داخل واژن نه تنها سبب از بین رفتن باکتری‌ های بیماری ‌زا نمی‌ شود بلکه سبب انتقال این باکتری ‌ها به مناطق داخلی ‌تر واژن می‌ شود.
    استفاده از صابون‌ های ضد عفونی کننده نیز سبب از بین رفتن باکتری ‌های مفید می ‌شود.
    عدم استفاده از وان و جایگزین نمودن آن با دوش گرفتن می ‌تواند در این راستا به حفظ سلامت کمک کند.
    و در نهایت بانوان همواره باید دو نکته مهم را در راستای حفظ سلامت و بهداشت فردی خود به خاطر بسپارند:
    1- شوینده‌های دارای PH اسیدی نقش مهمی در حفظ PH اسیدی واژینال دارد.
    2- حضور اسید لاکتیک در شوینده‌ مناسب به دفاع علیه باکتری‌ های مضر کمک می‌ کند.


    نشانه‌ های عفونت واژن
    در معاینات بالینی، تشخیص 3 نشانه از 4 نشانه‌ زیر تاییدی بر ابتلا به عفونت است:
    1- تغییر ترشحات از حالت نرمال
    الف) ترشحات رقیق مانند شیر به رنگ سفید یا خاکستری با بوی زننده احتمال ابتلا به عفونت باکتریایی واژن را نشان می ‌دهد.
    ب) ترشحات غلیظ و کف مانند زرد مایل به سبز با بوی بد احتمال ابتلا به تریکومونازیس را نشان می ‌دهد.
    ج) ترشحات سفت و سفید پنیری و بدون بو نشانه بروز عفونت قارچی است.
    2- مشاهده سلول‌ های گلوله ‌ای که در واقع سلول‌ های مخاطی احاطه شده توسط باکتری ‌ها پوشانده شده‌ هستند در زیر میکروسکوپ
    3- PH بالاتر 5/4 مایعات واژن
    4- ایجاد بوی ماهی با افزودن قلیا

  • ۱۵:۲۷   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    قاعدگی بیش از حد طبیعی در خانم ها



    خیلی از خانم‌ ها از خستگی و کاهش انرژی برای فعالیت‌ های روزانه گله دارند و نمی ‌دانند که گاهی دلیل مشکل شان صرفا این است که خون یعنی ماده حیاتی بدن شان، کم شده است. چرا؟ چون مدت‌ هاست به قاعدگی‌‌ بیمار گونه و غیرطبیعی دچار شده‌اند، اما تصور می‌ کنند طبیعی است.

    علت خون‌ریزی ‌های غیرطبیعی زنانه چیست؟

    این خون ‌ریزی‌های غیرطبیعی دو نوع‌ اند: قبل از یائسگی و بعد از یائسگی. ‌برای خانمی كه مدت‌ها یائسه بوده و ناگهان دچار خون ‌ریزی می‌ شود، این مساله بسیار جدی است و اولین تشخیص پزشک، سرطان است و سعی می ‌كند دریابد كه آیا سرطانی در كار است یا نه.
    اما عمدتاً علت اصلی خون‌ ریزی‌های غیرطبیعی قبل از دوران یائسگی، غیر سرطانی یا خوش‌ خیم است. خون ‌ریزی ‌های قبل از یائسگی معمولا به دو شكل هستند: اول، شدید شدن خون‌ ریزی ماهانه و طولا‌نی‌ تر شدن مدت آن و دوم، خون ‌ریزی مابین دو عادت ماهانه متوالی.
    و چه عللی دارد؟

    سه علت می ‌تواند داشته باشد که اولینش ناهنجاری هورمونی است؛ یعنی تخمدان‌ها تخمك رها نمی ‌كنند. حتما می ‌دانید كه به طور متوسط هر ماه یك تخمك از یكی از دو تخمدان باید رها شود و اگر این تخمك به موقع رها نشود، نظم به هم می ‌خورد و خون ‌ریزی غیرطبیعی صورت می ‌گیرد. در نوجوانی، علت رها نشدن تخمك، عدم بلوغ در رابطه مغز و تخمدان‌ ها است. خون ‌ریزی دختران نوجوان معمولا نامنظم است و علتش در سنین زیر 20 سالگی معمولا رابطه بین مغز و تخمدان ‌های نابالغ است. رابطه بین مغز و تخمدان اغلب از 17 یا 18 سالگی، بالغ می ‌شود و همه چیز به حالت طبیعی درمی ‌آید و خون‌ ریزی ماهانه منظم می شود.
    در نزدیك دوران یائسگی هم به خاطر آن كه ذخیره تخمك‌ ها در تخمدان ‌ها كم شده است، خانم ‌ها دیگر نمی‌ توانند به طور مرتب هر ماه یك تخمك رها كنند و این نیز از عوامل خون ‌ریزی در این خانم ‌هاست.
    ‌و علت دوم؟

    علت دوم، تومورها یا توده‌ های سلولی خوش‌ خیم است؛ مثل پولیپ یا فیبروم كه در رحم یا گردن رحم پدیدار می ‌شوند و در 25 تا 40 سالگی بسیار متداول اند و گاهی می ‌توانند بدخیم باشند كه در این صورت معمولا‌ً در گردن رحم یا دیواره مهبل قرار دارند. خون‌ ریزی ناشی از تومورهای بدخیم معمولا‌ به صورت خون ‌ریزی در بین دو عادت ماهیانه دیده می ‌شود.
    ‌و علت سوم؟

    علت سوم، اختلالات التهابی و عفونی (مقاربتی یا غیرمقاربتی) است.
    ورود اجسام خارجی و ضربه‌ ها، سوء استفاده‌ های جنسی و زگیل‌ های تناسلی از علل شایع خون‌ ریزی قبل از بلوغ است. اختلالات انعقادی در نخستین قاعدگی دختران 10 تا 11 ساله نیز باعث بلوغ زودرس می‌ شود كه در نتیجه، سیكل ‌های آن سریع ‌تر از حالت طبیعی می ‌شود، اما هر قدر كه این اتفاق دیرتر رخ دهد، تكامل سیستم دیرتر اتفاق افتاده و خون‌ ریزی‌های نامرتب و عدم تخمك ‌گذاری در آن ها مشهودتر است.

    آیا پای علل طبیعی هم ممکن است در میان باشد؟

    بله. معمولا در دو سال اول بلوغ دختران، تخمك ‌گذاری ناقص است و طول دوره از 21 تا 40 روز متفاوت می باشد. تا وقتی این مدت سیكل منظم 23 تا 35 روز ادامه پیدا كند، اغلب خون ‌ریزی‌ های دوره شدید و حتی با افت شدید هموگلوبین خون همراه خواهد بود كه البته با دارو‌های هورمونی قابل درمان است.
    و اما بعد ...

    علاوه بر خود خون‌ ریزی، عامل زمینه ‌ساز و به وجود آورنده آن هم مهم است؛ مثلا خون‌ ریزی‌های مرتبط با بارداری می ‌تواند باعث سقط یا بروز بارداری خارج از رحم شود. 30 درصد از زنان با مصرف قرص ‌های ضد بارداری دچار لكه ‌بینی می ‌شوند كه یكی از علل آن، كم‌ كاری یا پركاری تیروئید است كه خون ‌ریزی ‌های كم قاعدگی، فاصله زیاد بین دو قاعدگی و افزایش تعداد دفعات قاعدگی از علایم و نشانه ‌های آن است.
    فیبروم رحمی (افزایش توده عضلانی رحم)‌ نیز باعث لكه بینی و خون ‌ریزی می‌ شود كه میزان آن بر حسب موقعیت و جایگاهی كه فیبروم قرار دارد، متفاوت است. اگر فیبروم در نزدیكی عروق رحم باشد، خون ‌ریزی‌های نامرتب ایجاد می‌ كند و اگر پشت مثانه باشد، باعث بروز علایم ادراری می‌ شود.
    از طرفی 10 درصد سرطان‌ های رحمی در سنین بالای 35 سال با خون‌ ریزی همراهند و با نمونه‌ برداری از داخل رحم (كورتاژ تشخیصی)‌ می‌ توان علتش را مشخص كرد.
    نکته مهم این است که یکی از روش‌ های درمان خون ‌ریزی‌ های غیرطبیعی و بدون علت رحم، تجویز مسكن‌ های ضد التهابی همچون ایبوپروفن و مفنامیك اسید است و با مصرف 6 تا 8 ساعت یك بار این داروها می ‌‌توان خون ‌ریزی را كنترل كرد، اما فقط زمانی که بیماری دیگری مطرح نباشد، ‌باید سراغ این تجویزها رفت.
    مهم این است که بدانیم 30 درصد از خون ‌ریزی‌ های پس از یائسگی به علت سرطان‌ های رحم است، اما آن چه مشهود است استفاده از هورمون‌های استروژن و پروژسترون است. به تازگی درمان‌‌های هورمونی برای زنان پس از دوران یائسگی توصیه نمی ‌شود و فقط در موارد گرگرفتگی یا پوكی استخوان شدید، برای این دسته از بیماران، هورمون ‌‌درمانی انجام می ‌شود.
  • ۱۵:۲۸   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    قطع قاعدگی به هزار و یک علت



    همان‌قدر که برای بیشتر دختران نوجوان، اولین عادت ماهانه‌شان نگران‌کننده و ناآشناست، برای خانمی‌که طی زندگی خود دوره‌های ماهانه منظمی‌داشته، قطع قاعدگی می‌تواند نگران‌کننده باشد. زنان متاهل،‌ اولین تصورشان در چنین مواقعی، بارداری است. اما به جز بارداری، به چه دلایلی ممکن است این اتفاق بیفتد؟ ...

    قطع قاعدگی به چه دلایلی ممکن است اتفاق بیفتد؟

    آمنوره یک نوع اختلال در دوره ماهیانه زنان است و به حالتی اطلاق می‌شود که خون‌ریزی ماهیانه در یک زن برای بیش از سه ماه قطع شود.
    آمنوره را می‌توان به انواع اولیه و ثانویه تقسیم کرد: آمنوره اولیه که فقدان دوره ماهانه از آغاز وجود دارد و معمولاً برای تمام طول عمر ادامه می‌یابد. در این حالت خون‌ریزی دوره ماهانه در دوران بلوغ هرگز اتفاق نمی‌افتد. اما در آمنوره ثانویه معمولاً به دلیل یک عامل جسمی، چنین ‌اتفاقی می‌افتد و نسبت به آمنوره اولیه، دیرتر آغاز می‌شود. در این حالت، دوره‌های دوره ماهیانه که در آغاز طبیعی و منظم بوده‌اند، به تدریج غیرطبیعی، نامنظم و یا قطع می‌شود.
    و چه عواملی آمنوره را ایجاد می‌کنند؟


    آمنوره (قطع دوره ماهانه) علل متعددی دارد از جمله‌این موارد:
    بارداری: خانم‌‌ها در دوران بارداری، تخمک‌گذاری ندارند و بنابراین دوره ماهیانه به طور موقت قطع می‌شود.
    اختلال در تخمک‌گذاری: اختلال در تخمک‌گذاری معمولاً بی‌نظمی ‌شدید دوره ماهیانه یا قطع مکرر خون‌ریزی ماهیانه را سبب می‌شود.
    نقص‌‌های زمان تولد، اختلالات آناتومی ‌یا ساختمانی و سایر بیماری‌ها: در صورتی که خون‌ریزی ماهیانه مثلا در یک دختر نوجوان 16 ساله آغاز نشده باشد، باید به وجود نقایص زمان تولد، اختلالات ساختمانی و سایر بیماری‌‌ها شک کنیم.
    اختلالات غذا خوردن: زنانی که به بی‌اشتهایی عصبی ‌یا پرخوری عصبی ‌دچار هستند، به آمنوره (قطع دوره ماهانه) مبتلا می‌شوند. علت این امر آن است که به دلیل پایین نگه داشتن وزن بدن، بدن آمادگی باردار شدن را نخواهد داشت. در نتیجه، دستگاه تولید مثلی به منظور حمایت بدن از کار می‌افتد چرا که بیش از اندازه تحلیل رفته است.
    ورزش بیش از اندازه و سنگین: بسیاری از زنان جوان ورزشکار، دچار قطع دوره ماهیانه می‌شوند زیرا مقدار چربی‌بدن آنها بسیار کم است.
    اختلال کارکرد تیرویید: در بسیاری از موارد، کم‌کاری یا پرکاری غده تیرویید ، مسئول قطع دوره ماهیانه است.
    چاقی: زنان چاق معمولاً به آمنوره (قطع دوره ماهانه) دچار می‌شوند؛ زیرا وجود مقدار زیاد چربی‌در بدن در فرآیند تخمک‌گذاری اختلال ایجاد می‌کند.
    چگونه می‌توان آمنوره را تشخیص داد؟

    تشخیص توسط پزشک متخصص زنان و با گرفتن تاریخچه پزشکی و معاینه جسمی ‌از جمله معاینه لگنی انجام می‌شود. با رد کردن سایر اختلالات دوره ماهانه، بیماری‌های داخلی و نقش داروهایی که می‌توانند بیماری را سبب شده یا آن را بدتر‌کنند، تشخیص آمنوره قطعی است. به علاوه، برای تشخیص آمنوره لازم است قطع خون‌ریزی ماهیانه برای سه دوره متوالی و زمانی که زن باردار نباشد، ادامه یابد.


    چه کسانی باید مورد ارزیابی‌قرار بگیرند؟

    دختران نوجوانی که در سن 16 سالگی هنوز قاعده نشده‌اند، باید بلافاصله مورد بررسی قرار بگیرند چرا که تشخیص و درمان به موقع بسیار ضروری است. همچنین زنانی که به صورت ثانویه به آمنوره مبتلا شده‌اند، باید از نظر بارداری (در صورت متاهل بودن) یا در صورت باردار نبودن از نظر بیماری‌‌های دیگر مورد بررسی قرار گیرند.
    این آمنوره اولیه، درمانی‌هم دارد؟

    بله، حتما. اما باید بدانیم که درمان خاص آمنوره براساس این موارد توسط پزشک تعیین می‌شود: سن، وضعیت سلامتی و تاریخچه پزشکی بیمار، وسعت بیماری، علت بیماری (اولیه یا ثانویه)، تحمل بیمار نسبت به داروها، روش‌‌ها و درمان‌‌های خاص، انتظارات ما نسبت به دوره بیماری، دیدگاه یا انتخاب بیمار.
    درمان آمنوره ممکن است شامل موارد زیر باشد:
    ترکیبات پروژسترون (درمان هورمونی)، قرص‌‌های خوراکی ضد بارداری (که مانع از تخمک‌گذاری می‌شوند)، رژیم غذایی مناسب (شامل غذا‌‌های حاوی چربی‌و کالری بالا) ودر بیشتر موارد، پزشکان با تجویز دارو، در خانم‌‌هایی که باردار نیستند و دو دوره یا بیشتر قطع دوره ماهانه داشته‌اند، خون‌ریزی مصنوعی ایجاد می‌کنند.
    آیا عوارضی هم ممکن است به وجود آید؟

    البته در صورتی که آمنوره درمان نشود، بله، به وجود می‌آید؛ عوارضی نظیر پریشانی روانی در رابطه با تكامل جنسی و ناتوانی در باردار شدن. در مواردی که مشكلات غدد درون‌ریز موجب بروز آمنوره شده است، عوارض ناشی از ابتلا به‌این مشکل نیز به وجود خواهد آمد.
    آمنوره‌ ثانویه‌ به چه عارضه‌ای گفته می‌شود؟


    آمنوره‌ ثانویه‌ عبارت‌ است‌ از توقف‌ دوره ماهانه‌ برای‌ حداقل‌ 3 ماه‌ در خانمی ‌كه‌ قبلاً دوره ماهانه داشته‌ است‌.
    چرا این نوع آمنوره به وجود می‌آید؟‌


    بارداری، شیردهی‌ به‌ كودك‌ شیرخوار، قطع‌ مصرف‌ قرص‌های‌ ضدبارداری‌، یائسگی‌ (در صورتی‌ كه‌ سن‌ بیش‌ از 35 سال‌ بوده و بارداری‌ وجود نداشته‌ باشد)، استرس‌ عاطفی‌ یا اختلال‌ روانی‌ ، جراحی‌ و برداشتن‌ تخمدان‌ها و رحم‌، اختلال‌ غدد درون‌ریز، از جمله‌ هیپوفیز، هیپوتالاموس‌، تیرویید، پاراتیرویید، غدد فوق‌ كلیوی، و تخمدان‌ها، دیابت ‌، بیماری‌ سل‌ ، چاقی‌، بی‌اشتهایی‌ عصبی‌ یا پرخوری‌ عصبی‌.
    و عوارض آن شامل چه مواردی است؟


    امكان‌ دارد بعضی‌ از علایم‌ مانند كمبود استروژن‌، مثل‌ گُرگرفتگی‌ و خشكی‌ مجرای‌ تناسلی‌ و مختل شدن توانایی‌ بچه‌دار شدن ظاهر شود.
    درچه شرایطی باید به پزشك مراجعه نمود؟


    اگر شما یا یكی‌ از اعضای‌ خانواده‌‌تان علایم‌ آمنوره‌ را دارید، اگر دوره ماهانه‌، علی‌رغم‌ درمان‌، تا 6 ماه‌ باز نگردد و اگر علایم‌ جدید و نامنتظره‌ بروز كنند،باید به پزشک مراجعه کنید.
    درمان قطع قاعدگی


    اگر قطع‌ دوره ماهانه‌ به‌ علت‌ یك‌ بیماری‌ زمینه‌ساز مثل‌ بیماری‌ سل‌، دیابت‌ یا بی‌اشتهایی‌ عصبی ‌رخ‌ داده‌ است‌، باید این‌ بیماری‌‌های‌ زمینه‌ساز درمان‌ شود. اگر علت‌ قطع‌ دوره ماهانه‌ مشخص‌ نیست‌، هیچ‌گونه‌ روش‌ خاصی‌ برای‌ پیشگیری‌ وجود ندارد. تغذیه‌ باید خوب‌ باشد و باید سعی‌ شود وزن‌ در حد مناسب‌ نگهداری‌ شود.
    اگر آمنوره‌ ناشی‌ از بارداری‌ یا شیردهی‌ باشد، دوره ماهانه‌ بعد از اتمام‌ آنها باز خواهد گشت‌. اگر ناشی‌ از قطع‌ قرص‌های‌ ضدبارداری‌ باشد، دوره ماهانه‌ بعد از 2 ماه‌ تا 2 سال‌ باید باز گردد. اگر ناشی‌ از یائسگی‌ باشد، دوره ماهانه‌ها مرتباً كاهش‌ یافته‌ و شاید دیگر هیچ‌گاه‌ برنگردد. برداشتن‌ رحم‌ نیز باعث‌ قطع‌ دوره ماهانه‌ به‌ طور دایمی‌خواهد شد. اگر غدد درون‌ریز دچار اختلال‌ شده‌ باشند، با تجویز هورمون‌ كاهش‌ یافته‌ معمولاً باعث‌ بازگشت‌ دوره ماهانه‌ خواهد شد. اگر قطع‌ دوره ماهانه‌ ناشی‌ از بیماری‌هایی‌ چون‌ بی‌اشتهایی‌ یا پرخوری‌ عصبی‌باشد، درمان‌ موفقیت‌آمیز این‌ بیماری‌ها برای‌ بازگشت‌ دوره ماهانه‌ ضروری‌ است‌. اگر قطع‌ دوره ماهانه‌ ناشی‌ از دیابت‌ یا بیماری‌ سل‌ باشد، امكان‌ دارد دوره ماهانه‌ هرگز باز نگردد.

  • leftPublish
  • ۱۵:۲۹   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    درمان بیماری اِندومتریوز در زنان


    در چه مواردی این بیماری نیاز به درمان دارد؟پاسخ) وقتی بیماری در افراد ایجاد علامت کرد، حتماً باید درمان شود. در مواقعی که مریض در حین قاعدگی یا مقاربت، درد شدید دارد حتماً نیاز به درمان دارویی هست. زمانی که مریض نازایی دارد، اگر اندومتریوز خیلی وسیع باشد، نیاز به عمل IVF (باروری خارج رحمی) وجود دارد. البته اگر اندومتریوز خفیف باشد، درمان دارویی کافی است.
    به عبارتی در بیماران زیر نیاز به درمان طبی است: میل به بچه‌دار شدن و حفظ باوری، موارد خفیف تا متوسط بیماری، سن کم‌تر از 40- 35 سال. در صورت وجود اندومتریوز و مقاومت به درمان دارویی، اندومتریوز بیش‌تر از یک سانتی‌متر در تخمدان، چسبندگی و انتشار وسیع باید اقدام به جراحی و برداشت بافت ناحیه ی مبتلا نمود.


    *روش‌های درمان اندومتریوز چیست؟
    مواقعی که اندومتریوز خفیف است، معمولاً درمان‌های دارویی انجام می‌گیرد که بیش‌تر باعث متوقف شدن تخمک‌ گذاری می‌شود و شامل یک سری قرص‌های جلوگیری از حاملگی است که بیمار باید به صورت مداوم این قرص‌ها را مصرف کند و یا درمان‌هایی که شامل ترکیبات پروژسترونی است و آمپول‌های پروژسترونی تجویز می‌شود و یا یک نوع آمپول‌های تزریقی که بیمار باید هر ماه یک بار تزریق کند. این آمپول‌ها باعث می‌شوند که در بیمار تخمک ‌گذاری متوقف شود. توقف تخمک ‌گذاری باعث می‌شود که نقاط اندومتریوز مقداری آتروفیک شوند (تحلیل روند) و درد بیمار کم‌تر شود. در 90- 80 درصد موارد، درد بیمار با دارو تسکین می‌یابد و حدود 70- 50 درصد زنان با درمان موفق می‌توانند حامله شوند و حدود 20- 10 درصد بیماران پس از یک سال از درمان دچار عود علایم می‌شوند.


    *توصیه شما به فرد مبتلا به اندومتریوز چیست؟
    با توجه به این که بیماری اندومتریوز، یک بیماری پیش رونده بوده و حتی اگر در مرحله خفیف هم باشد ممکن است طی چند سال شدید شود، باید سریعاً برای درمان آن اقدام کرد. در افراد مبتلا باید ابتدا مشخص شود اندومتریوز در چه مرحله‌ای است و اگر بیمار ازدواج کرده و اندومتریوز دارد، بهتر است برای بچه‌دار شدن زودتر اقدام کند، چون ممکن است اندومتریوز پیشرفت کند و باعث نازایی شود. اگر هم بچه نمی‌خواهد بهتر است از روش‌های جلوگیری از بارداری (مانند قرص‌های ضدبارداری) استفاده کند. مصرف قرص‌های ضدبارداری باعث جلوگیری از پیشرفت اندومتریوز می‌شود.
    هم‌چنین ترکیباتی مانند پروژسترون باعث می‌شوند اندومتریوز در همان مرحله باقی بماند و پیشرفت نکند.


    *توصیه شما به این بیمار و افرادی مثل ایشان چیست؟
    معمولاً خیلی از دردهای موقع قاعدگی دردهای دیسمنوره اولیه هستند که خیلی از خانم‌ها دچار آن می‌شوند و نبایستی خیلی نگران باشند، اما وقتی دردهای پیش رونده دارند باید به پزشک مراجعه کنند. اگر خانمی ازدواج نکرده بهتر است از درمان‌های دارویی استفاده کند، چون مصرف داروهای جلوگیری کننده حاملگی باعث می‌شود بیماری پیشرفت نکند و اگر ازدواج کرده توصیه می‌کنیم اگر شرایط مناسب برای باردار شدن دارند، هر چه زودتر اقدام به بارداری کنند. به طور کلی این افراد نباید از باردار شدن ناامید شوند.
    در این خانم باید بررسی شود که اندومتریوز در چه مرحله‌ای است. در مرحله اول باید یک اسپرموگرام از شوهرشان داشته باشند که مطمئن شوند شوهرشان مشکل خاصی ندارد و یک بررسی هورمونی از خودشان انجام دهند. اگر اندومتریوز در مرحله خفیف باشد، درمان دارویی مثل داروهای تحریک کننده تخمک‌ گذاری انجام می‌گیرد و اگر اندومتریوز وسیع باشد باید لاپاروسکوپی شود. احتمال این که عدم بارداری ایشان به علت اندومتریوز باشد، زیاد است. اگر در این فرد اندومتریوز شدید باشد، بهتر است با لاپاروسکوپی چسبندگی‌ها آزاد شود. اگر این امکان وجود ندارد، می‌بایستی توسط IVF (لقاح خارج از رحم) اقدام به درمان کرد. ولی در نهایت این خانم نباید نگران باشد و از بارداری هم ناامید نشود، چون در این افراد یا از طریق ساده و معمولی امکان بارداری وجود دارد یا اگر در مرحله وسیع و شدید اندومتریوز باشند، از طریق روش‌های کمک به بارداری در این افراد می‌توان مشکل را بر طرف کرد.

  • ۱۵:۲۹   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
     زنان برای مقابله با PMS چه باید بكنند؟




    مخفف
    (Premenstrual Syndrome) یا سندرم قبل از قاعدگی (عادت ماهانه) است. به
    نحوی كه شخص مبتلا بهPMS ممكن است انواع وسیعی از علائم را كه ظاهراً مرتبط
    با هم نیستند احساس كند؛ به همین دلیل تشخیص آن مشكل است. علی رغم وجود
    علائم بسیار، هر خانم مبتلا بهPMS معمولاً علائم خاص خود را به صورت دوره
    ای دارد.



    محققین اظهار می كنند كه40 درصد زنان در سن باروری بهPMS مبتلا می شوند.
    در موارد بسیاریPMS دلیل مشخصی ندارد. اما ممكن است پس از تولد فرزند،
    بستن لوله های رحم، برداشتن رحم، شروع یا قطع مصرف قرص های ضد بارداری یا
    در پی استرس به عنوان شوكی برای سیستم غدد درون ریز ظاهر می شود.PMS ارثی
    است و ممكن است با بالا رفتن سن شدت آن بیشتر شود. از آنجا كه در این
    دوران بانوان به درك و همدلی همسران و اطرافیان نیاز دارند و این نیاز می
    تواند در روابط بین فردی و شغلی افراد تأثیر گذار باشد، از این رو پرداختن
    به این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
    علائمPMS كدامند؟
    علائم
    در افراد گوناگون متفاوت است و به صورت های مختلف ظاهر می شود. از خفیف
    به متوسط و تا حد ناتوانی گسترش می یابند. از مهمترین علائم مرتبط به PMS
    ، كسالت ، خستگی ، زودرنجی، عصبانیت ناگهانی و احساس خارج از كنترل بودن،
    علائم دیگر شامل میگرن یا انواع سردرد، مشكلات سینوسی ، ورم، آكنه ،
    احساس اجبار برای غذا خوردن، ویار به خوردن شیرینی یا غذاهای پر نمك و شور،
    درد مفاصل، احساس بی عرضگی، كمردرد ، مشكلات چشمی، افزایش وزن، اختلالات
    روده ای و غش به علاوه فكر یا اقدام به خودكشی ، ضعف تمركز، بدگمانی، گریه و
    خشونت را نیز می توان به این علائم اضافه كرد.

    با لحاظ كردن گزارش های خانم ها از وضعیت منحصر به فرد خود بیش از 100
    نشانهPMS مشاهده شده است. كلید تشخیصPMS مشاهده تعدادی از علائم مشخص فوق
    نیست، بلكه ظاهر شدن ادواری علائم به طور ماهانه ملاك تشخیصPMS مد نظر است.
    به
    هر حال تحقیقات انجام شده علائم گسترده سندرم قبل از قاعدگی (PMS) را
    شناسایی كرده است. این نشانه ها در طبقه بندی های زیر مشاهده شده اند:

    سیستم عصبی:
    سردرد، میگرن ، صرع، سرگیجه ، غش
    ارتوپدی: دردكمر ، درد مفاصل، خشكی مفاصل
    عضلانی: كشیدگی عضلات، ورم، درد شكم، گرفتگی عضلات ( گرفتگی ماهیچه پا)
    روان شناختی: بی حوصلگی، گریه، تنش، احساس ناامیدی، وحشت، خستگی، پرخاشگری، عصبانیت ، كسلی و بی حالی ، افسردگی:اقدام به خودكشی، سوء رفتار با فرزند، خودزنی، اعتیاد یا سوء مصرف مواد .
    بینایی:ورم ملتحمه، آب ریزش چشم، سیاهی دور چشم، تاری دید
    شنوایی:گرفتگی صدا، (بیماری های گوش،حلق و بینی) خارش گلو، التهاب لوزه
    دستگاه ادرار: التهاب مجاری ادرار، التهاب مثانه، تكرر ادرار، ورم ( جمع شدن آب)
    معدی روده ای: میل شدید به غذا، درد شدید، ورم شكمی
    سینه ها:درد سینه ها، بزرگی سینه ها، بیماری فیبروكیستیك (كیست سینه)
    دستگاه تنفس:آب ریزش بینی و سرماخوردگی ، برونشیت، آسم ، تورم مجاری تنفسی
    خون شناسی
    بیماری های پوستی، دانه های پوستی، كورك، كهیر ، تبخال
    شیوه های مقابله با این سندرم:

    برای خانم هایی كه احساس ابتلا به سندرم قبل از قاعدگی دارند، یا فكر می
    كنند كه ممكن است روزی این مشكل را پیدا كنند، اطلاعات و اقدامات زیر
    پیشنهاد می شود:
    زمانPMS

    گرچه علائم این مشكل از هر فردی به فرد دیگر متفاوت است ولی به طور كلیچهار الگوی رایج به شرح زیر وجود دارد:

    -
    علائم 5 تا 7 روز قبل از عادت ماهیانه آغاز می شود و با آغاز خونریزی پایان می یابد.

    - علائم 14 روز قبل از عادت ماهیانه ( زمان تخمك گذاری) شروع می شود و تقریباً دو هفته و یا تا زمان شروع خونریزی به طول می انجامد.

    - علائم 14 روز قبل از عادت ماهیانه آغاز می شود و تا 3 هفته بعد ادامه می
    یابد( در واقع تا پایان زمان خونریزی عمده یا تقریباً اتمام دوره عادت).

    - علائم به مدت چند روز هنگام تخمك گذاری( دو هفته قبل از عادت) آغاز می
    شود، سپس از شدت آن كاسته می شود و چند روز قبل از شروع خونریزی دوباره
    ظاهر می شود.

    فرد مبتلا به PMS حداقل 5 روز در ماه از علائم بیماری راحت است. و این
    بیماری همیشگی نیست. اكثر خانم ها فقط حدود 5- 7 روز در ماه از این مشكل
    رنج می برند. بهترین راه برای تشخیصPMS جدول بندی علائم خاص خود شما بر
    روی تقویم به مدت 2 ماه است. جهت كنترل این كه آیا علائم ثبت شده با زمان
    عادت شما ارتباط دارد یا خیر، لازم است علائم و نشانه هایی كه در خود
    تجربه می كنید جدول بندی نمایید. دانستن این كه شما مبتلا به PMS هستید یا
    خیر، احساس بهتری در شما ایجاد می كند. اگر شما نیز مبتلا به PMS می
    باشید، این كه شما تنها فردی نیستید كه به PMS مبتلا شده است و این كه PMS
    یك اختلال زیست شناختی است و نه جسمی، می تواند موجب آرامش شما شود.
    درمانPMSچیست؟

    با وجود این كه علتPMS ناشناخته است، اما قابل درمان می باشد.
    توصیه های پیشنهادی برای درمان عبارت اند از:
    1. استراحت كافی

    2. ورزش روزانه

    3.حذف مصرف نمك، شكر، كافئین، الكل.

    4.مصرف ویتامین ها به خصوص ویتامین ب-( B6 )

    بسیاری از مبتلایان به PMS از پائین آمدن موقت قندخون خود گزارش داده اند.
    خوردن شش وعده غذایی كوچك در روز بسیار مناسب تر و مفید تر از صرف سه
    وعده غذاییاست. در این دوره مصرف كربوهیدرات ها ی مركب مانند میوه جات
    تازه، سبزیجات ، غلات و پروتئین ها (به خصوص مرغ و ماهی) توصیه می شوند.
    قبل از اقدام درمانی و یا مصرف دارو و یا به موازات این اقدامات، به توصیه های زیر عمل نمائید:
    -در مورد مشكلPMS با همسر خود صحبت كنید،و
    نیز در صورت ضرورت و امكان، مشكلتان را با خانواده، دوستان و همكارانتان
    در میان بگذارید. شما به همدلی و حمایت این افراد نیاز دارید، تا شما را
    راهنمایی نمایند كه«احساساتتان را كنترل كنید»؛این دقیقاً چیزی است كه ممكن
    است شخص مبتلا بهPMS نتواند انجام دهد. فرزندان شما به ویژه دختران نیز
    بهتر است بدانند كهPMS چیست، چرا كه هم برای خودشان مفید است و هم مراعات
    شما را خواهند كرد.

    -صحیح و مرتب غذا بخورید.تغذیه مناسب همراه با كاهش چربی ها و
    افزایش كربوهیدرات های مركب، در طول قاعدگی و حتی پس از تخمك گذاری (14
    روز پیش از شیوع قاعدگی) از اهمیت زیادی برخوردار است. این امر برای ایجاد
    تعادل در قندخون و جلوگیری از سرگیجه در شما بسیار حیاتی است. تغییر در
    وضع هورمونی و در سیستم زیستی- شیمیایی بدن شما تغییراتی ایجاد می نماید و
    شما را مستعد واكنش های مربوط به تأثیرات پایین بودن قندخون، مانند
    زودرنجی، میگرن، وحشت، گریه و عصبانیت شدید می كند. بنابراین هرگز بیش از 4
    تا 5 ساعت گرسنه نمانید، حتی یك غذای سبك هنگام خواب ممكن است لازم باشد.

    -به طور منظم ورزش كنید. نیم ساعت فعالیت بدنی به طوری كه با
    افزایش ضربان قلب و عرق كردن همراه باشد راه خوبی است تا احساس طراوت
    نمایید. به طور مرتب 3 بار در هفته ( 12 بار در ماه ) ورزش كنید .

    -نمك را از وعده های غذایی خود حذف كنید. از آنجایی كه نمك موجب
    نگهداشتن آب در بدن می شود با كاهش نمك، ورم كاهش می یابد، پس به غذای خود
    نمك نزنید، و از مصرف غذاهای پر سدیم نیز پرهیز نمایید.

    -از ویتامین های مكمل استفاده كنید. ویتامین هایB، به خصوصB6، باعث
    كاهش ورم می شوند و نیز اثر ضدافسردگی دارند و به نظر می رسد میل شدید به
    مصرف كربوهیدرات ها را كاهش می دهند. میزان پیشنهادی برای این منظور،
    مصرف روزانه یك عدد قرصB كمپلكس( حاوی 50 میلی گرمB6) می باشند.
    -سبوس را به رژیم غذایی خود بیافزایید.
    بعضی خانم ها در طول دوره قاعدگی و یا چند روز اول عادت ماهیانه دچار
    یبوست می شوند. سبوس آب را به خود جذب و به عمل دفع كمك می كند. برای تأمین
    آن می توانید از سبوس گندم یا برنج (مثل نان های سبوس دار) استفاده
    نمایید.
    -مصرف كافئین را كاهش دهید.كافئین نه تنها در قهوه
    بلكه در چای، كولاها، سوداهای رژیمی و شكلات نیز موجود است. گروهی از این
    مواد در تشكیل كیست سینه مؤثرند. خانم هایی كه مصرف این مواد را كاهش می
    دهند در این دوران درد كمتری در سینه خود حس می كنند.

    -در صورت امكان استرس ها را كاهش دهید. قبل از دوره عادت، كارها را
    آسان بگیرید. اگر كار می كنید سعی كنید ملاقات های مهم خود را برنامه
    ریزی و آنها را برای زمان دیگری در ماه تنظیم كنید. در منزل، میهمانی های
    بزرگ شام یا برنامه های آخر هفته سنگین ترتیب ندهید. برای دعا و عبادت،
    استراحت و چرت زدن، گوش دادن به موسیقی، مطالعه كردن یا قدم زدن و یا
    گفتگو با یك دوست، زمان های لازم را پیش بینی نمایید.
    -روابط زناشویی: برخورداری از روابط زناشویی مطلوب به كاهش میزان تنش كمك می كند.
    چند دستور برای رژیم غذایی

    روزانه شش وعده غذا بخورید. این برنامه شامل سه وعده غذای اصلی به علاوه
    غذای سبك ساعت 10 صبح، عصرانه، و غذای سبك قبل از خواب می شود. اگر تاكنون
    برنامه غذایی شما به جز این بوده است آن را ترك كنید و فقط وعده های
    غذایی كوچك بخورید. پیشنهاد ما این است كه خانم هایی كه نمی خواهند وزن
    خود را كاهش دهند یا نیاز به كاهش وزن ندارند كالری مصرفی خود را به 2000
    كالری در روز كاهش دهند و خانم هایی كه نیاز به كاهش وزن دارند كالری
    مصرفی خود را به 1500 كالری در روز محدود نمایند.
    سایر توصیه های غذایی

    1. از مصرف چربی های اشباع نشده خودداری نمایید.

    2. نمك - هر چه كمتر بهتر- نوشیدنی های آماده و گازدار درصد نمك بالایی دارند.

    3. از مصرف كافئین قهوه ، چای، كولا، شكلات خودداری نمایید (مصرف قهوه بدون كافئین ضرری ندارد).

    4. مصرف سبزیجات پهن برگ (مانند كاهو) و نیز غلات را افزایش دهید.

    5. مصرف گوشت قرمز را به حدود 100 گرم در روز و مجموع پروتئین مصرفی را
    به حدود 120 گرم برای رژیم های غذایی 1500 كالری یا 200 گرم در رژیم های
    غذایی 2000 كالری كاهش دهید. برای تأمین پروتئین ماهی ، گوشت سفید و غلات
    مناسب هستند. مصرف تخم مرغ ، پنیر، شیر ، ماست و كره باید محدود شود.

    6. مصرف كربوهیدرات های مركب نظیر غلات و سبزیجات را افزایش دهید.

    7. حدالمقدورمصرف قند را كاهش دهید. از مصرف آب نبات، شكلات، شیرینی و
    بستنی خودداری كنید و در عوض از میوه های تازه بیشتر استفاده كنید.
    همچنین از مصرف غذاهای زیر پرهیز كنید:
    غذاهای
    آماده و كنسروی، چیپس، چوب شور، سوسیس، ماهی ساردین، حبوبات ، چغندر،
    ژامبون و كالباس، شلغم ، ترشی كلم، گوشت های دودی، سس خردل، سس مایونز، سس
    گوجه فرنگی، سس سویا، ترشی جات و زیتون.
    مواد قابل مصرف
    لبنیات:فقط شیر بدون چربی
    تمام میوه جات و سبزیجات مفید هستند.

    و می توان از آنها به عنوان وعده های سبك غذایی استفاده كرد. گوشت سفید، بوقلمون، گوشت گوساله، گوشت بره.
    ماهی ها: اكثر ماهی های تازه قابل مصرف و مفید هستند.

    اگر با وجود رعایت توصیه های فوق هنوز دچار ناراحتی بودید حتماً با پزشك خود مشورت نمایید. این مشكل درمان دارویی مؤثری نیز دارد.
  • ۱۵:۳۰   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
     آبسه‌های لوله‌ای- تخمدانی (TOA)









    آبسه لوله‌ای- تخمدانی
    Tubo ovarian Abscess (TOA) یا پیوسالپنکس یعنی آبسه‌ای که لوله رحمی و تخمدان را درگیر می‌کند. معمولا عارضه بیماری التهابی لگن (PID) و جدی‌ترین عارضه آن است و بین 35-10% از بیماران دچار PID در نهایت به TOA ختم می‌شوند و سالی 100000 نفر در ایالات متحده به علت TOA
    بستری می‌شوند. البته این بیماری ممکن است متعاقب جراحی لگنی یا
    آپاندیسیت یا دیورتیکولیت یا حتی پیلونفریت و بدخیمی‌های لگنی و بیماری
    التهابی روده رخ بدهد. 15/1 زنان در دوران باروری دچار
    PID می‌شوند. 4/1 آنها به‌علت تأخیر در تشخیص و سکل‌های مزمن دچار عوارضی چون درد مزمن شکمی و EP و نازایی می‌گردند و 15-10% آنان متعاقب درمان ناکافی ممکن است دچار آبسه‌های لگنی از جمله TOA شوند. گزارش شده است که 3/1 زنانی که برای درمان PIDبستری می‌شوند TOA دارند. سن شایع ابتلا به PID و TOA بین 40-20 سالگی (در دهه 4 و 3 زندگی) است و 59% (60-20%) زنان دچار TOA نولی پار می‌باشند.


    بارداری

    لازم به ذکر است که تنها 15% زنانی که سابقه TOA دارند، باردار می‌شوند. بعد از یک دوره PID 15% بیماران و بعد از سه یا بیشتر دوره PID 75% بیماران دچار نازایی می‌شوند. خطر بروز EP پس از یک‌بار PID 10-7 برابر می‌شود.


    عوامل خطر

    ریسک فاکتورهای PID و TOA یکسانند: شریک‌های متعدد جنسی، سابقه ابتلا قبلی به PID، عدم وجود پیشگیری از بارداری و وضعیت اجتماعی- اقتصادی نامناسب IUD
    و سرکوب ایمنی، سن نوجوانی و شروع روابط جنسی در سنین پایین، همگی از
    عوامل خطرساز محسوب می‌شوند. لازم به ذکر است که در صورت تک پارتنر بودن
    بیمار، دفعات مقاربت ارتباطی با خطر بروز
    PID ندارد.
    در مورد نقش IUD در افزایش خطر PID و TOA اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی مطالعات حاکی از شیوع TOA یکطرفه در افرادی که IUD دارند بوده‌اند. ولی اکثر این مطالعات قدیمی هستند و IUDها از آن زمان تا به حال تکامل پیدا کرده‌اند، ولی نکته مهم در لزوم هشیاری نسبت به علایم PID و درمان صحیح و در صورت لزوم خروج IUD در صورت بروز این علایم در افرادی است که IUD دارند.



    پاتوژنز و میکروبیولوژی

    TOA ممکن است اولیه (متعاقب PID)
    و یا ثانویه متعاقـب سوراخ شدن روده مثل آپاندیسیت و دیورتیکولیت و یا
    متعاقب بیماری التهابی روده و یا بدخیمی لگنی یا جراحی و ...) باشد. درمان
    هورمونی برای نازایی خطر
    TOA را زیاد نمی‌کند ولی در بعضی از بیماران دچار OHSS این بیماری گزارش شده است. در اثر صعود پاتوژن‌ها از لومن اعضای تناسلی و درگیری لوله‌ها و سروز لگنی توسط آنها PID
    رخ می‌دهد و اگر سیستم ایمنی میزبان و یا درمان دارویی آنها را حذف
    نکند، بافت‌های میزبان دچار تخریب پیشرونده، انعقاد و تشکیل آبسه در اثر
    تجمع باکتری‌ها و لکوسیت‌ها و مایعات در یک فضای بسته می‌شوند و جریان
    خون در جدار داخلی آبسه مختل می‌گردد و لذا محیط بی‌هوازی برای رشد
    میکروارگانیسم‌های بی‌هوازی مهیا می‌گردد. ممکن است تخمدان هم به فیمبریای
    لوله عفونت یافته بچسبد و بخشی از دیواره آبسه را تشکیل دهد، متعاقب آن
    روده، پریتوئن جداری رحم و امنتوم هم ممکن است دور آن بچسبند و آبسه بزرگ
    شده و کلدوساک را پر کند و یا نشتی داشته و موجب تشکیل آبسه‌های ثانوی
    شود. گاهی سیستم ایمنی بر این روند غلبه کرده و آنرا استریل می‌کند، ممکن
    است آبسه به احشا توخالی سرباز کند و تخلیه شود. اگر آبسه در فضای شکم
    تخلیه شود پیشروی عفونت و باکتریمی ناشی از آن خطرناک است. البته به خاطر
    سپردن دو نکته در درک پاتوژنز عفونت‌های تناسلی زنان مفید است اول آن که
    به جز مواردی چون استرپتوکوک‌های بتاهمولیتیک گروه آ، کلامیدیا
    تراکوماتیس و نیسر یا گنوره آ، اکثراً عفونت‌های دستگاه تناسلی زنان توسط
    فلورنرمال باکتریایی آنها رخ می‌دهند و دوم آنکه عفونت‌های لگنی اکثر
    پلی میکروبیال هستند.

    50% موارد TOA متعاقب STD با نیسر یاگنوره آ و کلامیدیا تراکوماتیس رخ می‌دهد در محیط التهابی و کم اکسیژن آبسه‌های مخلوطی از بی‌هوازی‌ها، بی‌هوازی‌های facultative
    و هوازی‌ها را در بر می‌گیرند، ولی اکثریت با بی‌هوازی‌ها می‌باشد،
    شایع‌ترین موارد در کشت‌ها شامل انواع انتروباکتریاسیه مثل اشرشیاکولی
    (37%)، باکتروئید فراژیلیس (22%) و سایر باکتروئیدها
    (26%)،پپتواستروپتوکوکها (18%) و پپتوکوک‌ها (11%) می‌باشند، علی‌رغم اینکه
    نیسر یا گنوره آ و کلامیدیا تراکوماتیس را شایع‌ترین علل
    PID و TOA
    می‌دانند. به ندرت این میکروارگانیسم ها از کشت به دست می‌آیند. (8/3%
    موارد نیسر یا گنوره آ به دست آمده و کلامیدیا تراکوماتیس هم هرگز در کشت
    آبسه‌ها رشد نکرده است.) از جمله عواملی که ندرتاً در نمونه‌های
    هیستولوژیک آبسه‌های جراحی شده رشد کرده‌اند آکتینومایسیس اسرائیلی
    می‌باشد که در صورت وجود لازم است بیمار پس از برداشته شدن
    TOA با جراحی، سه ماه درمان Protraced
    آنتی‌بیوتیکی بگیرد و حتماً مشاوره با فردی که در درمان بیماری‌های عفونی
    ماهر باشد انجام شود. لازم به ذکر است که میکروارگانیسم بیهوازی
    G+ در کسانی‌که به مدت طولانی IUD
    داشته‌اند شایع‌تر است. این میکروارگانیسم در محیط کشت به سختی رشد
    می‌کند و اکثرا شناسایی آن توسط نمونه‌های بافت‌شناسی و پاپ‌اسمیر رخ
    می‌دهد. تمام افرادی که دچار آکتینومایسیس اسرائیلی بوده‌اند، در گذشته یا
    حال
    IUD داشته‌اند، در هشت مورد گزارش شده که سودوموناآیروژنوزا، علت TOA بوده و یکی از آنها خانمی یائسه بود که با علایم حاد شکمی مراجعه کرد و هفت سال قبل پیوند کلیه شده بود. لازم به ذکر است که اگر TOA
    در خانمی یائسه رخ بدهد حتما باید بیماری‌های همراه مانند بدخیمی لگنی و
    ... مدنظر باشد. در بیمارانی که به درمان‌های معمول پاسخ نمی‌دهند، باید
    میکروارگانیسم‌های غیرمعمول که به طور موردی گزارش شده‌اند در نظر داشته
    باشیم مانند انواع گونه‌های کاندیدا (یک بیمار دارای 10 سال
    IUD)، سالمونلا انتریدیتیس و پاستورلامولتوسیدا و کریپتوکوکوس نئوفورمنس.



    تظاهرات بالینی و تشخیص

    تشخیص بالینی TOA
    ممکن است بسیار مشکل باشد و در مقایسه با لاپاراسکوپی به عنوان معیار
    طلایی تشخیص، حساسیت معاینه بالینی تنها 70-60% است بنابراین از روش‌های
    تصویربرداری کمک گرفته‌اند.

    اصولاً در هر بیمار مشکوک به PID باید وجود TOA را مدنظر داشت: در 90% بیماران دچار TOA، درد شکمی یا لگنی وجود دارد، 80-60% این بیماران تب ولکوسیتوز دارند، ولی عدم وجود تب و لکوسیتوز TOA را رد نمی‌کند. در مطالعه‌ای‌ که طی آن 42 بیمار دچار TOA با 121 بیمار دچار PID مقایسه شدند و معلوم شد زنان بالای 42 سال که توده ادنکسال قابل لمس و یا 50ESR> داشتند به احتمال بیشتری دچار TOA
    بودند و درجه حرارت بدن یا طول زمان بیماری در این تشخیص نقش نداشت.
    تشخیص توده قابل لمس الزامی نمی‌باشد و در مواردی که روش‌های تصویربرداری
    غیرقابل استنتاج هستند، انجام لاپاراسکوپی به هدف دیدن شکم و لگن و انجام
    اقدامات لازم جراحی، در موارد درد حاد شکمی، توجیه‌پذیر است. در بیماران
    PID که TOA
    دارند، وجود یافته‌های حاکی از ایلئوس مثل کاهش صداهای روده ای، اتساع و
    تیمپانی شایع‌تر می‌باشد. لازم به ذکر است که بیماران مبتلا به
    PID
    ممکن است گاردینگ عضلانی و حرکات دردناک سرویکس و حتی به ندرت ریباند
    تندرنس داشته باشند و ممکن است ترشح چرکی از سرویکس و دردناک و ملتهب بودن
    ادنکسها هم وجود داشته باشد تظاهر کلاسیک
    TOA
    تب، درد توده لگنی است ولی ممکن است تشخیص توده لگنی در معاینه امکان
    پذیر نباشد. در مطالعه‌ای که در 232 بیمار انجام شد 98% درد لگنی یا
    شکمی، 50% تب و لرز 28% ترشح واژینال و 26% تهوع و 21% خونریزی واژینال
    داشتند.
    CRP فقط به طور متوسط بالا بود. در 50-33% موارد سابقه PID حاد وجود داشت.


    نمای سونوگرافی
    توده‌ای
    کیستیک و کمپلکس با سپتوم که در آن بافت تخمدان و لوله قابل افتراق
    نباشند و جداره ضخیم داشته باشد و پریستالیسم نداشته باشد. گاهی سطح مایع
    هوا هم داخل توده وجود دارد.

    مقطع لوله به شکل نمای cogwheel
    و با جدار ضخیم (حتی تا 5 میلی‌متر) و نامنظم ممکن است دیده شود. ضمنا
    سونوگرافی واژینال دارای حساسیت 93% و ویژگی 6/98% در تشخیص است. سونوگرافی
    در پی‌گیری پاسخ به درمان براساس سایز توده هم مفید است.
    CTscan و MRI هم در صورت لزوم می تواند کمک‌کننده باشند. حساسیت و ویژگی CT برای تشخیص آبسه شکمی 100% ولی در مورد آبسه‌های لگنی کمتر است و می توان از آن برای کمک در درناژ هم استفاده کرد. ممکن است در CT علاوه بر توده ای لوبولار با سپتوم و ضخامت جداری و lowattenuation،
    به علت درگیری التهابی بافت‌های اطرافی حالب هیدرواورتر و هیدرونفروز هم
    دیده شود. اسکن رادیونوکلئید به علت هزینه بالا، قرار دادن بیمار در معرض
    رادیواکتیو، موارد فراوان مثبت کاذب و زمان لازم برای پاسخ‌دهی (24 تا
    48 ساعت در مورد گالیوم 67) کاربرد زیادی در تشخیص
    TOA ندارد.
    نقش سونوگرافی‌های 3D و 4D در تشخیص TOA نامشخص و تحت بررسی می‌باشد.


    تشخیص افتراقی در سونوگرافی
    نکته مهم افتراق TOA از TOC (کمپلکس لوله ای– تخمدانی) است: TOC
    هر چقدر بزرگ هم که باشد در 95% موارد به درمان طبی جواب می‌دهد. در این
    وضعیت علی‌رغم التهاب و چسبندگی و ادم و حتی وجود سینوس‌های چرکی، جدار
    آبسه مشخص و تجمع چرک در یک فضا را نمی‌بینیم و در سونوگرافی توده‌ای
    هتروژن با جدار ضخیم نامشخص و فاقد جزء کیستیک یا متقارن به چشم می‌خورد
    اما در
    TOA
    توده یا توده‌های هموژن متقارن کیستیک با جدار نازک، گاهی سطح مایع هوا و
    یا سپتوم‌دار، دیده می‌شود. بررسی تشخصی تصویربرداری انتخابی سونوگرافی و
    معیار طلایی تشخیص لاپاراسکوپی می‌باشد.

    در بیمارانی که با تشخیص
    PID مراجعه می‌کنند در این موارد باید سونوگرافی انجام شود:

    1- وجود توده قابل لمس در معاینه

    2- بیمار بدحال

    3- عدم پاسخ به درمان طبی

    4- عدم امکان معاینه رکتوواژینال

    5- بیماری که بچه ندارد یا بچه می‌خواهد.



    تشخیص افتراقی
    حاملگی
    خارج رحمی، انواع نئوپلاسم‌های لگنی، هماتوم و تورشن تخمدان، آبسه
    آپاندیس یا دیورتیکول، پیومیوم‌های رحم، آندومتریوما. گاهی فردی به علت
    مثلا درموئید کیست، توده لگنی دارد و همزمان دچار
    PID می‌شود که تشخیص افتراقی این حالت از TOA مشکل است.



    اندیکاسیون‌ها و علل بستری در بیمار مشکوک به PID
    1- نولی‌پاریتی

    2- شک به
    TOA

    3- حاملگی

    4- شک به اورژانس جراحی همچون آپاندیسیت و دیورتیکولیت

    5- عدم پاسخ به درمان طبی

    6- عدم تحمل یا پی‌گیری درمان سرپایی توسط بیمار

    7- بدحالی، تهوع، استفراغ و تب بالا 90-80% موارد شکست در
    PID به علت وجود TOA می‌باشد.

    8- نوجوانان

    9- معتادان

    10-
    IUD گذاری اخیر

    11- لکوسیتوز بالای 15000



    اندیکاسیون‌های لاپاراسکوپی
    هر بیمار مشکوک به PID که کنترااندیکاسیون برای لاپاراسکوپی ندارد و یا لااقل زنان مشکوک به PID
    که بچه می‌خواهند، می‌توانند به منظور تشخیص، دسترسی به آدنکس‌ها برای
    درناژ، کشت و انجام اقدامات جراحی لازم لاپاراسکوپی شوند. لاپاراسکوپی
    معیار طلایی تشخیص
    PID است.


    پارگیTOA
    درگذشته 100-48% موارد TOA بدون درمان دچار پارگی و سپسیس می‌شدند در حال حاضر در صورت عدم تشخیص به موقع و درمان مناسب 4-1% پارگی TOA
    که 10-9% مرگ و میر دارد، رخ می‌دهد و پارگی آبسه لگنی به داخل پریتوئن
    یک اورژانس جراحی می‌باشد. در 25% موارد هم عدم درمان منجر به
    TOA
    مزمن عوارضی همچون نازایی، درد لگنی، بیماری ناشی از چسبندگی لگن و
    اختلال عملکرد جنسی و غیره می‌شود. بعضی مطالعات میزان پارگی آبسه‌های
    لگنی را تا 15% هم ذکر کرده‌اند. گاهی آبسه‌های راجعه از طریق
    اسکارکلپوتومی خلفی قبلی درناژ می‌شود و شاهد بهبود ناگهانی حال عمومی
    بیمار به همراه خروج چرک از واژن خواهیم بود. ممکن هم است که یک آبسه خط
    وسط که بالاتر از آن است که سپتوم رکتوواژینال را جدا کند، به داخل کولون
    سیگموئید یا رکتوم تخلیه می‌شود و بهبود ناگهانی حال عمومی بیمار همراه
    با خروج چرک از مقعد رخ می‌دهد در این موارد کلپوتومی خلفی نه تنها مفید
    نیست بلکه ممنوع است و می‌تواند موجب فیستول رکتوواژینال شود.

    پارگی
    آبسه ممکن است متعاقب معاینه دو دستی و یا ترومای اتفاقی شکم و یا خود به
    خود رخ بدهد بیمار بسیار بدحال با تنفس سریع و سطحی و دهیدراته است. شکم
    متسع و روده ساکت می‌باشد و علایم پریتونیت جنرالیزه، تندرنس و
    ریباندتندرنس، سفتی عضلات و
    Shifting dullness
    در بیش از 50% موارد یک توده قابل لمس احتمال وقوع شوک وجود دارد. بیمار
    معمولا تب و لکوسیتوز دارد ولی ممکن است این علایم وجود نداشته باشد.
    لکوپنی علامتی بدخیم است. کلدوسنتز مفید و در 70% موارد مثبت است.
    CT
    اسکن مفیدترین راه تشخیص پاراکلینیکی است زیرا می‌توان آبسه لگنی و چرک
    آزاد در پریتوئن و یا حتی علل افتراقی همچون آپاندیس پاره شد و کله
    سیستیت حاد را در آن دید. سرعت تشخیص نسبت مستقیم با پیشگیری از مرگ و
    میر دارد مهم آنکه قبل از باز کردن شکم با برش خط
    وسط و Pack کردن روده‌ها بیمار نباید ترندلنبرگ شود. در سال 1909 گزارش شد که اگر TOA
    در 12 ساعت اول جراحی شود 30%، اگر در 48 ساعت اول جراحی شود 80% و اگر
    جراحی نشود 100% مرگ و میر داشته است. درمان جراحی پیشنهادی درگذشته
    TAH-BSO بود که به علت عفونت و التهاب شدید پرعارضه، خونین و همراه آسیب به احشای مجاور بود و با معرفی آنتـی‌بیوتیـک‌های وسیع‌الطیف و قوی و انجـام جراحی‌های تهاجمـی مـرگ و میر به 7/3-7/1% کاهش پیدا کرد.
    با گذشت زمان، آنتی‌بیوتیک‌های جدیدتر و قوی‌تر و معرفی رژیم‌های درمانی
    مناسب، بهبود تکنیک‌های جراحی و مراقبت‌های بعد از عمل، تمایل به انجام
    اعمال جراحی محافظه‌کارانه‌تر بالاخص در زنانی‌که فرزند می‌خواهند،
    به‌طور روزافزون بیشتر شده است. در مطالعه‌ای 14 بیمار با برداشتن یک
    ادنکس، درمان شدند که 43% آنها به جراحی مجدد نیاز داشتند، پنج نفر به علت
    درد مزمن لگنی و یک نفر به علت پارگی آبسه‌ای که در طرف مقابل، تشخیص
    داده نشده بود؛ مرگ و میری به علت جراحی مجدد گزارش نشد و نتیجه‌گیری شد
    که به علت نادر بودن آبسه یک طرفه و 43% نیاز به جراحی مجدد، انجام
    TAH-BSO درمان ارجح است.
    در
    دهه اخیر 100-80% موفقیت درمانی با درمان ترکیبی آنتی‌بیوتیکی و مداخلات
    جراحی (شامل انواع درناژ) گزارش شده است. درناژ ممکن است با جراحی،
    لاپاراسکوپی و یا تحت هدایت انواع روش‌های تصویربرداری همچون سونوگرافی
    شکمی یا واژینال و یا
    CT Scan باشد. لازم به ذکر است مداخلات به کمک تصویربرداری در 90-80% موارد موفقیت‌آمیز بوده‌اند.


    درمان‌های طبی
    درمان طبی در 75% موارد TOA
    غیرکمپلیکه می‌تواند موثر واقع شود و از بین رفتن تب، بهبود حال عمومی،
    کاهش و بهبودی درد لگنی و کاهش سایز توده نشانگر پاسخ به درمان می‌باشند و
    لازم است درمان وریدی حداقل تا 24 ساعت پس از رفع تب و بر طبق نظراتی
    حتی تا 72 ساعت پس از رفع تب ادامه یابد و سپس 6 تا 14 روز بیمار درمان
    خوراکی دریافت دارد. لازم به ذکر است که برای قضاوت راجع به اثربخشی یک
    درمان لازم است 48 تا 72 ساعت از شروع آن درمان گذشته باشد و زودتر از آن
    تشخیص عدم پاسخ به درمان نمی‌گذاریم و به دلیل عدم پاسخ تصمیم به اقدام
    جراحی نمی‌گیریم مگر آنکه وضعیت اورژانسی رخ بدهد و یا بیمار رو به بدحال
    تر شدن برود. در جـدول 2 و 4 رژیـم‌های آنتی‌بیوتیک مورد قبول
    CDC برای TOA ذکر شده‌اند.




    A Cefotetan 2g IV every 12h or Cefoxitin 2g IV every 6h + Doxycyclin 100mg IV/orally every 12h
    B Clindamycin 900mg IV every 8h +Gentamycin 2mg/kg IV or IM loading dose and 1.5mg/kg every 8h. maintenance dose
    Ofloxacin 400mg IV g12h or Levofloxacin 500 mg IV qid ±Metronidazol 500mg IV 9.8h or ampicillin/ sulbactam 3g IV q.6.b + doxycyclin 100 mg BD









    لازم
    به ذکر است که تزریق وریدی داکسی‌سیکلین بسیار دردناک و اثربخشی آن
    مشابه مصرف خوراکی می‌باشد. تزریق وریدی داروها تا 24 ساعت پس از قطع تب
    ادامه می‌یابد و سپس بیمار تا تکمیل 14 روز درمان، داکسی‌سیکلین خوراکی
    با یا بدون مترونیدازول و کلیندامایسین دریافت می‌دارد.در رژیم
    B
    ممکن است به جای سه بار در روز تزریق جنتامایسین از درمان روزانه یک‌بار
    استفاده کرد. در مطالعه‌ای که بر 223 زن انجام شد، بیماران پس از تشخیص
    PID سونوگرافی شدند و 35% آنها بر طبق سونوگرافی دچار TOA بودند و از آنجا که در مورد بیماران مبتلا به TOA
    رژیم سه دارویی شامل آمپی‌سیلین و جنتامایسین و کلیندامایسین در 87%
    موارد و سفوتتان به علاوه داکسی‌سیکلین در 34% موارد موثر بودند، هر
    بیماری‌که با تشخیص
    PID تحت درمان قرار می‌گیرد باید قبل از شروع درمان، برای تعیین رژیم درمانی مناسب سونوگرافی شود.
    در مطالعه Granberg
    و همکاران متعاقب درمان تهاجمی آنتی‌بیوتیکی و حمایتی، 69% از 160 بیمار
    مورد بررسی پاسخ درمانی شامل فقدان تب، کاهش 3000 یا بیشتر در تعداد
    گلبول‌های سفید، بهبود علایم و کاهش اندازه توده نشان دادند. 83% از این
    بیماران 28-25 ماه پی‌گیری شدند و 3/9% از افرادی که پاسخ‌دهی به درمان
    داشتند، قادر به حاملگی داخل رحمی شدند. اگر کسی ظرف 72-48 ساعت به درمان
    پاسخ نداد کاندید جراحی شد. کسانی که نیاز به جراحی پیدا نکردند مرخص شده و
    هفت روز آنتی‌بیوتیک خوراکی دریافت کردند و دو هفته بعد معاینه و شش
    هفته بعد سونوگرافی شدند و اگر هنوز توده‌ای باقی مانده بود جراحی شدند.
    مجموعاً در 31% از بیماران جراحی فوری، 5/2% پارگی
    TOA
    و 12% عوارض جراحی رخ داد. در مواردی‌که توده دوطرفه و یا بزرگ‌تر از هشت
    سانتی‌متر بود احتمال عدم پاسخ به درمان طبی بیشتر بود. در موارد عدم
    پاسخ به درمان طبی باید علاوه بر جراحی و حتی قبل از آن مواردی چون تجمع
    مجدد آبسه، آبسه های متاستاتیک سوارخ شدن روده، آندوکاردیت و غیره مدنظر
    باشند.

    در مطالعه‌ای از
    58 زن مورد بررسی، 50 بیمار فقط درمان طبی دریافت داشتند و اگر پاسخ
    درمانی مناسبی نشان نمی‌دادند بعدا درناژ شدند و هشت بیمار ابتدا درناژ
    شدند و بعد آنتی‌بیوتیک دریافت کردند. 29 نفر (58%) از افراد گروه اول و
    100% از افراد گروه دوم (درناژ+ آنتی بیوتیک) پاسخ درمانی مناسب نشان
    دادند. از 21 مورد بیماری که شکست درمان آنتی‌بیوتکی در آنها رخ داد دو
    نفر
    TAH- BSO شدند و در 19 نفر درمان Salvage انجام شد که نهایتاً در یک مورد منجر به سالپنژکتومی شد و در 18 مورد بهبود با Salvage therapy
    رخ داد. در این مطالعه 60% آبسه‌های بالای 10 سانتی‌متر و 20% آبسه‌ها
    کمتر از پنج سانتی‌متر نیاز به مداخله جراحی پیدا کردند. در مطالعه
    Capsi و همکاران بین سال‌های 1990 تا 1994، ده زن با تشخیص TOA،
    تحت درمان قرار گرفتند. این بیماران ابتدا آنتی‌بیوتیک وریدی وسیع‌الطیف
    (سفالوسپورین، جنتامایسین و مترونیدازول) دریافت کردند و در صورت عدم
    پاسخ به درمان طی 72-48 ساعت تحت آسپیراسیون آبسه با کمک سونوگرافی شکمی
    یا واژینال قرار گرفتند. قبل از آسپیراسیون در صورت چسبنده بودن چرک، با
    تزریق محلول سالین و آنتی‌بیوتیک سعی در رقیق تر کردن آن شد و نیز با
    تزریق
    cc1 هوا به دید بهتر سونوگرافی کمک شد و پس از درناژ آبسه cc20
    محلول سالین و آنتی‌بیوتیک داخل آن تزریق شد. این محلول آنتی بیوتیکی در
    شش نفر شامل 600 میلیگرم کلیندامایسین و 80 میلی‌گرم جنتامایسین و
    g1 سفونیسید، در دو نفر شامل 1 گرم سفونیسید و 80 میلیگرم جنتامایسین و mg500 مترونیدازول و در یک نفر شامل mg600
    کلیندامایسین و 80 میلیگرم جنتامایسین بود. این روش در تمام موارد
    موفقیت‌آمیز بود و هیچ یک نیاز به جراحی پیدا نکردند و در هیچ مورد نیاز به
    تزریق مجدد آنتی‌بیوتیک یا درناژ مجدد پیدا نشد.




    جراحی
    درمان‌های جراحی مرسوم درگذشته شامل TAH-BSO، کلپوتومی خلفی، USO و درناژ جراحی از راه شکم بودند که مرسوم‌ترین آنها TAH- BSO
    بود که علی‌رغم موثر بودن اشکالاتی به همراه داشت شامل: مشکل و پرعارضه
    بودن جراحی در این بیماران و 4/8% آسیب به روده بر طبق یک گزارش و 17%
    آسیب رکتوم در گزارشی دیگر و علایم فقدان هورمونی و نازایی. لازم به ذکر
    است که آبسه در 50-25% موارد یکطرفه است. امروزه هدف، انجام جراحی موثر
    ولی حتی الامکان محافظه‌کارانه و کم تهاجمی می‌باشد و طی آن درناژ آبسه،
    آزادسازی چسبندگی‌ها، برداشتن بافت عفونی و مرده و شستشوی فضای پریتوئن
    انجام می‌شود و به عقیده بسیاری از صاحب نظران لاپاراسکوپی معیار طلایی
    تشخیص و درمان
    TOA
    می باشد. در مطالعه‌ای که روی 50 بیمار انجام شد درمان توام شامل
    آنتی‌بیوتیک وریدی و لاپاراسکوپی برای درناژ آبسه و آزاد کردن چسبندگی‌ها
    در 45 بیمار (90% موارد) موثر بود و در پنج بیمار (10%) موارد) اقدامات
    اضافی جراحی لازم شد. در بعضی مطالعات انجام لاپاراسکوپی مجدد به منظور
    آزادسازی چسبندگی‌ها و تزریق متیلن بلو برای کنترل باز بودن لوله‌ها در
    زنانی که بچه می‌خواهند بین 6-1 ماه بعد از عمل اول توصیه شد. در
    مطالعه‌ای که به منظور مقایسه لاپاراسکوپی و درناژ همراه با حفظ ارگان‌ها و
    لاپاراسکوپی به منظور انجام سالپنژکتومی یا سالپنگواووفورکتومی یک طرفه
    انجام شد، انجام جراحی برای درناژ و حفظ ارگان‌ها کم عارضه تر از
    USO
    و سالپنژکتومی بود و فقط یکی از بیماران به علت درد لگنی دو هفته بعد
    مجددا بستری شد ولی از گروه سالپنگواووفورکتومی و سالپنژکتومی از 35 بیمار،
    یک نفر به علت سوراخ شدن روده لاپاراتومی شد، دو مورد آسیب به کلترالهای
    شریان ایلیاک داخلی رخ داد. چهار مورد تب بالای 38 بعد از عمل به مدت دو
    روز، دو مورد انسداد روده، یک مورد ترومبوز تحتانی و 4 مورد بستری مجدد
    به علت درد لگنی رخ داد. از بین 40 زنی که برای بررسی باروری پی‌گیری
    شدند، چهار نفر از 16 نفر گروه درمان محافظه کارانه و فقط یک نفر از 24
    نفر گروه جراحی تهاجمی صاحب فرزند شدند موردی از
    EP گزارش نشد.
    نکته
    قابل ذکر آنکه کلپوتومی که درگذشته مرسوم بود، به علت عوارض بالا و نیاز
    به جراحی مجدد در موارد متعدد و حتی سپسیس و مرگ در حال حاضر مرسوم
    نمی‌باشد مگر اگر توده‌ای بزرگ در خط وسط و چسبیده به جدار واژن باشد به
    حدی که 3/1 فوقانی سپتوم رکتوواژینال را برجسته کند و باید تموج واضح و جزء
    سیستیک داشته باشد طبق مطالعه‌ای در کلپوتومی خلفی، انسیدانس سپسیس 6%
    بود و 26% آنها فوت کردند. بررسی دیگری انجام شد که بر اساس آن از 59 مورد
    کلپوتومی خلفی 22% در همان بستری نیاز به جراحی مجدد پیدا کردند و 9%
    نیز مجددا بستری و جراحی شدند. پرسشی که در اینجا پیش می‌آید آن است که
    آیا بهتر است بیمار را درمان طبی کنیم و اگر پاسخ نگرفتیم درناژ انجام
    شود یا ابتدا درناژ و سپس ادامه درمان با آنتی‌بیوتیک وریدی انجام شود.
    تداوم تماس مخاط مجاری تناسلی با چرک و مواد التهابی حتی در کسانی که به
    درمان طبی پاسخ می‌دهند موجب تخریب این مخاط و کاهش شانس باروری آتی
    می‌شود و لذا تخلیه هر چه سریع‌تر چرک می‌تواند شانس حفظ باروری آتی را
    بهتر کند و لااقل در زنانی که بچه می‌خواهند به نظر ارجح است. فعلا
    لاپاراسکوپی معیار طلایی تشخیص و در صورت وجود
    TOA
    درناژ فوری آبسه و ادامه درمان با آنتی‌بیوتیک‌ های وسیع‌الطیف وریدی
    می‌باشد. بیمارانی که لاپاراسکوپی شده‌اند موارد کمتری از درد مزمن لگنی را
    نسبت به کسانی که لاپاراتومی شده‌اند نشان می‌دهند و موارد
    EP
    در مورد بیماران لاپاراسکوپی و لاپاراتومی یکسان می‌باشد. درناژ آبسه را
    می‌توان با کمک سونوگرافی انجام داد که انتخاب بین سونوگرافی شکمی و
    واژینال بر اساس محل آبسه و تعداد احشای شکمی که در هر مورد سر راه دسترسی
    به آبسه قرار دارند انجام می‌شود. برای انجام درناژ به کمک سونوگرافی
    شکمی بی‌حسی یا بیهوشی ضروری است ولی از طریق واژینال معمولا لازم نیست و
    انجام پروسه توسط بیمار قابل تحمل است. درناژ ممکن است حتی از طریق ترنس
    گلوتئال به کمک
    CT هم انجام شود و دارای عوارض نادر مانند 2% خونریزی بود و کاتترها هشت روز بعد از عمل برداشته شدند.
    بزرگترین
    مطالعه‌ای که در مورد نقش سونوگرافی واژینال در درمان آبسه انجام شد
    مطالعه بین سال‌های 1986 لغایت 2003 و بر روی 302 بیمار بود که در 93%
    موارد (282 نفر) درمان موفقیت‌آمیز بود. تمام این بیماران آنتی‌بیوتیک
    وریدی شامل مترونیدازول و داکسی سیکلین و سفوروکسیم دریافت داشتند و اندازه
    آبسه‌ها از 15-3 سانتی‌متر متغیر بود. در 3/1 بیماران بیش از یک‌بار
    درناژ انجام شد ولی فقط 7% (20 نفر) از بیماران جراحی لازم داشتند. سایز
    آبسه و وجود مولتی لوکولاریتی تأثیری در میزان موفقیت نداشت و بیماران به
    خوبی این روش را تحمل کردند. هر چه زودتر درناژ انجام می‌شد چرک درون
    آبسه کمتر چسبناک بود و درناژ راحت تر انجام می‌شد. وجود درن به درد
    درناژ و شستشوی مکرر می‌خورد ولی تأثیر چندانی در عاقبت کار ندارد و لذا
    در روش درناژ واژینال که گذاشتن درن مشکل و امکان جابه جایی زیاد است
    بهتر است اصلا درن نگذاریم.




    لاپاراتومی در
    TOA
    برش
    لاپاراتومی باید میدلاین و یا عرضی مریلند باشد. باید لابه‌لای حلقه‌های
    روده، زیر کبد و زیر دیافراگم هم به دنبال آبسه‌های متاستاتیک جستجو شود.
    باید فضای فوقانی شکم تا حد امکان از لگن ایزوله شود نمونه‌گیری با سرنگ
    برای کشت بیهوازی، رنگ‌آمیزی گرم و کشت جدار آبسه و غیره انجام شود.
    پریتوئن و عضله و فاسیا باید با یک بخیه با هم و نخ منوفیلامان دوخته شوند و
    بخیه‌های فشاری (
    Retention stitches)
    پیشنهاد می‌گردند. بستن پوست و زیر جلد به صورت اولیه فقط در صورتی مجاز
    است که در شکم چرک آزاد وجود نداشته باشد. درن از راه واژن و درن زیر
    جلد از راه شکاف پوستی جداگانه ممکن است مفید باشد. در کسانی که علایم
    شوک سپتیک بالاخص دیسترس تنفسی دارند،
    ICU
    بعد از عمل ضروری است. کاف واژن باید باز گذاشته شود. بنا به عقیده‌ای
    بهتر است لاپاروتومی تا زمان بهبود و رفع فاز حاد بیماری و جذب اگزودای
    التهابی اطراف کانون آبسه، مثلا4-2 ماه پس از فاز حاد بیماری به تأخیر
    بیافتد. ایده‌آل آن است که
    ESR، WBC و هماتوکریت نرمال باشد و معاینه ارگان‌های لگنی دردناک نباشد جز در موقع حرکت دادن سرویکس.



    نتیجه‌گیری

    آبسه تخمدانی- لوله‌ای از عوارض PID است و می‌توان آنرا جدی‌ترین عارضه PID محسوب کرد که در 35-10% موارد رخ می‌دهد ولی تنها در 50% موارد آبسه لوله‌ای- تخمدانی سابقه قاطعی از PID وجود دارد. درمان TOA باید در اسرع وقت و کامل و قاطعانه با پوشش مناسب هوازی، بی‌هوازی و بی‌هوازی اختیاری باشد و بیمار مشکوک به TOA
    حتما باید بستری و تا 24 الی 72 ساعت پس از رفع تب و بهبود علایم بالینی
    به طور وریدی ادامه یابد و سپس تا 14 روز کامل از شروع درمان، به طور
    خوراکی تداوم یابد. پی‌گیری بیمار با معاینه هفتگی یا دو هفته بعد و
    سونوگرافی شش هفته بعد انجام می‌شود امروزه نظر غالب بر ارجحیت تخلیه و
    درناژ آبسه به کمک لاپاراسکوپی یا روش‌های تصویربرداری و در حالی که بیمار
    آنتی‌بیوتیک هم دریافت می‌کند می‌باشد و مخصوصاً اگر بیمار بچه می‌خواهد
    این کار اصلا نباید به تأخیر بیافتد.

  • ۱۵:۳۱   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    «ديس پارونيا» 10 حرف دارد


    «ديس پارونيا» يا مقاربت دردناک، عارضه يي است که زنان را گرفتار مي کند. در اغلب موارد علل مقاربت دردناک، حتي اگر مدت ها طول کشيده باشد قابل برطرف کردن است، اما ممکن است پس از اين که علت اوليه بيماري برطرف شد، فرد با توجه به تجربيات قبلي همچنان احساس درد کند.
    اين عارضه، عارضه شايع است که ممکن است يک پنجم زنان در طول زندگي شان دچار آن شوند. دانستن ده نکته زير درباره ديس پارونيا مي تواند به مواجهه بهتر شما با اين بيماري کمک کند.
    1- در زندگي مشترک، رابطه زناشويي براي همه ي زنان اوقاتي لذت بخش و بدون درد نيست. در واقع بسياري از زنان در نقطه يي از زندگيشان به دلايل بسيار معمولي ممکن است آميزش دردناکي را تجربه کنند. اصطلاح پزشکي که براي اين عارضه به کار مي رود «ديس پارونيا» است که به اين صورت تعريف مي شود:« داشتن درد تناسلي مداوم يا عودکننده که درست پيش از رابطه زناشويي، حين يا پس از آن رخ مي دهد و باعث ناراحتي فرد مي شود.»
    2- آميزش دردناک ممکن است شدت يا مکان هاي متفاوتي داشته باشد از جمله: احساس درد تنها هنگام آميزش در شرايطي خاص، يک درد جديد پس از دوره قبلي رابطه زناشويي بدون درد، درد سطحي (در دهانه ورودي دستگاه تناسلي)، درد عميق در دستگاه تناسلي هنگام آميزش، احساس سوزش يا درد مبهم.
    اغلب زنان مبتلا به ديس پارونيا از درد سطحي هنگام رابطه زناشويي شکايت دارند.
    3- علل آميزش دردناک بر حسب محل احساس درد و سطحي يا عمقي بودن درد متفاوت است. درد سطحي به علل متفاوتي ممکن است رخ دهد از جمله:
    * نرم شدگي ناکافي واژن: اين عارضه اغلب به علت نوازش ناکافي پيش از رابطه زناشويي است، همچنين به طور شايعي پس از يائسگي و زايمان يا هنگام شيردهي به علت افت هورمون استروژن ممکن است نرم شدگي واژن به ميزان کافي ايجاد نشود.
    بعضي از داروها که ميل يا برانگيختگي جنسي را مهار مي کند، مي توانند نرم شدگي واژن را نيز کم کند و به رابطه زناشويي دردناک منتهي شوند. از جمله آنها مي توان به داروهاي ضد افسردگي، داروهاي ضد فشار خون، داروهاي آنتي هيستامين (ضد حساسيت) و نيز بعضي قرص هاي پيشگيري از بارداري اشاره کرد.
    *آسيب، تحريک و ضربه: آسيب ها و جراحت هاي ناشي از حوادث، جراحي لگن، اپيزيوتومي يا ناهنجاري هاي مادر زادي.
    * التهاب، عفونت يا اختلال پوستي: عفونت در ناحيه تناسلي يا مجاري ادراري مي تواند آميزش را دردناک کند. اگزما يا ساير مشکلات پوستي ناحيه تناسلي نيز مي تواند اين عارضه را ايجاد کند.
    * واکنش به فرآورده هاي پيشگيري از بارداري: حساسيت به فوم ها، ژل ها يا لاتکس که ممکن است در زنان رخ دهد. همچنين اگر وسايل پيشگيري از بارداري ديافراگم يا کلاهک گردن رحم درست اندازه نشده باشد، مي تواند درد به وجود بياورد.
    4- درد عميق معمولاً در بعضي از وضعيت هاي بدني هنگام آميزش شديدتر مي شود. بعضي علل احساس درد عميق «ديس پارونيا» عبارتند از:
    * بيماري ها: فهرست طويلي از بيماري ها شامل آندومتريوز، بيماري التهابي لگن، افتادگي رحم، رحم به عقب برگشته، فيبروم هاي رحم، التهاب مثانه، نشانگان روده ي تحريک پذير، هموروييد و کيست هاي تخمداني ممکن است دردي عميق هنگام آميزش ايجاد کند.
    * عفونت ها: هر عفونتي در گردن رحم، يا لوله هاي رحم ممکن است باعث درد عميق شود.
    * درمان هاي جراحي و دارويي: جوشگاه هاي به جا مانده از جراحي هايي که در ناحيه لگن انجام شده اند (از جمله رحم برداري) گاهي پرتوتابي و شيمي درماني باعث تغييراتي در بافت ها مي شوند که رابطه زناشويي را دردناک مي کنند.
    5- عواطف عميقاً بر رابطه زناشويي تأثير مي گذارند و ممکن است در هر نوع درد جنسي نقشي داشته باشند. از جمله عوامل عاطفي موثر در آميزش دردناک عبارتند از:
    * مشکلات رواني: اضطراب، افسردگي، نگراني در مورد ظاهر جسمي، ترس از صميميت و نزديکي يا مشکلات در روابط زن و شوهر ممکن است با کاهش ميزان برانگيختگي جنسي در زن باعث ناراحتي يا درد هنگام رابطه زناشويي شود.
    * استرس: عضلات کف لگن يک زن بسيار به استرس حساس هستند، بنابراين استرس مي تواند به آميزش دردناک بينجامد.
    * سابقه سوء استفاده جنسي: اغلب زنان مبتلا به مقاربت دردناک سابقه سوءاستفاده جنسي ندارند، اما اگر زني چنين سابقه يي داشته باشد، اين واقعه ممکن است در تشديد اين عارضه نقش داشته باشد.
    6- پزشکان معمولاً براي تشخيص علت زمينه ساز درد اقدامات زير را انجام مي دهند:
    * بررسي سابقه پزشکي: پزشک براي حل اين مشکل سابقه پزشکي کاملي را از شما خواهد خواست؛ از جمله زمان شروع دارد، مکان درد، شدت درد، ارتباط درد با وضعيت هاي متفاوت بدن، سوابق جراحي و زايمان ها.
    * معاينه لگني: پزشک حين معاينه لگني نشانه هاي تحريکي پوستي، عفونت و مشکلات آناتوميک (بدني) را بررسي خواهد کرد.
    7- در گذشته «ديس پارونيا» را عمدتاً يک مشکل رواني مي دانستند که نياز به روان درماني دارد، اما امروزه اين ديدگاه را کنار گذاشته اند. پژوهشگران بسياري از علل آميزش دردناک را شناخته اند و توصيه آنها درماني همه جانبه و فراگير است. درماني که پزشک انجام مي دهد بستگي به علت زمينه ساز درد دارد. بيمار و همسرش ممکن است بتواند با ايجاد چند تغيير ساده در رابطه زناشويي درد را به حداقل برسانند؛ تغييراتي مانند موارد زير:
    * همکلامي با همسر: در مورد احساسات بد و خوب تان با همسرتان صحبت کنيد، مثلاً اگر احساس مي کنيد که بايد آميزش آرام تر باشد، حتماً بايد به همسرتان بگوييد.
    * استفاده از نرم کننده ها: نرم کننده هاي موجود در بازار شامل نرم کننده هايي با پايه ي آب يا با پايه ي سيليکون ممکن است رابطه زناشويي را براي شما راحت تر کند. هنگام خريد اين نرم کننده ها به اجزاي آنها روي برچسبشان دقت و از پزشک تان در اين مورد سوال کنيد.
    8-اگرعفونت يا يک عارضه پزشکي خاصي باعث درد شده باشد، درمان آن ممکن است ديس پارونيا را برطرف کند.
    9- در شيوه ي درماني «حساسيت زدايي» شما مي آموزيد چگونه با انجام تمريناتي براي شل کردن واژن، دردتان را کاهش دهيد. پزشک ممکن است انجام ورزش هاي کف لگن، (تمرينات کگل) يا ساير تمرينات را براي کاهش دردتان توصيه کند. اگر براي مدتي طولاني حين رابطه زناشويي احساس درد کرده باشيد، ممکن است حتي پس از درمان و رفع علت درد نسبت به تحريکات جنسي پاسخ عاطفي منفي نشان دهيد. اگر به علت آميزش دردناک شما و همسرتان از صميميت جنسي پرهيز کرده باشيد، ممکن است نياز به بهبود ارتباط تان داشته باشيد. صحبت کردن با يک مشاور يا متخصص مي تواند به حل اين مشکلات کمک کند.
    10- و بالاخره اين که بعضي تغييرات درعادات بهداشتي تان مي تواند درد و ناراحتي شما هنگام رابطه زناشويي را به حداقل برساند. از شست و شودهنده هاي معطري مانند شامپوهاي بدن و ژل هاي دوش در ناحيه تناسلي استفاده نکنيد. اين فرآورده ها ممکن است باعث تحريک ناحيه تناسلي و مختل کردن نرم شدگي طبيعي آن شوند، به خصوص اگر بيش از حد مصرف شوند، از دوش واژينال هم پرهيز کنيد.
  • ۱۵:۳۱   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    عفونت هاي دستگاه ادراري در زنان






    شايد هم به عنوان يک خانم گاهي حالات ناخوشايندي مانندي سوزش ادرار احساس شديد و فوري براي ادرار کردن، تکرر ادرار و هر بار به مقدار کم، ادرار به رنگ صورتي کمرنگ يا به رنگ کولا(که نشان دهنده وجود خون در ادراراست )ادرار بسيار بدبو، درد شکم و درد کمر را تجربه کرده باشيد. به اين علائم توجه کنيد و سرسري از کنارشان نگذريد. در بسياري موارد اين علائم در کنار هم مي توانند نشانه هاي ابتلا به عفونت هاي ادراري باشند که اگر درمان نشوند، عواقب ناخوشايندي خواهد داشت. عفونت ادراري بيماري شايعي است که زنان بيش از مردان به آن مبتلا مي شوند. دستگاه ادراري از کليه ها، ميزناي ها، مثانه و مجراي ادرار تشکيل شده است. همه اين اعضا ممکن است عفونت کنند؛ ولي اغلب اوقات قسمت پاييني(تحتاني)درگير مي شود. اگر فقط مثانه عفونت کرده باشد ، ممکن است درد بگيرد و بيمار را آزار دهد؛ ولي اگراو اين حالات را جدي نگيرد و به پزشک مراجعه نکند و عفونت به کليه ها هم سرايت کند، خطرناک خواهد بود.

    چرا دستگاه ادراري عفونت مي کند؟

    همه اعضاي دستگاه ادراري براي خارج کردن سموم از بدن فعاليت مي کنند. در ساده ترين حالت، زماني که باکتري ها از طريق مجراي ادرار وارد اين سيستم شده و در مثانه تکثير مي شوند، اين عفونت بروز مي کند. با وجودي که ساختار دستگاه ادراري به شکلي است که درحالت کلي اجازه نمي دهد چنين مهاجمان ميکروسکوپي وارد آن شوند، ولي گاهي اوقات نمي تواند از خودش دفاع کند و دچار عفونت مي شود. ساختار طبيعي دستگاه ادراري زنان، خطر ابتلا به آن را افزايش مي دهد. فاصله کوتاه بين مجراي ادرار تا مقعد و ورودي مجراي ادرار به مثانه از عوامل فيزيکي و طبيعي شيوع بيشتراين بيماري در زنان است.
    عفونت مثانه (سيستيت)

    باکتري اي به نام«اشرشياکولي»يا همان اي کولاي، شايع ترين ميکروبي است که در زنان جوان مبتلا به عفونت مثانه مشاهده مي شود(در80درصد موارد)دو باکتري دگير به نام هاي «استافيلوکوک» و«ساپروفيتيکوس» نيز در 5 تا15درصد از بيماران يافت مي شوند. باکتري «اشرشياکولي»از باکتري هايي است که معمولاً درمعده و روده وجود دارند و به آنها «کولي فرم»مي گويند. يکي از مهم ترين علل بروز عفونت مثانه اين است که واژن و مجراي ادرار با اين نوع باکتري هاي روده بزرگ آالوده مي شوند. به همين جهت است که داروهاي ضد ميکروب واژن در ريشه کردن کردن باکتري هاي ادرار مؤثرند.
    تشخيص عفونت ادراري

    ساده ترين و معمول ترين روش تشخيص اين عارضه، آزمايش کامل ادراراست. اگر با آزمايش ادرار معلوم شود که چرک در ادرار وجود دارد، به احتمال قريب به يقين علت بروز اين علائم ناراحت کننده التهاب مثانه است. کشت ادرار ضروري نيست و پزشک داروهاي ضد ميکروبي براي بيمار تجويز مي کند که دوره مصرف کامل آنها کوتاه است؛ ولي اگر علائم همچنان برجا بمانند يا عود کنند، لازم است بيمار دوباره ويزيت شود و در اين حالت انجام کشت ادرار ضروري است.
    عود التهاب و عفونت حاد مثانه

    حدود 20درصد از زناني که در سنين قبل از يائسگي براي اولين بار به عفونت دستگاه ادراري مبتلا شده اند، بيماري شان مجدد باز مي گردد و عود مي کند. بيش از 90درصد اين عودها هم به خاطر بروز مجدد عفونت برونزا روي مي دهد. براي تأييد اين تشخيص، انجام کشت ادرار ضروري است تا مشخص شود. ميکروارگانيسم هاي مقاوم وجود دارند يا خير.
    درمان سيستيت حاد

    اين بيماران را مي توان با يکي از راهکارهاي زير درمان کرد:
    -درمان پيشگيري که در اصطلاح پزشکي به آن «پروفيلاکسي»مي گويند؛ يعني بيمار به طور مداوم و هر روز مقدار کمي دارو بخورد تا عفونت دوباره عود نکند.
    -بيمار پس از هر بار رابطه جنسي دارو بخورد.
    -هر بار که بيمار دوباره علائم را پيدا کرد، خودش درمان را شروع کند.
    زنان يائسه و عود عفونت هاي مکرر

    ممکن است برخي زنان در دوران يائسگي هم دچاراين عارضه شوند. در اين شرايط درمان هاي جايگزين هورموني يا استفاده از کرم هاي استروژني موضعي، همراه با درمان پيشگيرانه(پروفيلاکسي)با داروهاي ضد ميکروبي مؤثراست.
    التهاب و عفونت مجراي ادرار(اورتريت)

    اين عارضه زماني بروز مي کند که نوعي از باکتري هاي معده اي و روده اي از مقعد به مجراي ادرار راه پيدا مي کنند. به علاوه، ساختار طبيعي دستگاه ادراري زنان و نزديک بودن مجراي ادرار به واژن و بيماري هايي که از طريق ارتباط جنسي منتقل مي شوند(به اصطلاح به آنها STDs)مي گويند)هم مي توانند از علل بروز عفونت مجراي ادرار باشند. برخي از اين بيماري ها عبارتند از هرپس تناسلي و کلاميديا.
    علائم و نشانه ها

    در زناني که به خاطر عفونت و التهاب مجراي ادرار سوزش دارند، علائم خفيف تراست و به تدريج خود را نشان مي دهد. اين نشانه ها ممکن است با ترشح يا خونريزي غير طبيعي از واژن که ناشي از التهاب همزمان دهانه رحم(سيستيت)است، همراه باشند. ممکن است بيمار به تازگي ازدواج کرده باشد و از درد شکم شکايت کند. گاهي اوقات پزشک متخصص هنگام معاينه بيمار مشاهده مي کند که دهانه رحم ترشحات چرکي دارد يا ضايعات تبخال تناسلي وجود دارند.
    آزمايشگاه چه مي گويد؟

    آزمايش کامل ادرار، وجود چرک را در ادرار نشان مي دهد؛ ولي خون به ندرت مشاهده مي شود. غير از عواملي که گفته شد، عوامل ديگري هم مي توانند موجب التهاب و عفونت واژن شوند که در اين حالت بيمار از سوزش ادرار به همراه خارش و درد هنگام رابطه جنسي شکايت مي کند. معمولاً چنين بيماراني دچار تکرار ادرار يا احساس شديد و فوري براي ادرار کردن نمي شوند. چرک يا خون هم در ادرار وجود ندارد.
    چه کساني بيشتر دچار عفونت ادراري مي شوند؟

    عوامل خطرساز يا به اصطلاح ريسک فاکتورهاي عفونت اين سيستم دفع سموم از بدن عبارتند از:
    -جنسيت :زنان بسيار بيشتر از مردان به اين عارضه مبتلا مي شوند که به علت ساختار طبيعي و آناتومي دستگاه ادراري آنهاست. مجراي ادرار زنان کوتاه است و باکتري ها به آساني و به سرعت مي توانند به مثانه راه پيدا کنند.
    -رابطه جنسي زياد:زناني که زياد رابطه جنسي دارند، بيشتر در معرض خطر ابتلا به اين بيماري هستند.
    -سيستم ايمني سرکوب شده:احتمال ابتلاي بيماران ديابتي و افرادي که به هر دليل (مثلاً ابتلا به بيماري خود ايمني)داروهايي مي خورند که سيستم ايمني را سرکوب مي کند، بيشتراست.
    سوند تخليه ادرار

    فروکردن سوند در مجراي ادرار کساني که به هر علت پزشکي نمي توانند خودشان ادرار کنند نيز احتمال عفونت سيستمي که سموم را خارج مي کند، افزايش مي دهد. بيماران بستري که نبايد يا نمي توانند از بستر بلند شوند، افراد فلج و کساني که به دليل اختلال در سيستم مغز و اعصاب شان بي اختياري ادرار دارند، از جمله اين افراد هستند.
    عفونت حاد کليه (پيلونفريت حاد)

    اگر عفونت به کليه ها سرايت کند، اين عضو هم درگير مي شود که خطرناک است. اين عارضه ممکن است به اشکال گوناگون در زنان جوان بروز کند؛ از علائمي شبيه التهاب مثانه همراه با درد خفيف پهلو گرفته تا عفونت شديد ناشي از باکتري هاي گرم منفي. اينجا هم پاي«باکتري اشرشياکولي»در ميان است که در 80 درصد موارد عامل اصلي محسوب مي شود.
    پزشک براي تشخيص بيماري چه مي کند؟

    در درجه اول آزمايش ادرار انجام مي شود که نشان مي دهد در ادرار چرک و باکتري هاي گرم منفي وجود دارند در زناني که مشکوک به عفونت کليه هستند، پزشک حتماً دستورمي دهد که کشت ادرار هم انجام شود. براي کساني که در بيمارستان بستري هستند، انجام کشت خون نيز ضرورت دارد؛ زيرا در 15تا20درصد موارد، نتيجه آزمايش خون، وجود اين بيماري را تأييد مي کند.
    درمان

    اگربيمار تهوع و استفراغ شديد نداشته باشد، مي توان به طور سرپايي به او دارو يا داروهاي خوراکي داد. در غير اين صورت، بيماراني که به شدت حالت تهوع و استفراغ مي کنند، بيماراني که شدت بيماري شان متوسط تا شديد است و بيماران حامله براي درمان بايد در بيمارستان بستري شوند. درمان دارويي بين 10تا14روز است. آنهايي که در بيمارستان بستري هستند، با تزريق وريدي آنتي بيوتيک هاي مناسب تحت درمان قرار مي گيرند. علائم بايد ظرف48تا72ساعت پس از شروع درمان برطرف شود. اگر تب و درد پهلو72ساعت پس از آغاز درمان همچنان وجود داشت. پزشک احتمال مي دهد که آبسه دور کليه يا آبسه داخل کليه بروز کرده يا مجراي ادرار بيمار مسدود شده باشد. در اين حالت بايد سونوگرافي يا سي تي اسکن انجام شود. دو هفته پس از شروع درمان، بيمارحتماً بايد براي پيگيري درمانش مراجعه کند و پزشک دستور مي دهد که کشت ادرار تکرار شود. به اين ترتيب مي توان از موفق يا ناموفق بودن درمان اطمينان حاصل کرد.
    مشکل ساختاري دستگاه ادراري

    ممکن است شما از جمله بيماراني باشيد که به طور مکرر دچار عفونت مي شوند. در اين حالت پزشک به وجود ناهنجاري ساختاري در سيستم ادراري شما شک مي کند و دستور به انجام سونوگرافي يا سي تي اسکن يا هر نوع تصويربرداري ديگر که بتواند اختلال احتمالي را مشخص کند، خواهد داد.
    پس از شروع درمان...

    عفونت هاي ادراري مي توانند دردناک باشند و شما را اذيت کنند. براي کاهش درد، تا زمان اثر کردن دارو و از بين رفتن عفونت، با انجام کارهاي زير مي توانيد به خودتان کمک کنيد:
    -زياد آب بنوشيد و از نوشيدني هايي که مثانه را تحريک مي کنند. بپرهيزيد. قهوه، الکل، مرکبات و کافئين مي باشند، از اين جمله هستند که مثانه را تحريک کرده و موجب تکرر ادرار يا نياز فوري به دفع ادرار مي شوند.
    -يک حوله گرم(نه داغ)روي شکم تان بگذاريد تا فشار و ناراحتي آن کاهش يابد
    پس از ادرار يا مدفوع کردن آن ناحيه را از جلو به عقب بشوييد.
    -بلافاصله پس از رابطه جنسي ادرار کنيد و يک ليوان آب بنوشيد.
    در آخر اينکه...

    پس از درمان صحيح عفونت هاي دستگاه ادراري، به ندرت مشکل خاصي پيش مي آيد ؛ ولي اگر سراغ درمان نرويد، تنها از علائم بيماري عذاب نمي کشيد، بلکه اين عفونت ممکن است موجب عفونت مزمن کليه ها شود و کليه هاي شما را براي هميشه از کار بيندازد. نوجوانان هم در معرض ابتلا به اين عارضه هستند. اگر همزمان با ابتلا به اين عفونت حامله هم باشيد، خطر تولد نوزادي کمتر از وزن طبيعي يا نوزاد نارس افزايش خواهد يافت.
    پس اين علائم را جدي بگيريد و مراقب خودتان باشيد.
  • leftPublish
  • ۱۵:۳۱   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    اختلالات هورموني زنان




    متأسفانه اختلالات هورموني در زنان به دليل کمي تحرک؛ مسائل روحي و رواني و تغذيه نامطلوب در دنياي ماشيني امروز باعث مشکلات زيادي مي گردد که خانم ها از آن بي خبرند.
    هورمون هاي زنانه نقش بسيار مهمي در دوران زندگي دختران و زنان داشته و اختلال در آنها مي تواند مشکلات موقت، طولاني و يا دائم ايجاد کند. تا چند سال پيش روش درمان اينگونه مشکلات عمدتاً استفاده از هورمون هاي شيميايي بود ولي به علت عوارض اين داروها مانند سرطان زايي، چاقي، ريزش مو و عوارض قلبي مصرف آنها کاهش يافته و در بعضي از کشورها مانند آمريکا، کانادا و انگلستان در اکثر موارد از مصرف آنها خودداري مي شود. با اين وجود متأسفانه مصرف هورمون هاي شيميايي در ايران به قوت خود باقي است. از طرفي تحقيقات دانشمندان در دنياي گياهان دارويي باعث کشف اثرات گياه پنج انگشت با نام علمي Vitex agnus castus شد که از ميوه هاي اين گياه داروهايي به شکل قرص و قطره براي رفع اختلالات هورموني توليد شده که به سرعت در حال جايگزين شدن با هورمون هاي شيميايي است. همچنين صدها مقاله تحت نام VITEX در مورد اثرات رفع اختلالات هورموني زنان و مصرف اين گياه و فرآورده هاي صنعتي جديد آن بر روي سايت هاي اينترنتي گزارش شده است به طوري که در دهه اخير به عنوان بهترين جايگزين هورمون درماني شناخته شده است.
    خوشبختانه قطره و قرص اين گياه به نام ويتاگنوس( VITAGNUS) توسط کارخانه داروسازي پورسينا به بازار ارائه شده است.

    موارد مصرف:

    رفع عوارض PMS: از جمله سردرد، خستگي، عدم تمرکز، نفخ، درد و اسپاسم، اضطراب، افسردگي، تغييرات خلق و خو و تحريک پذيري.
    رفع عوارض LFD از جمله پريود سنگين، لکه بيني، قطع قاعدگي و قاعدگي هاي مکرر.
    رفع عوارض يائسگي از جمله گرگرفتگي، تعريق، اضطراب، تغيير خلق و خو، شکنندگي ناخن، خشکي پوست، پوکي استخوان و عوارض قلبي.
    کنترل و جلوگيري از پيشرفت خونريزي حاصل از فيبروم رحمي.
    کنترل کيست پستان و تخمدان.
    کنترل و درمان آکنه.
    ازدياد شير مادران شيرده.
    کنترل چاقي با منشأ هورموني.
    نازايي به علت LFD.

    ميزان مصرف:

    روزي دو قرص و در صورت احتياج مي توانند تا روزي 4 قرص مصرف شود.( بهتر است در دو نوبت مصرف شود). دوره درمان بر حسب احتياج از حداقل 4 ماه تا چندين سال مي باشد. دارو را مي توان از هر زمان شروع و يا قطع نمود. دارو بر عکس هورمون هاي شيميايي در زمان پريود مصرف شود.
    ویرایش شده توسط TAMA در تاریخ ۱۰/۱۲/۱۳۹۲   ۱۵:۳۲
  • ۱۵:۳۳   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    عفونت‏هاى قارچى در زنان


    23 پادزهر طبيعى


    كانديدا آلبيكنس، قارچى است كه به طور طبيعى و بدون ضرر در واژن زنان و روده‏هاى مردان و زنان رشد مى‏كنند. اين قارچ جزء فلور طبيعى است و همان طور كه باكترى‏هاى در دهان زندگى مى‏كنند، آنها نيز در واژن و روده‏ها وجود دارند؛ اما اگر در توازن محيط زندگى آنها اختلالى ايجاد شود مثل مصرف آنتى‏بيوتيك‏ها و يا در بيماران ديابتى، دچار عفونت قارچى و واژنى مى‏شويد.
    از عوامل ديگرى كه باعث ايجاد عفونت قارچى مى‏شود حاملگى و قرص‏هاى ضد باردارى، هورمونهاى يائسگى و دوش‏هاى شيميايى و اسپرم‏كش‏ها و زخم‏هاى سطحى ايجاد شده توسط تامپون‏ها، نبود لغزندگى كافى در هنگام نزديكى جنسى و يا نزديكى با شخص دچار عفونت قارچى مى‏باشد.
    هنگامى كه دچار اين عفونت شديد، پزشك شما با بررسى ترشحات در زير ميكروسكوپ، بيمارى‏تان را تشخيص مى‏دهد. سپس با تجويز دارو، قارچ‏هاى اضافى را مى‏كشد.
    به نظر ساده مى‏آيد ولى زنانى كه دچار اين عفونت شده‏اند نظر ديگرى دارند. قارچ‏ها خارش و سوزش ايجاد مى‏كنند و داراى بوى كپك و ترشحات سفيد رنگ هستند و بيمارى آنها عود كننده است. به نظر مى‏رسد بعضى از مردم به اين عفونت‏ها حساسند. توصيه‏هاى زير را بخوانيد:

    لخت بخوابيد.

    قارچ‏ها در محيط گرم و مرطوب رشد مى‏كنند. بنابراين يكى از بهترين راه‏هاى مقابله با قارچ‏ها تهويه خوب ناحيه واژينال مى‏باشد، تا اين ناحيه خشك و سرد باقى بماند. لخت بخوابيد و يا لباس زير خود را در آوريد و به واژن خود تسكين دهيد.

    لباس‏هاى گشاد بپوشيد.

    در طول روز، از پوشيدن لباس‏هاى تنگ و لباس‏هايى كه از اليافى درست شده كه اجازه گردش درست هوا را نمى‏دهد خوددارى كنيد. اين الياف شامل پلاستيك، پلى‏استر و چرم مى‏باشد. لباس‏ها را كاهش دهيد. زيرا شلوار جين، جوراب شلوارى و زير جوراب شلوارى شورت نپوشيد.
    هنگامى كه به خانه رسيديد لباس‏هاى اضافه نظير جوراب شلوارى را از تن خود درآوريد تا بدن‏تان نفس بكشد؛ تا آنجا كه مى‏توانيد دامن بپوشيد.

    از داروهاى واژينال استفاده كنيد.

    بعضى از جاهاى بدن را نمى‏توانيد بخارانيد )حداقل در منظر عموم( و واژن يكى از آن‏هاست. هنگامى كه داروى تجويز شده توسط پزشك در حال از بين بردن قارچ‏هاست شما مى‏توانيد از داروهاى OTC براى كاهش خارش استفاده كنيد و يا كرم هيدروكورتيزون را در اطراف سوراخ واژن بماليد تا ميزان خارش كاهش پيدا كند. فقط مطمئن شويد كه قبل از ملاقات با دكتر از اين داروها استفاده نكنيد زيرا ممكن است اين داروها سبب پنهان شدن بيمارى شوند.

    از لغزنده كننده‏هاى طبيعى استفاده كنيد.

    روغن ملين، وازلين، سفيده تخم‏مرغ و ماست ساده موادى هستند كه شما مى‏توانيد هنگام نزديكى جنسى براى لغزنده كردن ناحيه تناسلى از آن استفاده كنيد. زيرا اين مواد از نظر شيميايى محرك نيستند مگر اينكه به آنها حساسيت داشته باشيد.
    وازلين را با كاندوم استفاده نكنيد زيرا حفره‏هايى را در پلاستيك كاندوم ايجاد مى‏كند. از روغن بچه نيز استفاده نكنيد چرا كه داراى عطرى است كه مى‏تواند تحريك كننده باشد.

    به مواد شيميايى بگوييد نه.

    راه مطمئن براى تشديد عفونت قارچى، اضافه كردن ماده شيميايى به آن است؛ بنابراين از كاربرد دوش‏ها، ژل‏هاى ضد باردارى، فوم و اسپرى، قرص‏هاى قارچ‏كش و دئودورانت زنانه اجتناب كنيد.

    حمام نشسته انجام دهيد.

    به جاى استفاده از دوش‏ها، از حمام نشسته استفاده كنيد. وان حمام را تا باسن از آب گرم پر كنيد، سپس يكى از كارهاى زير را انجام دهيد:
    نمك اضافه كنيد )به اندازه‏اى كه آب مزه شورى بدهد، حدود نصف فنجان( تا با حالت نمك طبيعى بدن مطابق شود.
    نصف فنجان سركه اضافه كنيد تا محيط دستگاه تناسلى را اسيدى كند. حالا داخل آب بنشينيد و زانوها را از هم باز كنيد تا وقتى آب، سرد شود.

    از اسپرم‏كش‏ها استفاده نكنيد.

    اگر به عفونت حساسيد، اسپرم‏كش‏ها نيز باعث عفونت مى‏شوند. اگر مى‏خواهيد از اسپرم‏كش‏ها در طول نزديكى جنسى استفاده كنيد، آن را داخل نوك كاندوم قرار دهيد تا كار خود را به خوبى انجام دهد.

    هيچ عطرى خوب نيست.

    از محصولات ساده و بدون بو و عطر استفاده كنيد. عطرها و دئودورانت‏هاى به كار رفته در تامپون‏ها و نوارهاى بهداشتى مى‏توانند يك دوره ديگر عفونت واژن را تحريك و شروع كنند.

    با آب بشوييد.

    صابون، شامپو، نمك حمام و روغن‏ها، چربى‏ها طبيعى محافظ پوست را برمى‏دارند و ممكن است مواد محركى را باقى بگذارند. ناحيه واژن را با آب ساده و تحت فشار تميز كنيد. يك دست شما سردوش را بايد مستقيم به طرف ناحيه واژن نگه دارد.

    از شورت‏هاى پنبه‏اى استفاده كنيد.

    شورت‏هاى پنبه‏اى را انتخاب كنيد چرا كه رطوبت پوست را جذب مى‏كند. نايلون گرما و رطوبت را نگه مى‏دارد و رشد قارچ‏ها را تسريع مى‏كند. اگر شما احساس تماس نايلون با پوست خود را ترجيح مى‏دهيد از شورت‏هايى استفاه كنيد كه قسمت كشاله‏ى ران آن از داخل پنبه‏اى باشد.
    اگر شما اين نوع را هم نمى‏پسنديد شورت‏هاى لايه‏دار و يا مينى‏پد جايگزين‏هاى مناسبى هستند. هميشه جوراب شلوارى‏هايى بپوشيد كه در ناحيه كشاله‏ى ران پنبه‏اى باشد تا هوا بتواند به راحتى عبور كند و واژن را خشك و سرد نگه دارد. يادتان باشد همراه با جوراب شلوارى شورت نپوشيد. هر چقدر كمتر لباس بپوشيد عبور و نفوذ هوا بيشتر خواهد بود.

    از كاغذ توالت‏هاى بى‏رنگ استفاده كنيد.

    رنگ نيز يك ماده بالقوه محرك است. بنابراين براى جلوگيرى از آزردگى غير ضرورى از كاغذ توالت‏هاى سفيد ساده بدون عطر استفاده كنيد.

    ميكروب‏ها را سر جاى‏شان نگه داريد.

    بعد از كار كردن شكم، ناحيه مقعد را از جلو به عقب بشوييد.

    قبل از نزديكى جنسى خود را بشوييد.

    اگر شما و همسرتان هر دو كاملا تميز باشيد، شانس انتقال ميكروب‏هاى قارچى به واژن كاهش مى‏يابد. قبل از نزديكى، آلت‏هاى تناسلى و دست‏هاى خود را بشوييد.

    فقط با آب شستشو دهيد.

    واژن به طور طبيعى خودش را تميز مى‏كند؛ اما بعضى از زن‏ها احساس مى‏كنند كه بايد دوش واژن بگيرند. كتر كراندل دوش آب سرد آرام را كه غير متناوب به كار مى‏رود توصيه مى‏كند، چرا كه حداقل كارى است كه براى جلوگيرى از تحريك، مى‏توانيد انجام دهيد. در هنگام قاعدگى كه دهانه رحم شما باز است از دوش استفاده نكنيد. جريان رو به بالا مى‏تواند عفونت را به داخل رحم گسترش دهد و همچنين هرگز در طول حاملگى دوش انجام ندهيد مگر اينكه پزشك‏تان توصيه كند.

    با سركه دوش بگيريد.

    سركه تقريبا همان اسيديته واژن را دارد، به همين علت است كه گاهى وقت‏ها آب نيمه‏گرم و سركه )4 قاشق چاى‏خورى سركه در نيم ليتر آب( به عنوان مايع دوش پيشنهاد مى‏شود. بعضى از پزشكان معتقدند واژنى كه داراى PH درست و بالانس مى‏باشد كمتر دچار قارچ اضافى مى‏شود. همچنين محلول‏هاى از پيش آماده سركه و آب وجود دارد كه ديگر لازم نيست شما آن را در خانه تهيه كنيد.

    در صورت ابتلا به عفونت واژن، از نزديكى جنسى خوددارى كنيد.

    نزديكى جنسى التهاب حاصل از قارچ‏ها را بدتر مى‏كند و همچنين قارچ مى‏تواند به همسر شما منتقل شود كه بعدا دوباره شما را مبتلا مى‏كند.

    قبل و بعد از نزديكى جنسى ادرار كنيد.

    زنان و مردان بايد قبل و بعد از نزديكى جنسى ادرار كنند تا باكترى‏ها از مجارى ادرارى خارج شوند و از عفونت مثانه جلوگيرى شود.

    از كاندوم استفاده كنيد.

    كاندوم بدون خار و بدون داشتن ماده لغزنده، كمتر محرك است. همچنين از انتقال عفونت به همسرتان جلوگيرى مى‏كند.

    قارچ‏ها و كپك‏ها را كنترل كنيد.

    زنانى كه مرتبا دچار عفونت‏هاى قارچى مى‏شوند، ممكن است به غذاهاى حاوى قارچ و كپك حساسيت پيدا كنند. از مصرف غذاها و نوشيدنى‏هاى نظير نان، كيك حلقه‏اى، آب جو، شراب، سركه، پنير، قارچ، آب ميوه، غذاهاى مخمرى و ترشى خوددارى كنيد.

    قند خون‏تان را تحت كنترل داشته باشيد.

    قارچ‏ها در محيط قندى رشد مى‏كنند. مصرف بالاى مواد قندى مى‏تواند منجر به عفونت قارچى شود چرا كه غذاى لازم را براى قارچ فراهم مى‏كند.
    افراد ديابتى كه به عفونت‏هاى قارچى مستعد هستند، بايد قند خون‏شان را كنترل كنند. همچنين لاكتوز زيادى در فرآورده‏هاى شيرى و شيرين كننده‏هاى مصنوعى احتمال عفونت‏هاى قارچى را افزايش مى‏دهد.

    مقاومت بدن خود را بالا ببريد.

    يك شخص سالم نسبت به كسى كه بدنش در حد معمول نيست بهتر با عفونت مقابله مى‏كند. با ورزش منظم، تغذيه صحيح، خواب كافى، سيگار كشيدن، مصرف داروها و مصرف كم كافئين سيستم ايمنى خود را تقويت كنيد.

    از الياف طبيعى استفاده كنيد.

    به جاى تامپون‏هاى مصنوعى از تامپون‏هاى پنبه‏اى استفاده كنيد. تامپون‏هاى با جذب بالا و آنهايى كه بيش از 12 ساعت باقى مى‏ماند تخليه طبيعى واژن را متوقف كرده به رشد باكترى‏ها كمك مى‏كنند. يك ايده ديگر، در شب از نوار و در طول روز از تامپون استفاده كنيد.

    3 راه براى از بين بردن بدن عفونت

    نويسنده كتاب »چگونه از عفونت‏هاى قارچى جلوگيرى كنيم« معتقد است كه راه‏هاى زير براى از بين بردن قارچ‏ها مفيدند:

    شورت‏ها را بيشتر بشوييد و بسابيد.

    به عنوان احتياط شورت‏ها را با ماده شوينده بدون عطر قبل از انداختن در ماشين لباس‏شويى كاملا بسابيد. از نرم كننده‏هاى مصنوعى استفاده نكنيد چرا كه پوست حساس را تحريك مى‏كنند.

    قارچ را با جوشاندن از بين ببريد.

    شما مى‏توانيد شورت‏هاى خود را بجوشانيد و يا به مدت 24 ساعت قبل از استفاده‏ى مجدد، آنها را در ماده ضد عفونى كننده قرار دهيد تا كانديدا از بين برود، قبل از پوشيدن با صابون بدون عطر آن را بشوييد.

    با گرما قارچ‏ها را بكشيد.
  • ۱۵:۳۳   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    توده هاي خوش خيم پستان







    خانم ها از هيچ سرطاني به اندازه سرطان پستان نمي ترسند؛ حق هم دارند، چون سرطان پستان شايع ترين سرطان در بين خانم هاست و بيشتر از هر سرطان ديگري خانمهاي ميانسال را گرفتار مي کند. براي همين هم به محض احساس کوچکترين تغييري در پستان هاي خود، به وحشت مي افتند و از مطب اين دکتر به مطب آن دکتر مي روند. با اين وجود، بسياري از توده هايي که خانم ها به طور تصادفي و درنتيجه دقت عمل خود در پستانهايشان کشف مي کنند، توده هايي بي خطر هستند که خود به خود برطرف مي شوند، هر چند اين توده هاي بي خطر را هم نبايد مورد بي توجهي قرار داد.
    - بافت طبيعي پستانها در حالت عادي هنگامي که پستان خود را معاينه مي کنيد، بافتهايي با تراکم متفاوت حس مي کنيد. علت اين مسئله اين است که پستان به طور عمده از دو نوع بافت مختلف يعني بافت چربي و بافت غده اي تشکيل شده است. بافت غده اي معمولاً سفت است و به صورت توده هايي کوچک که ندول ناميده مي شوند، احساس مي شود در حالي که بافت چربي دور آن، نرم است.
    امروزه پزشکان تأکيد بسياري بر معاينه پستان ها توسط خود افراد دارند. اگر شما به طور منظم پستانهاي خود را معاينه کنيد و در صورت بروز تغييرات در بافت پستان بلافاصله به پزشک مراجعه کنيد، مشکل شما خيلي سريع تر شناسايي و درمان مي شود. فراموش نکنيد که تشخيص سرطان پستان در مراحل اوليه احتمال درمان اين بيماري را به شدت افزايش مي دهد.
    : مراقب اين علائم باشيد

    اگر در اين معاينات توده اي در پستان يا تغييراتي درپستان خود کشف کرده ايد، پستان ديگر خود را نيز بررسي کنيد. بعضي برجستگي ها و توده ها در پستان ممکن است طبيعي باشند، به خصوص اگر در هر دو پستان به يک شکل وجود داشته باشند. اما اگر به يکي از حالات زير برخورديد، حتماً به پزشک خود مراجعه کنيد:
    اگر توده پستان شما به تازگي ايجاد شده يا به شکل غير طبيعي از بافت اطرافش متفاوت است. اگر بعد از عادت ماهانه شما توده برطرف نشد. اگر از نوک پستان مايعي ترشح مي شود. اگر متوجه تغييرات پوستي روي پستان خود شديد، مثلاً قرمزي، دلمه بستن، فرورفتگي و چين خوردگي پوستي. اگر نوک پستان شما اخيراً به داخل فرورفته است (فرورفتگي هاي مادرزادي طبيعي هستند).
    - توده هاي مشکوک نترسيد! يافتن توده در پستان به تنهايي دليل بر وجود سرطان پستان نيست. توده شما مي تواند يکي از بيماري هاي خوش خيم پستان باشد که اتفاقاً خيلي هم شايعند. اما به هر حال براي اينکه خيالتان راحت شود، بهتر است به پزشک مراجعه کنيد.
    برخي از توده هاي خوش خيم و شايع پستان، اينها هستند:

    1- تغييرات فيبروکيستيک: بيش از نيمي از زنان دچار اين حالت هستند. علائم و نشانه هاي آن عبارتند از: درد و افزايش توده هاي پستان (اغلب دوطرفه) که هر ماه با نزديک شدن به زمان خونريزي، علائم فروکش مي کند. اين مشکل در زنان سنين 30 تا 50 سال بيشترين شيوع را دارد. تکثير سلولها در غدد پستان و رشد بيش از حد فيبرها در بافت نگهدارنده پستان، موجب اين تغييرات مي شود. درمان تغييرات فيبروکيستيک عبارت است از تغيير نحوه زندگي و مصرف دارو. بعضي تحقيقات نشان مي دهد که اين بيماري با مصرف کافئين که موجب احتباس آب مي شود، ارتباط دارد. بنابراين ممکن است پزشکتان به شما توصيه کند مصرف محصولات کافئين دار مثل شکلات، قهوه، چاي و بقيه نوشابه ها را قطع کنيد. مراقبت هاي شخصي شامل پوشيدن سينه بند مناسب و مصرف مسکن ها مثل استامينوفن و ايبوپروفن نيز مي تواند مؤثر باشد. البته داروهاي ديگري هم وجود دارد که در موارد شديد و تنها با تجويز پزشک مي توان از آن استفاده کرد.
    2- کيست ها: کيسه هاي پر از مايعي هستند که از مجاري متسع به وجود مي آيند. توده هاي کيستيک ممکن است به خودي خود رفع شوند. البته با معاينه باليني نمي توان به طور قطعي کيست را تشخيص داد و بايد با مايع کيست کشيده شده و بررسي شود. اگر بعد از اينکه پزشک مايع کيست را تخليه کرد، توده شما ناپديد شد و بعد از 6 هفته عود نکرد، احتمالاً شما به درمان ديگري نياز نخواهيد داشت.
    3- فيبرآدنوما: فيبر آدنوم ها توده هاي گرد، سفت و لاستيکي، خوش خيم هستند که از رشد بيش از حد بافت غددي و همبند ناشي مي شوند. فيبر آدنومها معمولاً بدون درد هستند و ممکن است با فشار دادن کمي حرکت کنند. اين توده ها به تغييرات هورموني پاسخ مي دهند، به طوريکه در طي حاملگي بزرگ شده و بعد از يائسگي چروک مي شوند. زنان در هر سني ممکن است به آن دچار شوند، اما شايع ترين سن، معمولاً سنين زير 20 تا 30 سال است. فيبرآدنوم ممکن است خود به خود ناپديد شود. اما اگر نشود، يا بزرگ تر شود يا اگر شما درباره وجود آن مضطرب باشيد، پزشکتان برداشت جراحي آن را توصيه خواهد کرد.
    4- ماستيت: عفونت بافت پستان است که اغلب به وسيله باکتري هايي که طي شيردهي وارد پستان مي شود. درد، قرمزي و تورم و گرمي از علائم اصلي ماستيت هستند. درمان حالت خفيف اين بيماري تجويز آنتي بيوتيک هاست. با اين وجود، اگر آنتي بيوتيک ها عفونت را برطرف نکند، يا اگر بيماري تشديد شود و آبسه ايجاد کند، ممکن است نياز به جراحي و تخليه آبسه باشد.

  • ۱۵:۳۴   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    کيست هاي تخمدان و نکته هايي که نمي دانيد!



    در اين مقاله با تعريف کيست تخمدان، عوامل مسبب کيست هاي تخمدان، علايم، راه تشخيص و درمان کيست تخمدان آشنا مي شويد.
    کيست هاي تخمدان چه هستند؟

    کيست هاي تخمدان، ساختمان هاي کيسه مانند پر از مايع در تخمدان هستند. واژه ي «کيست» به ساختماني پر از مايع اطلاق مي شود، بنابراين تمام کيست هاي تخمدان حاوي مقداري مايع هستند.
    عوامل ايجاد کيست هاي تخمدان

    کيست هاي تخمدان به دلايل متعددي ايجاد مي شوند. شايع ترين نوع، کيست « فوليکولار» است که از رشد يک فوليکول نتيجه مي شود. فوليکول يک کيسه ي پر از مايع طبيعي است که حاوي يک تخمک است. کيست هاي «فوليکولار» هنگامي که فوليکول در طي چرخه ي قاعدگي بيش از حد طبيعي رشد مي کند و براي آزادسازي تخمک باز نمي شود، تشکيل شده و معمولاً نيز در طي چند روز تا چند ماه به خودي خود برطرف مي شوند. کيست ها مي توانند در اثر جراحت يا نشت عروق خوني کوچک به درون کيسه ي تخمک حاوي خون باشند. گاهي نيز بافت هاي تخمدان براي تشکيل بافت هاي ديگر بدن مانند مو يا دندان به صورت غيرطبيعي رشد مي کنند. کيست هايي با اين بافت هاي غيرطبيعي کيست هاي «درموئيد» ناميده مي شوند.
    آيا کيست تخمداني خطرناک است؟

    اگر زني در دهه ي چهارم زندگي خود يا حتي جوان تر و با قاعدگي هاي منظم باشد، بيشتر توده هاي تخمداني،«کيست هاي تخمداني عملکردي» خواهند بود که در حقيقت غيرطبيعي نيستند. اين کيست ها با جريان تخمک گذاري که در چرخه ي قاعدگي رخ مي دهد ارتباط دارند و معمولاً در طي چرخه ي قاعدگي بعدي خود به خود ناپديد مي شوند.
    بنابراين اين کيست ها در چند چرخه ي قاعدگي بررسي مي شوند تا مشخص شود آيا از بين رفته اند يا نه؟ چون قرص هاي ضدبارداري خوراکي تا حدودي با جلوگيري از تخمک گذاري عمل مي کنند، پزشکان انتظار نخواهند داشت که زنان مصرف کننده ضدبارداري هاي خوراکي، «کيست هاي تخمداني عملکردي» داشته باشند. عوامل ديگري نيز وجود دارند که در کنار سن زن يا مصرف ضدبارداري هاي خوراکي به ارزيابي کيست هاي تخمداني کمک مي کنند. کيستي که در « اولتراسوند» شبيه يک کيسه ي ساده پر مايع به نظر مي رسد، در مقابل کيستي با بافت سخت در داخل آن به احتمال زياد خوش خيم است. بنابراين «اولتراسوند» نيز در تشخيص اين که تومور تخمداني جدي است يا نه نقش دارد. سرطان تخمدان در زنان جوان تر از چهل سال نادر است، اگرچه بيشتر کيست هاي تخمدان حتي پس از چهل سالگي خوش خيم هستند. آزمون خوني « CA-125» مي تواند به عنوان مشخصه يي براي سرطان تخمدان به کار رود، اما غيرطبيعي بودن آن هميشه به معني وجود سرطان نيست. اولاً بسياري از بيماري هاي خوش خيم در زنان در سنين باروري مي تواند سبب افزايش« CA-125» شود، عفونت هاي لگن، فيبروئيدهاي رحم، بارداري، کيست هاي خوش خيم تخمدان(هموراژيک) و بيماري هاي کبد همگي بيماري هايي هستند که ممکن است در غياب سرطان تخمدان سطح «CA-125» را افزايش دهند. ثانياً حتي در صورت ابتلا زن به سرطان تخمدان، تمام اين سرطان ها سبب افزايش سطح «CA-125» نمي شود. علاوه بر اين، سطوح «CA-125» در زنان مبتلا به سرطان سينه، ريه و پانکراس نيز به صورت غيرطبيعي بالا مي رود.
    علايم کيست هاي تخمدان

    بيشتر کيست ها هرگز مشخص نمي شوند و بدون اين که زنان بدانند که به اين کيست ها مبتلا هستند برطرف مي شوند. درد در شکم يا لگن شايع ترين علامت است. درد مي تواند در اثر پارگي کيست، رشد سريع و اتساع آن، خون ريزي به درون کيست يا پيچ خوردن کيست در اطراف منبع خوني آن ايجاد شود.
    تشخيص کيست هاي تخمدان

    بيشتر کيست ها به وسيله ي « اولتراسوند» تشخيص داده مي شوند که بهترين تکنيک تصويربرداري براي شناسايي کيست هاي تخمداني است. « اولتراسوند» يک روش تصويربرداري است که از امواج صوتي براي ايجاد تصاويري از ساختمان هاي درون بدن استفاد مي کند. تصويربرداري « اولتراسوند» بدون درد است و هيچ ضرري ندارد.
    هم چنين مي توان کيست ها را با روش هاي ديگر تصويربرداري مانند اسکن «CAT» يا «MRI» شناسايي کرد.
    درمان

    بيشتر کيست هاي تخمدان در زنان در سنين باروري، کيست هاي « فوليکولار» هستند که به طور طبيعي در عرض يک تا سه ماه از بين مي روند.
    در زناني که هيچ علايمي ندارند اين کيست ها را مي توان هم زمان در طي آزمايش لگن تشخيص داد.
    به منظور تعيين استراتژي درماني براي کيست هاي تخمدان از «اولتراسوند» استفاده مي شود، زيرا اين روش مي تواند به تشخيص اين که کيست ساده يا ترکيبي است کمک کند. کيست ساده که در بيماري هاي خوش خيم ديده مي شود فقط حاوي مايع بوده و بافت جامد ندارند، اما کيست ترکيبي بافت جامدي دارد که به پايش و احتمالاً جراحي نياز دارد.
    درمان ايده آل کيست هاي تخمدان به سن زن، اندازه و ظاهر کيست در « اولتراسوند» بستگي دارد. درمان مي تواند شامل معاينه ي ساده يا ارزيابي آزمون هاي خوني مانند«CA-125» باشد که به تشخيص پتانسيل ابتلا به سرطان کمک مي کند.
    در صورت ايجاد درد شديد، از بين نرفتن خود به خود يا مشکوک بودن تومور، مي توان آن را با لاپاراسکوپي يا در صورت نياز به لاپاراسکوپي باز خارج کرد. به مجرد خارج کردن کيست، تومور به يک پاتولوژيست ارجاع داده مي شود تا به منظور تشخيص نهايي نوع کيست موجود، بافت را در زير ميکروسکوپ آزمايش کند.

  • ۱۵:۳۴   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    آناتومی رحم و بیماریهای آن


    بيماريهاي رحم

    Diseases of te uterus
    رحم يك عضو عضلاني توخالي است كه در داخل لگن حقيقي بين مثانه و ركتوم واقع است و از سه لايه مجزا تشكيل شده است: سروز يا پوشش پريتونئال خارجي، ميومتر و اندومتر. به علت موقعيت خاص، پاسخ فيزيولوژيك هم به فاكتورهاي متعدد از جمله سطوح هورموني و عفونت ها ممكن است بسياري ازاختلالات و علائم،چه خوش خيم و چه بدخيم در آن ايجاد شود كه در اين مقاله مورد بحث قرار خواهندگرفت.
    آنومالي هاي رحمي

    آنومالي هاي مادرزادي: اثرات رحمي در معرض قرار گرفتن دي اتيل استيل بسترول

    اولين بار در سال 1977 Kaufman و همكاران گزارش كردند كه قرارگرفتن جنين در معرض دي اتيل استيل بسترول (DES) در داخل رحم همراه با اختلالات قسمت فوقاني دستگاه تناسلي است. آنها شرح دادند كه اين اختلالات قسمت فوقاني دستگاه تناسلي است.آنها شرح دادند كه اين اختلالات مي توانند به صورتهاي مختلف ظاهر شوند: يك رحم T شكل، باندهاي فشارنده در داخل حفره رحم، رحم هيپوپلاستيك و با شيوع كمتر نقائص پوليپ مانند در داخل رحم و چسبندگي ها (شكل 1 و 2). در مقاله اصل خود آنها به اين نكته اشاره كردند كه اين نقائص ممكن است اثر منفي برروي بارداري هاي بعدي داشته باشند. درطي ده سال بعد از آن، Kaufman و ساير محققات اثرات اختلالات فوقاني دستگاه تناسلي را كه در هيستروسالپنگوگرافي به اثبات رسيده بود بر روي نتايج بارداري تحت بررسي قراردادند.يافته هاي جالب و قابل توجه اي از اين مطالعات به دست آمد از جمله اينكه فركانس ناهنجاري هاي رحمي با توجه به اينكه موارد گزارش شده از بازنگري پرونده ها مشخص شده باشند يا به علت مراجعه خود بيماران علاقمند بررسي شده باشند بسيار متغير است. يافته ديگر اين بود كه ارتباط روشني بين تغييرات اپي تليوم واژن و سرويكس (مثل آدنوز) و اختلالات اثبات شده قسمت فوقاني دستگاه تناسلي دارند بيشتر از آنان كه در معرض DES قرار گرفته اند ولي هيستروسالپنگوگرام نرمال دارند در معرض پيامدهاي ناگوار بارداري كه بيشترين آن زايمان زودرس و بارداري خارج رحمي است قرار دارند.مطالعات حيواني پيشنهاد كننده اين است كه پايه آناتوميك اين ناهنجاري ها به علت توقف رشد قسمت فوقاني مجاري مولرين و عدم توانايي ديواره هاي داخلي و خارجي استروماي رحم در جدا شدن از يكديگر به صورت طبيعي است كه هنگامي كه جنين حيوان در داخل رحم در معرض DES قرار بگيرد رخ مي دهد. هرچند مطالعات متعددي باروري را در زنان قرار گرفته درمعرض DES زير سوال برده اند، هيچ ارتباط اثبات شده اي بين DES و ناباروري وجود ندارد.هر چند هيچ گونه دليل روشني به نفع اينكه نازايي در زناني كه هيستروسالپنگوگرام غير عادي دارند افزايش مي يابد دردست نيست،ولي زيرگروهي از اين ناهنجاري ها مثل رحم T شكل وجود دارند كه با تنگي هاي قسمت فوقاني رحم ارتباط داشته و از لحاظ آماري همراهي بيشتري با عدم توانايي بارداري دارند.
    متاسفانه درمان ناهنجاري هاي فوقاني دستگاه تناسلي كه با پيامدهاي ناگوار بارداري همراهند،بسيار محدود است. از آنجا كه جهت بهبود بخشيدن به پيامدهاي بارداري در اين بيماران كارچنداني نمي توان انجام داد،تشخيص ناهنجاري رحمي چه از طريق يافته هاي هيستروسالپنگوگرام و چه
    يافته هايي به نفع تغييرات ساختماني اپي تليوم سرويكس يا واژن بايد براي پزشك به منزله زنگ خطري جهت افزايش احتمال بارداري خارج از رحم و يا زايمان زودرس تلقي شود. در اوايل حاملگي اين بيماران را بايد سونوگرافي ترانس واژينال بررسي كرد كه وجود يك ساك بارداري داخل رحمي ثابت شود و سپس با افزايش سن بارداري بايد با سونوگرافي و يا معاينات انگشتي سريال سرويكس را از نظر احتمال ديلاتاسيون و افاسمان زودرس ارزيابي نمود. اگر چنين تغييراتي به اثبات برسد بيماران بايد تحت عملي سركلاژ گردن رحم قرار گيرند. جالب است بدانيم كه ناهنجاري هاي مادرزادي قسمت فوقاني دستگاه تناسلي كه با DES در ارتباطند، برخلاف ناهنجاري هاي مشابه غير مرتبط DES، هيچ رابطه اي با افزايش ناهنجاري هاي دستگاه ادراري كه با IVP به اثبات رسيده است ندارند.
    شکل 1:رحم Tشکل همراه با انسداد .نيمه تحتاني رحم يک نماي پيازي شکل دارد و کانال سرويکس واجد يک نماي قيفي است.
    آنومالي هاي اكتسابي: سندرم آشرمن

    سندرم آشرمن به منزله وجود انسداد در تمام و يا اكثر قسمتهاي حفره اندومتر مي باشد كه تقريباً هميشه نتيجه ديلاتاسيون و كورتاژي است(D&C) كه به علت خونريزي پس از زايمان (يك يا چند روز پس از زايمان)،D&Cهاي متعدد جهت خونريزي هاي پايدار رحمي انجام مي شود و يا D&C به علت يك سقط عفوني مي باشد. در غياب بافت كافي آندومتر، به خصوص اگر يك روند التهابي نيز وجود داشته باشد، بافت باقيمانده رحم با كلاژن جايگزين شده و باعث ايجاد چسبندگي ها و يا باندهايي در داخل آن مي شود. هر چند اغلب ، شكايت اين بيماران از آمنوره يا هيپومنوره است،سندرم آشرمن ممكن است باعث ايجاد نازايي يا سقط هاي راجعه خودبخودي با يا بدون آمنوره شود. پس از گرفتن شرح حال،ارزيابي بيماران شامل انجام يك هيستروسالپنگوگرام است كه اغلب عدم وجود حفره رحمي و يا دفرميتي هاي شديد را در آن نشان مي دهد كه منجر به انسداد قسمتهايي از حفره رحم شده است. قبل از انجام اين كار، مي توان وجود يا غايب يك اندومتر فعال را با يك آزمايش استروژن -پروژسترون تنها عاملي كه باعث ايجاد خونريزي رحمي مي شود وجود يك اندومترفعال است.به اين منظور مي توان بيماران را به مدت 21 روز تحت درمان روزانه با استروژن كنژوگه قرار داد و سپس در ده روز آخر اين سيكل يك پروژستين را نيز به استروژن اضافه كرد. تقريباً 5تا 7 روز پس از قطع درمان هورموني خونريزي واكنشي رخ خواهد داد. بديهي است كه قبل از تجويز اين هورمون ها بايد بارداري را در بيماران رد نمود.
    درمان بهينه جهت سندرم آشرمن شامل از بين بردن چسبندگي هاي داخل رحم از طريق هيستروسكوپ است. بعد از انجام جراحي، يك وسيله داخل رحمي نيز اغلب در داخل حفره رحم قرار داده مي شود كه داخل حفره باز بماند و ديواره هاي آن از يكديگر جدا شوند. پس از آن درمان استروژن و پروژستين دوره اي با دوز بالا به منظور ايجاد پروليفراسيون اندومتر تجويز مي شود.دراكثربيماران،اين درمان كافي است، ولي ندرتاً ممكن است چسبندگي داخل رحم مجدداً تشكيل شود.
    بيماريهاي خوش خيم رحم

    هماتومترا وپيومترا

    يك حفره رحمي بزرگ و پراز مايع معمولاً نشان دهنده وجود هماتومترا يا پيومترا است. هردوي اين شرايط همراه با تنگي هاي مادرزادي يا اكتسابي سرويكس بوده و يا با سايرانسدادهاي مجراي خروجي مثل پرده بكارت سوراخ نشده يا ديواره عرضي واژن ارتباط دارند، در بيماران جوان، علائم و نشانه هاي شايع شامل آمنوره اوليه، ديس منوره،اندومتريز و نازايي هستند. ندرتاً اگرمايع داخل رحمي به صورت چركي باشد (پيومتر)،مي تواند به علت فشار داخل حفره از طريق
    لوله هاي فالوپ وارد حفره پريتوان شده و از اين طريق ايجاد پريتونيت و عفونت منتشر خوني نمايد.هنگامي كه آنومالي هاي قسمت تحتاني دستگاه تناسلي رد شدند بايد احتمال وجود يك تنگي اكتسابي سرويكس را كه اكثراً ازنوع اياتروژنيك است در نظر داشت.علل شايع تنگي هاي آياتروژنيك سرويكس شامل مخروط برداري،كرايو، كوتر و كوترهاي حرارتي سرويكس جهت درمان ضايعات پيش بدخيم سرويكس است. بيماراني كه در معرض بيشترين خطر تنگي هاي سرويكس به دنبال درمان بيماريهاي سرويكس هستند كساني مي باشند كه در داخل رحم در معرض DES قرار گرفته اند كه احتمالاً به علت وجود نقص در استروماي سرويكس آنان است.ديگرعلل تنگي سرويكس شامل بدخيمي هايي كه اگزويااندوسرويكس را درگيرمي كنند ويا در قسمت تحتاني رحم واقع شده اند، سرويسيت ها، آتروفي به علت افزايش سن يا تروماي ناشي از زايمان هستند. درمان تنگي هاي اكتسابي سرويكس به وضوح بستگي به علائم بيماران و تمايل آنها به حفظ باروري دارد. اغلب تلاش ها به منظور باز كردن سرويكس همراه با عود تنگي آن است.درحال حاضر، به نظر مي رسد موثرترين درمان برداشتن بافت فيبروتيك سرويكس كه اطراف كانال اندوسرويكس را احاطه كرده از طريق ليزر باشد.
    تشخيص هماتومترا يا پيومترا زماني مطرح مي شود كه بيمار از آمنوره يا كرامپ هاي قسمت تحتاني شكم شكايت داشته و در معاينه لگني يك رحم بزرگ و كروي به دست مي خورد تشخيص توسط سونوگرافي اثبات شده و درمان شامل D&C و در صورت امكان، برطرف نمودن انسداد است. وقتي تشخيص پيومترا داده شد، علاوه بر درناژ تجمع مايع،بيمار بايد تحت درمان آنتي بيوتيكي كه ارگانيسم هاي شايع مانند باكتروئيدها،بيهوازي ها،استافيلوكوك ها،استرپتوكوك ها و كلي فرمهاي بي هوازي را مي پوشانند قرار گيرد.قراردادن يك كاتتر قارچي شكل بزرگ در داخل رحم با موفقيت متغير امتحان شده است ولي باز كردن سرويكس هر چند روز يك بار در خالي كردن پتومترا تاثير بيشتري دارد. شکل 2:رحم کوچکTشکل،با رسوخ ماده رنگي از کاويته ي رحم به داخل اندومتر.
    آندومتريت

    اندومتريت يك واكنش التهابي اندومتراست و به اشكال حاد و مزمن اتفاق مي افتد كه بستگي به نوع عامل التهاب زا دارد. آندومتريت مزمن اغلب بر اساس عوامل اتيولوژيك مختلف طبقه بندي مي شود. اندومتريت حاد براساس يافتن تجمع لكوسيت هاي پلي مورفونوكلئر (PML) به صورت موضعي كه تشكيل ميكروآبسه داده اند ويا مجراي غدد را پركرده اند تشخيص داده مي شود.اين يافته،با انفيلتراسيون PML ها در استروما همراه با نكروز و خونريزي كه در طي فاز نرمال سيکل هاي قاعدگي اتفاق مي افتد متفاوت است.
    به نظر مي رسد بيشتر اپيزودهاي اندومتريت حاد،به دنبال عفونت هايي رخ مي دهند كه از طريق سد دفاعي تخريب شده سرويكس به طرف بالا صعود كرده اند. سد دفاعي طبيعي سرويكس در طي قاعدگي،هرگونه دستكاري داخل سرويكس، سقط و زايمان ضعيف مي شود.با تخريب اين سد دفاعي،ارگانيسم هاي مختلف مي توانند به حفره
    اندومترداخل شوند ولي معمولاً ايجاد عفونت نمي كنند.شايعترين موارد مهم كلينيكي اندومتريت حاد همراه با بارداري يا سقط اتفاق مي افتاده و اغلب توسط استرپتوكوك ها،استافيلوكوك ها، نيسريا يا كلستريديوم ها ايجاد مي شوند. كشت بافت اندومتر چه توسط سواب به دست آمده باشد و يا در زمان كورتاژ خارج شده،جهت تشخيص عامل بيماريزا و انتخاب آنتي بيوتيك مناسب ضروري است.
    آندومتريت مزمن بواسطه يافتن پلاسماسل ها به عنوان بخشي از پروسه التهابي، همراه با وجود لنفوسيت ها و ماكروفاژها تشخيص داده مي شود.اغلب،اندومتريت فاقد فرم هاي تيپيكي است كه تاريخ بندي دقيق آن را براساس روزهاي سيكل قاعدگي مشخص كند.يافته هاي شايع ديگر كه در تشخيص هيستولوژيك مطرح مي شود شامل تغيير شكل دوكي سلول هاي استروماست. همچنين ممكن است در موارد اندومتريت مزمن،متاپلازي اسكواموس نيزديده شود. علائم كلينيكي اندومتريت مزمن بسيار متغير است و از موارد بدون علامت تا خونريزي قاعدگي نامنظم و سالپنژيت را شامل مي شود.ممكن است بيمار با شكايت منومتروراژي،حساسيت رحمي و يك ترشح موكوسي چركي از واژن مراجعه كند. تشخيص بافت شناسي اندومتريت مزمن در 41% موارد به همراه سقط، 25% به همراه سالپنژيت و 14درصد به همراه IUD و 0/012 همراه با حاملگي اخير ديده مي شود.اندومتريت مزمن همچنين در حضور بافت نكروتيك اندومتر مثل يك پوليپ يا كارسينوم عفوني يا به دنبال تنگي هاي سرويكس در ارتباط با رادياسيون قبلي يا بدخيمي هاي سرويكس در ارتباط با رادياسيون قبل يا بدخيمي هاي سرويكس رخ مي دهد.دربيماراني كه اندومتريت مزمن بدون اتيولوژي مشخص رخ مي دهد، بايد كشت اندوسرويكس براي نيسريا و كلاميديا انجام شود.چون اغلب كشت هاي سرويكس براي يكي از اين ارگانيسم ها مثبت است حتي اگر كشت اندومتر منفي باشد.
    اندومتريت مزمن همچنين ممكن است همراه با ارگانيسم هاي خاصي همچون ميكوپلاسما،مايكوباكتريوم توبركلوزيس، قارچها،ويروس ها وانگل ها رخ دهد. به نظر مي رسد در عفونت هاي توبركلوزي، درگيري اندومتر به علت انتشار ارگانيسم از لوله هاي فالوپ به دنبال بخش ارگانيسم چه از راه خوني و چه لنفاتيك از يك كانون اوليه در ريه ها يا دستگاه گوارش است. سل دستگاه تناسلي در 3 تا 8 درصد از زنان مبتلا به بيماريهاي ريه رخ داده و اغلب يك يافته اتفاقي در زمان لاپاراتومي به علت بيماري التهابي لگن يا نازايي است. بايد به منظور يافتن ارگانيسم مسئول آن از هيچ كوششي فروگذار نكرد چراكه در انتخاب درمان مناسب موثراست.
    آدنوميوز

    آدنوميوز يك بيماري خوش خيم رحم است كه توسط فضاهايي از غدد و استروماي اندومتر كه در داخل بافت ميومتر جايگزين شده اند مشخص مي شوند (شكل3). آدنوميوز به طور خودبخود از غدد لايه بازال اندومتر سرچشمه مي گيرد و نتيجتاً اين غدد تحت تغييرات ترشحي و پروليفراسيون دوره اي كه در لايه هاي سطحي تر آندومتر به چشم مي خورد قرار نمي گيرند.معمولاً پيوستگي ميان لايه بازال اندومتر و نواحي آدنوميوز داخل آن وجود ندارد و اغلب موارد حداقل 2/5 ميلي متر ( با بزرگنمايي ضعيف) از ميومتر نرمال بين دو ناحيه آدنوميوز ديده مي شود.ميزان بروز گزارش شده آدنوميوز بسيار متغير است كه بستگي به كفايت بررسي بافتي دارد. با بدست آوردن مقاطع سريال بافتي از ديواره رحم،ممكن است ميزان بروز، بالغ بر 60% در زنان هيستركتومي شده بين 40 تا 50 سال باشد. در بررسيهاي معمول بافتي،آدنوميوز در 5 تا 10 درصد زنان يائسه و 15درصد زنان زير چهل سال گزارش شده است. آدنوميوز در 50% از موارد در همراهي با ليوميوم هاي رحم ديده مي شودو در كمتر از بيست درصد موارد با آندومتريوز گزارش شده است.
    پاتولوژي و هيستوژنز

    تئوري هاي متعددي در موارد هيستوژنز آدنوميوز مطرح شده كه اكثراً به اثبات نرسيده اند و پذيرفته شده ترين آنان بر اساس مورد تهاجم قرار گرفتن ميومتر توسط اندومتر بازال است.ازجايي كه آدنوميوز اغلب در زناني كه زايمان انجام داده اند ديده مي شود،يك هيپوتز اين است كه اندومتريت مزمن پس از زايمان ممكن است منجر به تخريب سد دفاعي بين اندومتر و ميومترشده و ابتدا استروما وسپس غدد شروع به تهاجم به داخل ميومتر از طريق كانال هاي لنفاوي و خوني نمايند.
    ازلحاظ ماكروسكوپي،ادنوميوز در 2 نماي مختلف تظاهر مي يابد: درگيري منتشر و موضعي ميومتر.اغلب،رحم به طور گلوبال بزرگ شده و درگيري منتشر در هر 2 ديواره قدامي و خلفي آن وجود دارد ولي اغلب درگيري در ديواره خلفي بيشتراست. در سطح برش يافته،ميومتر ضخيم شده و نماي نامنظم دارد. ممكن است نواحي نازكي از بافت شفاف كه از سطح برش داده شده به خارج برجسته شده است ديده شود كه درامتحان ميكروسكوپيك حاوي غدد و استروماي اندومتر است كه در تمام ميومتر پراكنده شده اند. نوع دوم بيماري، به صورت نواحي كانوني است كه به عنوان آدنوميوم شناخته شده و مي تواند ايجاد يك رحم نامتقارن نمايد. ممكن است در نماي ظاهري تشخيص اين نواحي كانوني از ميوم دشوار باشد. تشخيص افتراقي در سطح برش داده شده توسط ندول هايي كه به سختي از ميومتر اطراف خود قابل تشخيص مي باشند داده مي شود كه برخلاف ميوم اغلب از قسمت فوقاني ميومتر برجسته نشده اند.
    ظاهرات باليني

    اغلب زنان مبتلا به آدنوميوز، بدون علامت بوده و يا تنها علائم مختصري مثل منوراژي خفيف يا ديس منوره دارند.اغلب موارد علامت دار در زنان 35 سال 50 سال گزارش شده است.علائم كلاسيك آدنوميوز شامل ديست منوره ثانويه (15 تا 30 درصد) ومنوراژي (40 تا 50درصد) همراه با ديس منوره اي است كه به تدريج افزايش شدت بيماري شدت مي يابد. در موارد پيشرفته ممكن است ديس پاروني عميق و درخط وسط شكايت غالب باشد. در معاينه لگن،اغلب رحم به طور منتشر بزرگ بوده و معمولاً در لمس،به خصوص در فاز قبل از سيكل قاعدگي حساس است. به علت تظاهرات متغير اين عارضه، آدنوميوز درحال حاضر تنها در 0/025از موارد،قبل از عمل جراحي تشخيص داده مي شود.هم سونوگرافي واژينال و هم MRI ممكن است در افتراق آدنوميوز از ميوم كمك كننده باشند كه اين افتراق به خصوص در زماني كه يك روش جراحي محافظه كارانه مثل ميومكتومي جهت
    بيمار درنظر گرفته مي شود مهم است.
    درمان آدنوميوز

    هيچ درمان طبي كه درطولاني مدت جهت آدنوميوز موثرباشد شناخته نشده است.در بيماران انتخابي مي توان از قرص هاي جلوگيري از بارداري به صورت دوره اي استفاده نمود ولي ميزان موفقيت متغيراست و گزارشات پراكنده اي دال بر بدتر شدن علائم بيماري با قطع قرص ها وجود دارد. مهاركننده هاي سنتتاز پروستاگلانديني نيز ممكن است باعث برطرف نمودن درد و كاهش خونريزي بيمار شوند ولي باز هم موفقيت متغير بوده و اغلب كوتاه مدت است.هرچند اگونيستهاي GnRH ممكن است درسركوب آدنوميوز موثر باشند ولي اين تاثيرتنها تا زماني كه اين داروها تجويز مي شوند ادامه دارد و بلافاصله بعد از قطع درمان علائم و نشانه هاي بيماري بازگشت خواهد كرد.ازآنجا كه هيچ جراحي محافظه كارانه اي جهت آدنوميوز وجود ندارد، درمان با آگونيست هاي GnRH قبل ازعمل ضروري نيست.دربيماران علامتدار كه خواهان حفظ باروري خود نيستند درمان انتخابي هيستركتومي است كه بسته به مجموع شرايط طبي و باليني بيمار مي تواند از راه شكم يا واژن انجام شود.
    بيماريهاي اندومتر

    اختلالات عملكردي

    مشخصه ريزش نامنظم اندومتر،خونريزي هاي سنگين و طولاني در زمان قاعدگي است كه اغلب اين خونريزي ها بيشتر از 2 هفته ادامه دارد. تشخيص توسط كورتاژ رحم بعد از روز پنجم ياششم خونريزي قطعي مي شود. امتحان ميكروسكوپي نمونه هاي كورتاژ اندومتر قاعدگي تيپيك پس از تخمك گذاري را نشان مي دهد و همچنين ممكن است حاوي نواحي از اندومتر در مراحل اوليه پروليفراتيو باشد.به نظر مي رسد كه اين يافته غيرعادي به علت عملكرد پا برجاي كورپوس لوتئوم و توليد مقادير زياد پروژسترون باشد و اغلب همراه با يك كيست كورپوس لوتئوم ديده مي شود.هم علائم كلينيكي و هم پاتولوژي اندومتر مي تواند با تجويز پروژسترون در طي فاز قبل از سيكل قاعدگي بهبود يابد.اين شرايط اغلب در زنان بين 24 تا 50 سال ديده مي شود و ممكن است به صورت مكرر وجود داشته باشد و يا تنها در سكيل ديده شود. گذشت زمان و كورتاژ رحمي كه به منظور تشخيص انجام مي شود اغلب دربهبود بيماري موثرند.
    پوليپ ها

    پوليپ هاي اندومتر نواحي پايه داري هستند كه به علت رشد بيش از حد غدد و استروماي اندومتر كه در بالاي سطح اندومتر برجسته شده و ندرتاً از كانال اندوسرويكس بيرون ميزنند مشخص مي شوند. آنها به صورت پوليپ هاي منفرد يا متعدد رشد مي كنند و اغلب از اندومترهيپرپلاستيك تشكيل شده اند. اندازه پوليپ هاي اندومتر از چند ميلي متر تا چند سانتي متر متغير است و ممكن است به صورت پهن و يا پايه دار باشند. اكثر پوليپ ها بدون علامتند و آنها که علامتدارند با الگوهاي متغيرخونريزي تظاهرمي يابند.ازآنجا كه پوليپ هاي اندومتر اغلب در همراهي با ميوم هاي رحم و هيپرپلازي اندومتر ديده مي شود،تعيين دقيق اينكه كدام يك از علائم حقيقتاً توسط پوليپ ايجاد شده اند مشكل است.پوليپ هاي اندومتر اغلب يك يافته اتفاقي در زمان D&C يا هيستركتومي هستند.در صورت علامتدار بودن، نماي باليني به صورت يكي از انواع خونريزي هاي غير عادي رحمي است كه شامل خونريزي بعد از يائسگي نيز مي شود.هرچند اوج شيوع نسبي آن بين 40 تا 50 سال است در بيماران دوازده ساله تا بيش از هشتاد سال نيز گزارش شده است.
    در ظاهر پوليپ هاي اندومتر طلايي يا قرمز- قهوه اي هستند ويك پايه عروقي دارند .از لحاظ بافت شناسي ،يک پوليپ از غدد ،استروما و عروق تشكيل شده كه تقريبا2/3 آنها حاوي يك اندومتر نابالغ هستند كه يك نماي هيپرپلاسيتك كيستيك بسته به فازسيكل قاعدگي دارد (شكل4). 1/3 ديگر پوليپ از اندومترعملكردي تشكيل شده كه تحت تغييرات دوره اي بافتي قرارمي گيرد.ترانسفورماسيون بدخيم با درجه پايش در 0/5% از پوليپ ها ديده ميشودو كانسر همزمان اندومتر نيز در تقريباً 10% خانمهاي منوپاز مبتلا به پوليپ وجود دارد.
    تشخيص پوليپ اندومتر اغلب در زمان كورتاژ يا هيستركتومي داده مي شود،هر چند با افزايش استفاده از سونوگرافي واژينال و سونوهيستروسكوپي اين پوليپ ها با شيوع بالايي قبل از عمل مشخص مي شوند. ندرتاً ممكن است يك پوليپ اندومتر از سوراخ سرويكس خارج شده و با يك پوليپ سرويكس اشتباه شود (شكل5).
    پوليپ ها اغلب در زمان كورتاژ يافت نمي شوند.مگر
    اينكه يك وسيله گيره اي كه بتواند حفره اندومتر را به دقت بررسي كند استفاده شود.بنابراين توصيه مي شود يك فورسپس خصوص پوليپ به طور روتين در زمان D&C مورد استفاده قرار گيرد. هيستروسكوپي مي تواند راهنماي مستقيم چمشي جهت تشخيص و برداشتن تمام پوليپ هاي ايجاد و بدون استفاده از اين تكنيك تا 25 درصد از پوليپ ها ممكن است تشخيص داده نشوند.
    سايرتومورهاي خوش خيم رحم

    ساير تومورهاي خوش خيم رحم شامل آدنوميوم ها، تراتوم و لنفانژيوم و همچنين وجود بافت هاي هتروژن (بافت هايي كه به اندومتر تعلق ندارند) مي باشد. اكثر اين تومورها بسيار نادر بوده و موارد محدودي از آنها گزارش شده و هيچ سندرم كلينيكي خاصي همراه با آنان ديده نمي شود. آنها اغلب به صورت يك يافته اتفاقي در زمان هيستركتومي كشف مي شوند و اگر قبل از عمل ديده شوند با ليوميوم اشتباه مي شوند.
    آدنوم هاي پوليپوئيد آتيپيك از لحاظ ظاهري شبيه به پوليپ هاي آندومتر بوده و اغلب از سگمان تحتاني رحم منشا مي گيرند. آنها به طور تيپيك در زنان واقع در دوره توليد مثل و نزديك به منوپاز ديده شده و اغلب همراه با خونريزي هاي نامنظم رحم مي باشند. به طور ميكروسكوپي، ضايعات از غدد هيپرپلاستيك با اشكال نامنظم تشكيل شده كه در داخل عضلات صاف واقع شده اند و در يك نمونه كورتاژ ممكن است تشخيص آنها از هايپرپلازي اندومتر،آدنوكارسينوم مهاجم و تومورهاي مختلط مولرين دشوارباشد. علي رغم آتيپي سيتولوژيك اين ضايعه، سير كلينيكي آن خوش خيم است و يك كورتاژساده در زناني كه خواهان حفظ باروري خود هستند، ممكن است درمان كننده باشد.
    تراتوم رحم يك ضايعه بسيار نادر است كه در مطالعه ميكروسكوپي شباهت به تراتوم تخمدان دارد. به طور تيپيك،اين نئوپلاسم توسط اپي تليوم اسكواموس مفروش شده و حاوي اپي تليوم تنفسي، بافت چربي و غدد سباسه مي باشد.
    لنفانژيوم ها اغلب ندول هاي كوچك و حلقوي هستند كه از يك شبكه كانال لنفاوي در يك زمينه بافت همبند فيبروز تشكيل شده اند.
    همانژيوپري سيتوم يك تومور نادر است كه از مويرگهاي غير نئوپلاستيك تشكيل شده كه توسط شبكه اي از پري سيت هاي نئوپلاستيك احاطه شده اند .اين تومور معمولاً به طور تصادفي يافت شده و گاهاً با آدنوميوزاستروما اشتباه مي شود.
    ليپوم يك نوع بافت چربي تكامل يافته است كه حفره حفره بوده و زرد رنگ و كپسول دار است.اغلب مي توان ليپوم را از ميوم به واسطه دژنرسانس چربي و بافت هاي باقيمانده عضلات صاف در ميوم تشخيص داد.
    سيست يا رشد آدنوماتوز كوچك در ديواره جانبي رحم نادراست. فرض براين است كه اين ضايعات از بقاياي مجراي مزونفريك يا لوله ها سرچشمه مي گيرند. در موارد بسيار نادر، اين ضايعات ممكن است به صورت نئوپلاسم هاي بدخيم در آيند. وجود بافت هتروژن در داخل رحم مانند استخوان، غضروف، عضله صاف و بافت گليال گزار ششده است. اگر اين بافت ها بدخيم باشند، نمايانگر وجود يك تومور بدخيم مختلط مولرين هستند. يك توضيح احتمالي براي يافتن بافت جنيني پس از سقط و دستكاري داخل رحم در آنجا جايگزين شده است.
    هيپرپلازي اندومتر كه نمايانگر رشد بيش از حد غدد و استروماي اندومتر است. معمولاً در يك زمينه اندومتر پروليفراتيو در پاسخ به تحريك طولاني مدت استروژن بلامنازع ايجاد مي شود. سالها تصور مي شد بافت طبيعي پروليفراتيواندومتر به سمت يك كارسينوم درجا (in situ) است. اين تئوري براساس يافته ها و مطالعات آينده نگري بود كه در آغاز توسط Gusberg و Kaplan در سال 1963 ارائه شد در آن مطالعه، محققان گزارش كردند كه 20% از بيماراني كه تحت هيستركتومي قرار گرفتند يك آدنوكارسينوم همزمان داشتند و كانسراندومتر در حدو 12% از بقيه بيماران با يك پيگيري حدود 5/3سال بوجود آمد. آنها خاطر نشان كردند كه خطر ايجاد كانسر در زنان مبتلا به هايپرپلازي اندومتر به نحو قابل ملاحظه اي بالاتر بود و ميزان متوسط ريسك آن در عرض 10 سال تقريباً 30% بود.
    در عرض ساليان اخير، سيستم هاي طبقه بندي مختلفي ارائه شده است كه در نتيجه آن اختلاف نظر نيز، چه در زمينه معيارهاي تشخيصي و چه در مورد پيش آگهي زيرگروههاي مختلف هايپرپلازي اندومتربوجود آمده است.اخيراً جامعه بين المللي پاتولوژيست هاي زنان، يك سيستم طبقه بندي ارائه كرده كه هم معيارهاي آناتوميك (درجه تراكم و تنوع غدد) وهم معيارهاي سيتولوژيك، به خصوص آتيپي سلولي را در آن مورد استفاده قرار دادند. هايپرپلازي ساده به عنوان اندومتري كه به صورت غير طبيعي ضخيم شده است تعريف مي شود كه در آن شواهد بافتي دال برافزايش نسبت غدد به استروما وجود دارد وغدد به صورت كيستيك متورم شده و درجاتي از بي نظمي و برگشت به داخل و جوانه زدن نيز در آنها ديده مي شود هايپرپلازي كمپلكس،نشان دهنده تراكم غددي با استروماي اندك و وجود جوانه ها وبرگشت به منزله الگوي ساختماني ساده ياكمپلكسي است كه در آن سلول هاي مفروش كننده غدد،قطبيت خود را از دست داده و هسته هاي بزرگي با افزايش نسبت هسته به سيتوپلاسم دارند و هستك ها نيز درداخل هسته واضح بود و كروماتين متراكم و نامنظم است.
    از زمان مطالعه اي كه توسط Gusberg و Kaplan صورت گرفت، به بعد بررسي هاي ديگربه تعدادي ازسوالاتي كه در اين زمينه وجود داشت پاسخ گفت .در يك مقاله مهم، Kurman و همكاران گزارش كردند كه ريسك پيشرفت هايپرپلازي اندومتر به طرف كانسر برطبق زيرگروه هايپرپلازي متغير است. در مطالعه اي بر روي 170 زن با هيپرپلازي درمان نشده اندومتر، 74% آنها به طور خودبخود برگشت پيدا كردند و 18% آنان بيش از ده سال به همان حالت باقي ماندند. خطر پيشرفت به سمت كانسر در بيماران با هايپرپلازي ساده، 0/01، در هايپرپلازي كمپلكس 0/03، در هايپرپلازي ساده باآتيپي 0/08 و در بيماران مبتلا به هايپرپلازي آدنوماتوز با آتيپي 0/029 است. علاوه بر اختلاف در پيش آگهي،انواع مختلف زير گروههاي هايپرپلازي اندومتر در توانايي پاسخ درمان پروژستيني جهت برگشت هايپرپلازي متفاوتند. Ferenczy و Gelfand نتايج درمان با پروژسترون را در 85 خانم يائسه مبتلا به هايپرپلازي اندومتر شرح دادند. در بيماراني كه مبتلا به هايپرپلازي آتيپي بودند، متعاقب درمان با مدروكسي پروژسترون استات به ميزان10
    تا20ميلي گرم روزانه، برگشت كامل بيماري وجود داشت، حال آنكه در صورت وجود آتيپي، تنها 50% پاسخ به درمان وجود داشت. همچنين در بيماران مبتلا به هيپرپلازي آتيپيك ميزان عود هيپرپلازي و كانسر نيز پس از تكميل درمان پروژستيني افزايش داشت (50% درمقابل 6%).
    درمان باليني

    درمان هيپرپلازي اندومتر بر طبق شرايط فردي هر بيمار متفاوت است و بستگي به معيارهاي بافت شناسي،عوامل مستعد كننده،سن بيمار و ميزان تمايل وي به حفظ باروري درآينده دارد. در خانمهاي قبل از سنين منوپاز،مي توان از قرص هاي خوراكي جلوگيري از بارداري در صورت عدم وجود ممنوعيت قابل توجه، به مدت سه ماه استفاده كرد.اكثر مطالعات پيشنهاد كننده اين است كه كانسر، نهايتاً در حدود 20 تا 30 درصد از بيماران مبتلا به هايپرپلازي آتيپيك آدنوماتوز ايجاد خواهد شد، ولي در بعضي از مطالعات، ريسكي حدود 82% در بيماران مبتلا به هايپرپلازي آتيپيك درمان نشده مطرح شده است. به نظر مي رسد ريسك پيشرفت به سمت كانسر درخانمهاي يائسه بيشتراز زنان قبل از سنين يائسگي است.طول زماني متوسط پيشرفت هايپرپلازي اندومتر در ضايعات بدون آتيپي به سمت كانسرحدود 10 سال است و اين ميزان در ضايعات همراه با آتيپي حدود 4 سال است. در بيماران مبتلا به هايپرپلازي آتيپيك كه در يك نمونه بيوپسي آندومتر بدست آمده، بايد جهت كنارگذاشتن احتمال وجود يك آدنوكارسينوم همراه يك D&C نيز انجام شود. پيشنهاد شده كه اگر داخل استروماي نمونه بدست آمده با کورتاژ ،اپي تليوم غددي در داخل استروما ديده شود (تهاجم به استروما)، حتي اگر تشخيص هيپرپلازي باشد، خطر وجود يك كانسر اندومتر در داخل رحم بسيار زياد است. اگر در بيوپسي اندومتر ويا بافت بدست آمده از D&C،تشخيص كارسينوم درجا (In situ) داده شود،تقريباً در همه موارد بايد هيستركتومي انجام شود، چرا كه اين تشخيص، درجه اطمينان بالايي ندارد و ممكن است در واقع نشان دهنده كانسر مهاجم درمراحل اوليه و يا يك خطاي نمونه برداري باشد.
    در بيماران مبتلا به هيپرپلازي اندومتر بدون آتيپي،درمان پروژستيني در بازگرداندن اين اختلال بسيار موثراست. در اين بيماران هم مي توان از درمان دوره اي و هم از درمان مداوم بهره گرفت كه با استفاده از مدروكسي پروژسترون استات، 10 تا 20 ميلي گرم روزانه يا مژسترول استات (Megace)، 20تا40 ميلي گرم روزانه، براي 14روز در ماه يا تمام روزهاي ماه صورت مي گيرد. درمان بايد تا 3ماه ادامه يابد و سپس بايد جهت اثبات پاسخ به درمان نمونه برداري مجدد آندومتر صورت گيرد.در75 الي 90 درصد از بيماران درمان شده با پروژستين ها هيپرپلازي به سمت نرمال برخواهد گشت. در بيماراني كه خواهان بارداري هستند، القاي تخمك گذاري با استفاده از كلوميفن يا منوتروپين ها (pergonal) صورت مي گيرد. اگر خانمي خواهان باردار شدن نيست مي توان از قرص هاي خوراكي جلوگيري از بارداري استفاده كرد. در بيماراني كه هيپرپلازي علي رغم درمان پابرجا باقي مي ماند، قوياً پيشنهاد مي شود كه يك جراحي جهت درمان قطعي صورت گيرد.
    اغلب بيماران مبتلا به هيپرپلازي آتيپيك، هنگامي كه از خطر وجود يك آدنوكارسينوم همزمان (تقريباً 20% موارد) و پتانسيل پيش بدخيمي اين ضايعه آگاه مي شوند خود خواهان انجام يك هيستركتومي و سالپنگواوفوركتومي دو طرف خواهند بود. دراين موارد يك خانم كه واقعاً يائسه مي باشد (آخرين قاعدگي بيمار2 سال پيش يا بيشتربوده است) بايد قوياً تشويق شود تا تحت عمل هيستركتومي قرار گيرد و درمان با پروژسترون را بايد تنها در بيماراني كه به علت مشكلات شديد طبي،كانديد خوبي براي عمل جراحي نمي باشند، در نظر گرفت. اگر باز هم تصميم به درمان طبي بيمار داشته باشيم، درمان روزانه پروژسترون را بايد براي 3 ماه در نظر گرفت و متعاقب آن نمونه برداري از آندومترانجام داد. اگر در اين بيماران هايپرپلازي همچنان پابرجا بماند مي توان جهت كنار گذاشتن احتمال وجود يك بدخيمي همزمان كورتاژ تشخيصي انجام داده و يا هيستركتومي كرد در زمان عمل جراحي، رحم بايد در اتاق عمل باز شود و در صورت لزوم از Frozen Section (نمونه منجمد بافتي) استفاده شود تا حضور و وسعت هرگونه بدخيمي احتمالي مشخص شده و در صورت وجود بدخيمي،مرحله بندي دقيق جراحي همزمان صورت گيرد.
    يك نحوه درمان جالب كه هنوز در مرحله تجربي است كارگذاشتن يك سيستم جلوگيري از بارداري پروژستروني در داخل رحم است (ICPS) كه به طور مداوم مقادير درماني پروژسترون يا لوونورژسترل را آزاد مي كند. تا زماني كه
    تجارب بيشتري از درمان با ICPS به دست نيايد، بايد آن را تنها به عنوان يك روش تحقيقي در نظرگرفت.دو مطالعه مقدماتي اثر استفاده از دانازول (دانوكرين) را جهت درمان بيماران مبتلا به هايپرپلازي آدنوماتوز بررسي كردند و درهر2 مطالعه تمام بيماران مداوا شده برگشت هايپرپلازي را در نمونه هاي مجدد بررسي اندومترنشان دادند.تمام خانم هاي قبل از يائسگي در اين مطالعه در عرض 1 تا 2 ماه پس از درمان،قاعدگي را از سرگرفتند. در مطالعه اول، تغييرات آتروفيك در نمونه برداري مجدد اندومتر علي رغم سطوح نرمال استراديول در خون بيماران مشاهده شد كه نشان دهنده اثر مستقيم دارو بر روي اندومتر بود.
    يك ريسك فاكتور جهت بوجود آمدن هايپرپلازي اندومتر و كارسينوم آن كه نسبتاً تازه شناخته شده است.استفاده از تاموكسي فن سيترات (Nolvadex) به عنوان يك درمان كمكي براي كانسر پستان مي باشد.تاموكسي فن با افزايش حدود 2 الي 3 برابر در خطر كانسر اندومترو افزايش خطرهايپرپلازي اندومتر، پوليپ ها و رشد فيبروئيدها همراه است.درحال حاضر، بهترين طريقه پايش خانمهايي كه تحت درمان تاموكسي فن قرار دارند ناشناخته است.آشكار است كه بيماران بايد يك امتحان باليني سالانه لگن و پاپ اسمير سالانه داشته باشند. در صورتي كه بيمار خونريزي غير عادي رحمي داشته باشد بايد نمونه برداري از اندومتر جهت وي انجام شود.ازآنجا كه تاموكسي فن به عنوان يك استروژن ضعيف عمل مي كند، منطقي است كه بيوپسي سالانه از آندومتر يا بررسي ضخامت 2 لايه اندومتر با سونوگرافي را در نظر داشت. با اين وجود اين توصيه،درحال حاضر بر مبناي مطالعات آينده نگر نيست بلكه بيشتر يك كار انجام شده در انستيتوها مي باشد.
    بر اساس مطالعه اي كه توسط Uziely و همكاران صورت گرفت، زناني كه بيش از 12 ماه تاموكسي فن مصرف كردند، ريسك بالاتري جهت بوجود آمدن يك اندومتر ضخيم كه همراه با يافته هاي غير عادي در بيوپسي مي باشد دارند. بر طبق مطالعاتي كه تا امروز صورت گرفته، سونوگرافي تنها جهت كنار گذاشتن احتمال يك پاتولوژي قابل ملاحظه در مواردي مفيد است كه ضخامت استريپ اندومتركمتراز 5 ميلي متر است.
    به طورخلاصه،درمان هيپرپلازي اندومتر بايد به صورت مجزا و بر پايه يافته هاي بافتي و سن بيمار و نيز علايق باروري وي در نظر گرفته شود. روش هاي درماني شامل درمان هورموني و جراحي است. با توجه به روند فزاينده مصرف تاموكسيفن، متخصص زنان بايد از خطر تغييرات خوش خيم و بدخيم اندومتر مطلع باشد.
    بدخيمي هاي رحم

    كانسر اندومتر

    كارسينوم اندومتر شايعترين بدخيمي دستگاه تناسلي زنان است، كه تقريباً 7% از تمام كانسرهاي زنان را شامل شده و حدود 31600 مورد جديد و 6300 مورد مرگ و مير در سال 1988 جهت آن تخمين زده شده است. در ايالات متحده، كانسر اندومتر درطول زندگي هر 45 زن در 1 نفر آنان ايجاد مي شود.اكثريت اين تومورها آدنوكارسينوماتوز و هم ساركوماتوز دارند (تومورهاي مختلط مولرين).
    ميزان بروز كانسر اندومتر در طي 50 سال اخير افزايش يافته است كه به احتمال زياد به علل زير مي باشد: افزايش ميزان متوسط اميد به زندگي در جمعيت، افزايش فركانس عوامل مستعد كننده اي مثل چاقي و در دسترس قرارگرفتن متدهاي پيشرفته تشخيصي.آدنوكار سينوم رحم، در اصل بدخيمي زنان يائسه است و با افزايش سن، قدرت بدخيمي آن افزايش مي يابد. اوج شيوع سني آن در زمان تشخيص آن افزايش مي يابد. اوج شيوع سني آن در زمان تشخيص بين 50 تا 65 سال است و تقريباً 25% از تمام موارد آن در خانمهاي قبل از سنين يائسگي و 5% در خانم هاي زير 40 سال تشخيص داده مي شود. معمولاً، ولي نه هميشه، اين خانمها جوان يا چاق هستند و يا درمعرض عدم تخمك گذاري مزمن قرار دارند و يا هردوي اين مشكلات را همزمان دارند.
    به نظر مي رسد كه 2 نوع مختلف كانسر اندومتر وجود دارد كه يك نوع آن وابسته به استروژن و نوع ديگر غيروابسته به استروژن است. نوع اول بدخيمي به طور مشخص در زنان جوانتر و در حوالي سن يائگسي رخ مي دهد كه تاريخچه اي از قرار گرفتن در معرض استروژن را مي دهند. اين تومورها اغلب در نواحي هيپرپلاستيك ايجاد شده و تمايز يافته هستندو پيش آگهي در آنان رضايت بخش تر است. گروه دوم در زنان مسن تر بدون تحريك استروژني اندومتر ايجاد شده و اغلب همراه با هايپرپلازي اندومتر نمي باشند و تمايز و پيش آگهي ضعيفي دارند.
    عوامل خطر زا

    عوامل خطر زا جهت ايجاد آدنوكارسينوم اندومترقرارگرفتن مزمن در معرض استروژن بدون رقيب چه با منشاء داخلي و چه خارجي است. به نظر مي رسد چاقي، نازايي و منوپاز ديررس با سطوح بالاي استروژن بدون رقيب با منشاء داخلي همراه هستند. در زنان چاق، تبديل محيطي اندروستنديون به استروژن توسط سلول هاي چربي افزايش مي يابد. به نظر مي رسد نازايي همراه رشد كانسراندومتر باشد،چرا كه اختلال عملكرد تخمدان (سيكل هاي بدون تخمك گذاري مزمن و تخمدان هاي پلي كيستيك) هر 2 در ايجاد نازايي و استروژن بلامنازع شركت دارند. در بيش از 25 درصد موارد،تومورهاي ترشح كننده استروژن مثل تومورهاي سلول گرانولوزا همراه با كانسر اندومتر هستند. ساير عوامل خطرزا شامل تاريخچه رادياسيون لگن،تاريخچه كانسر تخمدان يا پستان و استفاده از تاموكسي فن است.
    تشخيص

    در حال حاضر هيچ روش پذيرفته شده غربالگر جهت تشخيص هيپرپلازي يا كانسر اندومتر در زنان بدون علامت وجود ندارد در مطالعات باليني، بيوپسي روتين اندومتر، سونوگرافي ترانس واژينال و پاپ اسمير مورد ارزيابي قرار گرفته ولي هيچ يك از اين تكنيك ها از دقت يا حساسيت كافي جهت استفاده در جمعيت عمومي برخوردار نيستند. هرچند يك پاپ اسمير روتين نمي تواند به عنوان يك روش غربالگري كانسر اندومتر مورد نظر قرار گيرد،با اين وجود بايد احتمال وجود اين بدخيمي را درهرخانم غيرباردار با سلول هاي آتيپيك اندومتر در پاپ اسمير دارند مد نظر داشت.
    خونريزي غير عادي رحم شايعترين علامت كلينيكي كانسر اندومتر است. هر نوع خونريزي در يك زن يائسه بايد دقيقاً ارزيابي شود، هرچند تنها حدود 20% از اين بيماران مبتلا به يك بدخيمي دستگاه تناسلي هستند. احتمال اينكه خونريزي بعد از منوپازنشانگر وجود يك كانسر رحم باشد به
    وضوح با افزايش سن افزايش مي يابد. زناني كه درسنين حوالي يائسگي قرار دارند و مبتلا به خونريزي غير عادي رحم هستند نيز بايد تحت بررسي قرار گيرند و بيشترين الگوهاي خونريزي در آنان افزايش ميزان خونريزي قاعدگي، كاهش فواصل بين قاعدگي و خونريزي بين قاعدگي هاست. در صورت امكان، بررسي اندومتر بايد توسط يك بيوپسي در مطب انجام شود كه در شرايط مطلوب، دقتي برابر با يك D&C معمولي دارد( تقريباً 90%). كورتاژ اندوسرويكال (ECC) بايد همواره جهت بررسي خونريزي هاي پس از يائسگي جهت كنارگذاشتن احتمال وجود كارسينوم اندوسرويكس به عنوان علت خونريزي انجام شود. اگر بيوپسي اندومتر و ECC رضايت بخش باشند (و بافت كافي جهت تشخيص بدست آيد) و هيچ نكته غير عادي به اثبات نرسد احتياج به بررسي بيشتري وجود ندارد.اگرخونريزي بعد ازمنوپاز باقي بماند يا عود كند و يا ساير فاكتورهاي خطرزا وجود داشته باشند حتماً بايد يك D&C انجام شود. فاكتورهاي خطرزا شامل هايپرپلازي آتيپك يا پوليپ هاي آندومتر هستند.اگرخونريزي عود كند يا شك به وجود پوليپ با فيبروئيدهاي زير مخاطي داشته باشيم بايد هيستروسكوپي را مد نظر داشت. بسياري از مطالعات كلينيكي در حال حاضر،سودمندي استفاده از سونوگرافي واژينال را براي بررسي ضخامت اندومتر در بيماران مبتلا به خونريزي پس از يائسگي به اثبات رسانده اند. مطالعات متعددي پيشنهاد كننده اين بوده است كه اگر ضخامت دو لايه اندومتر كمتر از پنج ميلي متر باشد،علت خونريزي معمولاً اتروفي است، ولي گزارشات نادري نيز وجود بدخيمي كه با بيوپسي ثابت شده را حتي در بيماراني با اندومتر نازك نشان داده است.
    اگرآدنوکار سينوم آندومتر تشخيص داده شود، قبل از تصميم در مورد نحوه درمان بايد در صورت لزوم بررسي بيشتري انجام داد تا بهترين نوع درمان مشخص شود. يك معاينه فيزيكي دقيق بايد انجام گردد و توجه خاص به لنف توده هاي اينگوينال و سوپراكلاويكولار مبذول شود.با معاينه شكم و معاينه دو دستي ركتوواژينال، و ميزان تحرك رحم،سايز و قوام سرويكس، آدنكس ها و پارامترها و تمام واژن،ولو و ركتوم جهت يافتن هرگونه ندول،توده، سفتي و ضايعات شبيه به پلاك كه ممكن است نشان دهنده بيماري مناستاتيك باشند بررسي مي شود. ازهرگونه ضايعه مشكوك تناسلي بايد بيوپسي به عمل آيد و امتحان مدفوع از نظر بررسي خون مخفي انجام شود.زير گروه بافت شناسي و درجه تومور با بيوپسي اندومتر يا نمونه D&C مشخص شده ولي مهم است به خاطر داشته باشيم كه تقريباً در 1/3موارد، درجه بدخيمي نهايي تومور كه درنمونه بافت هيستركتومي بدست مي آيد با بيوپسي اوليه اندومتر و D&C متفاوت است. مطالعات اضافي كه بايد انجام شود شامل عكس دو بعدي قفسه سينه و آزمايشات روتين است. بسته به ساير علائم و فاكتورهاي خطرزا، ممكن است انجام باريم انما يا كولونوسكوپي و MRI قبل از عمل جهت ارزيابي رحم از لحاظ عمق تهاجم و اثبات بيماري متاستاتيك مخفي لازم باشد. يك تست اضافي كه گزارش شده مي تواند عامل پيشگويي كننده موفقي جهت تخمين عمق تهاجم به ميومتر يا متاستاز دور دست باشد، اندازه گيري شاخص توموري سرمي CA125 مي باشد. مطالعات متعددي اثبات كرده است كه 53% الي 87% از بيماران در مرحله I باليني كه در زمان عمل، مشخص مي شود كه بيماري به خارج رحم گسترش يافته است سطوح افزايش يافته CA125 سرمي دارند، حال آنكه اين ميزان در بيماراني كه در زمان عمل جراحي نيز در مرحله I واقعند تنها 2 تا 12 درصد است. اگر تصميم جهت مرحله بندي كامل جراحي در زمان عمل گرفته شود (يعني اگر جراح مهارت كافي جهت انجام لنفادنكتومي لگني و پاراائورتيك،درصورت لزوم، داشته باشد) ممكن است نياز به اين آزمايشات روتين نباشد.
    از آنجا كه در حال حاضر كانسر اندومتر در مقايسه با روش قديمي مرحله بندي كلينيكي، به صورت جراحي طبقه بندي مي شود، بايد نكات خاص متعددي را مد نظر قرار داد، در گذشته، در بسياري از بيماران، به خصوص آنها كه مبتلا به ضايعات درجه II يا III بودند، نتيجه كورتاژ اندوسرويكس (ECC) در آنها مثبت بود و يا رحم بزرگي داشتند از راديوتراپي قبل از عمل استفاده مي شد.بسته به محل بيماري،يا سزيوم داخل حفره اي براي تقريباً 72 ساعت و يا استفاده از رادياسيون خارج لگن به ميزان 4000تا 4500 cGy باشد. با استفاده از اين متدهاي درماني، بسياري از بيماران يا رادياسيون غير ضروري دريافت مي كنند و يا رادياسيوني مي گيرند كه نمي تواند تمام مناطق بيماري آنها را پوشش دهد (براي مثال، لنف نودهاي پاراآئورتيك).
    يك متد ديگراين است كه تمام بيماران بايد حداقل تحت يك مرحله بندي كامل جراحي، شامل برداشتن انتخابي لنف نودهاي لگني و پاراآئورتي قرارگيرند. با انتخاب متد مرحله بندي جديد جراحي (به زير مراجعه شود)، اكثربيماران بايد تحت درمان اوليه جراحي قرارگيرند كه شامل يك هيستركتومي، سالپنگواووفوركتومي دو طرفه، سيتولوژي پريتوان و درصورت لزوم برداشتن انتخابي لنف نودهاي لگن و پاراآئورتيك مي باشد.
    از آنجايي كه كانسر اندومتر مي تواند هم از طريق لفناتيك و هم از راه جريان خون و همچنين ازطريق ديواره هاي رحم و يا لوله هاي رحمي به حفره پريتوان انتشار يابد (شكل 7)،جهت اثبات وجود هرگونه متاستاز خارج رحمي بايد بررسي كامل تمام حفره شكم انجام شود.انجام راديوتراپي اوليه بايد تنها در بيماراني كه به لحاظ تكنيكي غير قابل عمل هستند و يا مشكلات طبي اي دارند كه آنها را كانديداهاي خوبي جهت عمل نمي كند در نظر گرفته شود در اين بيماران،بايد مرحله بندي بيماري از طريق باليني و با توجه به متد قديمي مرحله بندي باليني صورت گيرد.
    عوامل تعيين كننده پيش آگهي

    فاكتورهاي شناخته شده متعددي جهت پيش گويي پيش آگهي بيماران مبتلا به آدنوكارسينوم اندومتر وجود دارند.اين فاكتورها جهت انتخاب درمان مناسب براي اين بيماران نيز ارزشمند مي باشند.
    مرحله بندي

    تا اواخردهه 1980، كانسر اندومتراز طريق باليني و با توجه به اطلاعات باليني كه از معاينه بيمار و D&C بدست
    مي آمد مرحله بندي مي شد. با اين وجود، اين سيستم مرحله بندي، موفق به تشخيص عوامل پيشگويي كننده مهم مانند تهاجم عمقي ميومتر و بيماري مخفي خارج رحم نبود و اغلب وسعت بيماري را كمتر از ميزان واقعي برآورد مي كرد.به علت اين ضعف ها،فدراسيون بين المللي زنان و مامايي (FIGO)اين سيستم طبقه بندي را در سال 1988 تغيير داد تا اطلاعات حاصل از بررسي جراحي و پاتولوژي بافت بدست آمده را نيز در يك سيستم جديد مورد نظر قرار دهد.امروزه ،کانسر اندومتر بر اساس سيستم مرحله بندي جديد FIGO مرحله بندي مي شود. در حال حاضر توصيه مي شود تمام بيماران كه با درمان طبي قابل معالجه اند و در مرحله I بيماري واقعند.بدون توجه به درجه بدخيمي تومور،تحت يك هيستركتومي كامل خارج فاسيايي از راه شكم و سالپنگواووفوركتومي دو طرفه هم به منظور مرحله بندي بيماري و هم درمان آن واقع شوند. برش ديواره شكم بايد به اندازه كافي وسيع باشد تا با توجه به درجه بدخيمي تومور و عمق تهاجم به ميومتر در صورت لزوم، اجازه نمونه برداري از لنف نودهاي لگني و پاراآئورتي را به جراح بدهد. بلافاصله پس از ورود به حفره پريتوان، بايد مايع (مايع آسيت يا شستشوي پريتوان) جهت آناليزسيتولوژيك برداشته شود.
    علي رغم اينكه سيستم طبقه بندي جراحي FIGO در حدود 10 سال است كه مورد استفاده قرار مي گيرد،هنوز اختلاف نظر قابل ملاحظه اي درمورد اينكه كدام بيمار بايد تحت نمونه برداري قرار گيرد وجود دارد. همچنين هنوز روشن نيست كه چگونه بايد اين بيماران را انتخاب كرد و كدام يافته هاي قبل از عمل و حين عمل مي توانند جهت تعيين جمعيتي از بيماران كه با احتمال بيشتري از اين روش سود مي برند به كار گرفته شوند. بسياري از پزشكان، در حين عمل از تشخيص با انجماد بافتي (Frozen section) و نظر پاتولوژيست در مورد درجه بدخيمي و عمق تهاجم جهت تصميم گيري براي انجام مرحله بندي كامل جراحي استفاده مي كنند. بقيه پزشكان، از اطلاعات بدست آمده از نمونه هاي بيوپسي اندومتر و اطلاعات راديوگرافيك، به خصوص زماني كه بيمار را بايد به يك مركز مخصوص مرحله بندي جراحي ارجاع داد استفاده مي كنند.
    در يك مطالعه بزرگ كه توسط گروه ژنيكولوژي - انكولوژي (GOG) بر روي 612 زن مبتلا به مرحله I باليني تومور اندومتر صورت گرفته، مشخص شد كه 22% بيماران بيماري خارج از رحم داشتند. محل بيماري دور دست،نهايتاً يا درلنف نودهاي پاراآئورتي و لگني ويا سيتولوژي مثبت پريتوان بود.احتمال درگيري آدنكس ها كمترازلنف نودها يا سيتولوژي مثبت پريتوان بود.همچنين مهم است بدانيم كه در يك مطالعه ديگر ثابت شد كه تنها 24% از بيماران كه از لحاظ باليني در مرحله II بيماري واقع بودند،عملاً در زمان هيستركتومي درگيري ثابت شده پاتولوژي سرويكس داشتند. ندرتاً برخي از بيماران مبتلا به كانسرهمزمان اندومتر و تخمدان با شيوعي حدود 1/4 تا 3/8 درصد مي باشند. هرچند افتراق بين بيماري متاستاتيك و كانسر اوليه همزمان در تخمدان و رحم معمولاً در ارزيابي معمول پاتولوژي ميسراست، در موارد نادر ممكن است اين افتراق چندان اطمينان بخش نباشد.
    درجه بدخيمي توموري

    درجه بدخيمي تومور،ميزان مهاجم بودن آن را مشخص مي كند و امروزه به عنوان يك بخش ضروري از سيستم مرحله بندي FIGO جهت كانسر اندومتر به شمار مي رود. درجه بدخيمي تومور يكي ازمهمترين عوامل پيشگويي كننده جهت ميزان بقاي كلي است. برآورد درجه تومور بر پايه معيارهاي آناتوميك مثل شكل غدد و آتيپي هسته است وبه طرز قابل ملاحظه اي بسته به ديد پاتولوژيست مي باشد. همچنين غير متداول نيست كه درجه تومور كه از بيوپسي اندومتر به دست آمده با درجه نهايي مشخص شده در بافت بدست آمده از هيستركتومي متفاوت باشد.هرچقدر درجه تومور بالاترباشد،احتمال تهاجم عمقي ميومتر و متاستاز به غدد لنفاوي و ساير متاستازها بيشتراست.
    زيرگروهاي بافت شناسي

    زيرگروهاي بافت شناسي آدنوكارسينوم ممكن است به نحو مستقلي روي پيش آگهي بيمار موثر باشند. تقريباً 80% از كانسرهاي اندومتر از نوع آندومتروئيد هستند و 15 الي 25% از اين تومورها تحت تمايز سنگفرشي قرار مي گيرند. اهميت تمايز سنگفرشي مشخص نيست و اثر آن،سالها مورد شك بوده است. در گذشته از واژه هاي «آدنواكانتوم» و «كارسينوم آدنواسكواموس» جهت مشخص نمودن آدنوكارسينوم با تمايز سنگفرشي خوش خيم يا بدخيم استفاده مي شد. اخيراً، Zaino و همكاران پيشنهاد كردند كه اين واژه ها با اصطلاح دقيق تر «آدنوكارسينوم با تمايز سنگفرشي» جايگزين شوند. در مقايسه با آدنوكارسينوم آندومتروئيد، كانسرهاي پاپيلاري سروز و سلول شفاف آندومتر بسيارنادر هستند (تقريباً باشيوع 5%) ولي پيش آگهي بسيار بدتري دارند. هر دو اين نوع كانسرها در زنان پيرتر ديده شده و اغلب حتي هنگامي كه از لحاظ باليني در مرحله I هستند،متاستاز دور دست داده اند
    سن

    هرچند به وضوح تشخيص داده شده كه افزايش سن بيماران در زمان تشخيص با يك پيش آگهي ضعيف تر همراه است،هيچ توافقي در مورد علت اين مسئله وجود ندارد در يك مطالعه توسط Lurain و همكاران، افزايش سن بيمار يك فاكتور مستقل جهت پيش آگهي بود كه با بيماري راجعه در ارتباط بود. درمقايسه با 12% عود در زنان بين 50 تا 75 سال سن و 33% عود در زنان بالاتر از 75 سال،هيچ عودي در بيماران زير 50 سال مشاهده نشده.به ازاي هر 1 سال افزايش سن بالاي 50 سال،7% افزايش در ميزان عود وجود داشت.در مقايسه با بيماران مسن، بيماران جوانتر ضايعات خوب تمايز يافته و در مراحل اوليه بدون تهاجم و يا با تهاجم اندك به ميومتر دارند.از طرف ديگر وضعيت عمومي سلامتي در بيماران جوانتر بهتر بوده و بنابراين جراحي هاي تهاجمي درماني را بهتر تحمل مي كنند. همچنين گزارش شده كه زنان پيرتر بيشتر امكان دارد علائم خونريزي غير عادي واژينال را مورد غفلت قرار دهند و بنابراين تشخيص بيماري تا مراحل پيشرفته به تاخير مي افتد.هرچند جالب است بدانيم كه فاصله زماني بين شروع خونريزي و مراجعه به پزشك با مرحله تومور ارتباط نداشته و لزوماً بيماران مبتلا به مراحل پيشرفته بيماري تأخير در مراجعه پزشكي نداشته اند.
    نژاد

    حتي در صورت تصحيح سن و مراحل تومور، زنان سياه پوست مبتلا به كانسر اندومتر، پيش آگهي بسيار ضعيف تري نسبت به زنان سفيد دارند. براي تمام مراحل بيماري ميزان بقاي 5 ساله در زنان سفيد 86/5% در مقابل 55/5% يعني
    ميزان بقاي 5 ساله زنان سياه پوست است و درهرمرحله از بيماري، ميزان بقاي نسبي در سياه پوستان پايين تر است.
    عمق تهاجم به ميومتر

    يك فاكتور موثر ديگر در پيش آگهي كه به طور مستقيم با احتمال وجود بيماري خارج رحمي در ارتباط است،عمق تهاجم به ميومتر مي باشد. در سيستم جديد مرحله بندي جراحي، ماكزيممم عمق تهاجم به ميومتر زيرگروه بيماري را در مرحله I آن مشخص مي كند. پژوهشگران معتقدند كه با افزايش عمق تهاجم،احتمال دسترسي به سيستم لنفاتيك افزايش يافته و بنابراين احتمال بروز متاستاز لنف نودهاي لگني و پاراآئورتيك نيز بيشتر مي شود. دريك مطالعه توسط Boronow و همكاران مشخص شد كه تنها يك درصد از بيماران بدون تهاجم به ميومتر درگيري لنف نودهاي لگني داشتند،حال آنكه اين ميزان در كساني كه 1/3 خارجي ميومتر درآنها درگير بود به 25% بالغ مي شد.همچنين به نظر مي رسد ميزان بقاء تحت تاثيرعمق تهاجم قرار دارد،چنانچه ميزان بقاي 5 ساله در تهاجم مختصر به ميومتر 80 تا 0/090 در مقايسه با 0/060 ميزان بقا درصورت وجود تهاجم عمقي است.
    سيتولوژي پريتوان

    در مورد اهميت بدخيم پريتوان كه در طي مرحله بندي جراحي كانسراندومتر به دست آمده،اختلاف نظر وجود دارد در تقريباً تمام مطالعات انجام شده،يك نتيجه سيتولوژي مثبت پريتوان همراه با ساير عوامل خطرزا از جمله تهاجم عمقي به ميومتر،انتشار به آدنكس ها، متاستاز به غدد لنفاوي و درگيري سرويكس است. در مطالعات متعددي نشان داده شده كه ريسك عود بيماري در بيماراني كه سيتولوژي پريتوان مثبت دارند دو تا سه برابر مي شود ولي اغلب اين بيماران عوامل خطرزاي ديگري نيز داشته و در خيلي از موارد عود بيماري در خارج از حفره پريتوان روي مي دهند. دربيماراني كه سيتولوژي مثبت دارند، مشخص نيست كه درمانهايي كه در حال حاضر در دسترس مي باشند هيچ اثري بر پيش آگهي نهايي داشته باشند.
    متاستاز عقده هاي لنفاوي

    در بيماران مبتلا به كانسر آندومتركه از نظر باليني در مرحله I هستند، وجود درگيري در عقده هاي لنفاوي، مهمترين فاكتور مستقل پيش گويي كننده بوده و همراه با شش برابر افزايش خطر عود بيماري مي باشد. در اين بيماران در مرحله I باليني كانسر، تقريباً در 0/010 موارد درگيري عقده هاي لنفاوي لگن وجود دارد و 0/060 نيز درگيري عقده هاي لنفاوي اطراف آئورت دارند و درگيري عقده هاي لنفاوي اطراف آئورت مهمترين عامل پيشگويي كننده بقاست. ميزان درگيري عقده هاي لنفاوي با مرحله و درجه بدخيمي توموردر ارتباط مستقيم بوده و همچنين با عمق درگيري ميومتر و محل كانسر در رحم (براي مثال درگيري فوندوس در مقابل درگيري سگمان تحتاني رحم) مرتبط است. در بيماران مبتلا به مرحله II بيماري، متاستاز به غدد لنفاوي در تقريباً 0/035موارد رخ مي دهد.
    درگيري آدنكس ها در داخل پريتوان

    متاستاز به آدنكس ها كه از لحاظ باليني، مخفي مي باشد در تقريباً 0/010 از بيماران در مرحله I بيماري رخ مي دهد و اكثر اين بيماران سايرعوامل خطرزا مانند تهاجم عمقي به ميومتر يا درگيري عقده هاي لنفاوي را نيز دارند. در بيماراني كه تنها فاكتورخطرزاي آنان متاستاز به آدنكس هاست،ميزان كلي بقا به نظر مي رسد كه چندان تحت تاثير اين عامل قرار ندارد. ساير متاستازهاي خارج رحم و داخل پريتوان با كاهش قابل ملاحظه اي در طول عمر بيمار همراهند.
    ساير عوامل

    بسياري از فاكتورهاي ديگر نيز شناخته شده اند كه به نظر مي رسد پيش آگهي را تحت تاثير قرار دهند،اين عوامل شامل: وضعيت گيرنده هاي هورموني تومور، محتويات DNA يا پلوئيدي آن، شاخص پروليفراسيون و بيان انكوژن ها مي باشند. نشان داده شده كه هم سطح گيرنده هاي استروژن و هم پروژسترون عوامل مستقلي در تعيين پيش آگهي بدون توجه به درجه بدخيمي تومورهستند و سطح گيرنده هاي پروژسترون عامل مهمتري جهت تعيين ميزان كلي بقاست. سطح گيرنده هاي پروژسترون همچنين جهت پيش گويي اينكه كداميك از بيماران مبتلا به بيماري پيشرفته يا راجعه بيشترين احتمال پاسخ به درمان هورموني را دارند به كار مي رود.
    درمان

    درمان اوليه كانسراندومتر جراحي است كه شامل برداشتن رحم، سرويكس و ساختمان ادنكس هاست. همانطور كه قبلاً توضيح داده شد، مرحله بندي دقيق جراحي شامل تجسس كامل شكم و لگن و لنفادنكتومي اغلب به طور همزمان انجام مي شود.به محض اينكه رحم خارج شد بايد جهت انجام Frozen Section به آزمايشگاه پاتولوژي فرستاده شود تا درجه بدخيمي آن و عمق تهاجم مشخص شده و همچنين از نظر ميزان گيرنده هاي استروژن و پروژسترون و ساير مطالعات لازم بررسي شود. در بيماراني كه در آنها نمونه برداري از لنف نودها لازم است. بافت حاوي لنف نودها، ازقسمت پايين آئورت و وريد اجوف برداشته مي شود. جهت نمونه برداري از لنف نوده هاي لگن بايد آنها را از مسير ايلياك مشترك و خارجي و ابتوراتور بدست آورد.ممكن است احتياج به انجام بيوپسي از امنتوم داشته باشيم كه در بيماران مبتلا به كانسر سلول روشن و پاپيلري سروز جايز است. در بيماراني كه كانديداهاي بسيار ضعيف انجام لاپاراتومي تجسسي هستند (براي مثال بيماران بسيارچاق) مي توان انجام هيستركتومي واژينال يا هيستركتومي واژينال با كمك لاپاراسكوپي را درنظر گرفت.
    بايد حتي الامكان ساختمان آدنكس ها را خارج نمود و بنابراين هيستركتومي از راه واژن با كمك لاپاراسكوپ متد خوبي است. اگر جراحي مهارت كافي داشته باشد، مرحله بندي كامل جراحي،شامل لنفانكتومي لگن و اطراف آئورت را مي توان از طريق لاپاراسكوپ انجام داد.تا هنگامي كه اطلاعات كافي بدست نيامده، انجام هيستركتومي واژينال بايد تنها به بيماران بسيار انتخابي محدود شود كه ممكن است در غير اين صورت تنها از درمان با رادياسيون سود جويند.در بيماراني كه درگيري واضح سرويكس در آنها از لحاظ باليني نيز قابل تشخيص است بايد انجام هيستركتومي راديكال و سالپنگواووفوركتومي دو طرفه و برداشتن غدد لنفاوي را مد نظر داشت.
    متعاقب جراحي و خواندن گزارش نهايي پاتولوژي،بيماران را مي توان بر اساس عوامل پيش آگهي كه در بالا مورد بحث قرار گرفته به گروههاي كم خطر و پرخطر تقسيم كرد و براساس اين تقسيم بندي مي توان در صورت لزوم،درمان پس از عمل را جهت بيماران در نظر گرفت.از آنجاكه تنها كمتر از 10 سال است كه مرحله بندي جراحي كارسينوم اندومترعملاً مورد استفاده قرار گرفته،امروزه بيشتر اطلاعات جهت توصيه راديوتراپي پس از عمل براساس متد قديمي مرحله بندي باليني بيماران است. خطر عود لگني در بيماران پرخطر در هنگامي كه عدم درگيري لگن در مرحله بندي جراحي وجود دارد ناشناخته است. مطالعات GOG براساس ارتباطات جراحي - پاتولوژي مشخص نموده كه حتي وقتي لنف نودهاي انتخابي منفي هستند بيماران مبتلا به تهاجم عمقي ميومتر و كانسرهايي با تمايز ضعيف در معرض بالايي از خطر عود بيماري قرار دارند. حتي اگر مرحله بندي جراحي در اثبات بيماري خارجي رحمي در لگن موفق نباشد، انجام راديوتراپي پس از عمل با كاهش ريسك عود موضعي همراه است.هنوز روشن نشده كه آيا مرحله بندي جراحي مي تواند زير گروهي از بيماران مرحله I را (غير از ساير بيماراني كه تاكنون در گروه كم خطر قرار گرفته اند) مشخص كند كه احتياجي به درمان كمكي با رادياسيون دارند، يا خير.
    درمان بيماران در مرحله II بيماري هنوز مورد اختلاف نظر است.اكثر مطالعات پيشنهاد كننده اين است كه بيماران با درگيري سرويكس در معرض ريسك افزايش يافته عود در گنبد واژن هستند و اغلب نيازمند درمان كمكي رادياسيون گنبد واژن هستند و اغلب نيازمند درمان كمكي رادياسيون گنبد واژن مي باشند.اينكه آيا اين بيماران كه مرحله بندي جراحي درآنها منفي است،به رادياسيون لگن نيز علاوه بر گنبد واژن نياز دارند يا خير هنوز مشخص نشده است.درصورتي كه درگيري واضح باليني سرويكس وجود داشته باشد،توصيه درماني شامل هيستركتومي راديكال يا راديوتراپي قبل از عمل و به دنبال آن هيستركتومي اكسترافاشيال است.
    درمان بيماراني كه بيماري ثابت شده خارج رحم دارند (مرحله III و IV) بايد با توجه به مشخص نمودن وسعت بيماري صورت گيرد.اهداف درماني شامل رادياسيون لگن، رادياسيون با دامنه گسترش جهت پوشش دادن لنف نودهاي اطراف آئورت، رادياسيون تمام شكم، و درمان هورموني سيستميك يا شيمي درماني است. در اكثر موارد،درمان متاستازهاي دور دست با دوز بالاي پروژستين ها و يا شيمي درماني تنها نقش تسكين دهنده داشته و اميد به بقا در اين بيماران بسيار پايين است.عوامل شيمي درماني كه در اين موارد به طور گسترده مورد استفاده واقع شده اند شامل: داكسوروبيسين هيدروكلرايد (آدريامايسين) و سيس پلاتين (پلاتينول) يا كاربوپلاتين (پاراپلاتين) مي باشند.
    سالهاست كه از پروژستين ها در درمان عود كانسراندومتراستفاده شده و تقريباً 1/3 از بيماران پاسخ رضايت بخشي به اين درمان مي دهند.بيماراني كه تومور تمايز يافته دارند ميزان پاسخ بالاتري نسبت به آنها كه تمايز تومورآنها متوسط يا ضعيف است به درمان مي دهند.هرچند، هنوز نقش گيرنده هاي استروژن و پروژسترون در درمان كانسر اندومتر به طور گسترده مورد قبول عموم واقع نشده است، به نظر مي رسد كه پاسخگويي عود تومور به درمان پروژستين بستگي به ميزان گيرنده هاي استروژن و پروژسترون دارد. اگر هر 2 نوع گيرنده وجود داشته باشند، احتمال يك پاسخ رضايت بخش به درمان بدون توجه به درجه بدخيمي تومور يا ساير عوامل خطرزا بسيار بالا خواهد بود. اگر تراكم گيرنده ها پايين باشد،احتمال اينكه تومور به هنگام عود به پروژستين ها پاسخ دهد بسيار ضعيف بوده وبايد انجام شيمي درماني را در اين موارد در نظر گرفت.
    تقريباً 10 الي 15درصد از بيماران مبتلا به كانسر اندومتر به علت چاقي شديد يا بيماري شديداً ناتوان كننده قابل عمل نيستند، در اين بيماران بايد درمان اوليه با رادياسيون را مد نظر قرار داد. دراكثر موارد،تركيبي از رادياسيون خارجي و داخل حفره اي بايد استفاده شود و با
    درمان كامل، تقريباً 85 الي 90درصد از بيماران در مراحل اوليه بيماري با اين تكنيك كنترل خواهند شد.ريسك كلي عود بيماري در اين بيماران در مرحله I بستگي به درجه بدخيمي تومور دارد و اين مرحله ميزان بقاي 5 ساله 94% براي تومور درجه I، 0/092 براي درجه II و 78% براي تومورهاي درجه III است.
    پيگيري بيماران پس از درمان

    بسياري از مطالعات ثابت كرده اند كه اكثريت عودهاي پس از درمان كانسر اندومتر در عرض 3 سال اول رخ خواهند داد. تقريباً 1/3 اين عودها بدون علامت بوده و بنابراين توصيه رايج اين است كه بيماران در 2-3 سال اول هر 3-4 ماه با معاينه فيزيكي و سيتولوژي واژن پي گيري شوند و پس از آن براي حداقل 5 سال هر 6 ماه تحت معاينه و انجام ستيولوژي قرار گيرند.اندازه گيري سريال CA125 سرم نيز در پي گيري پس از درمان بيماران پيشنهاد شده،ولي ميزان آن ممكن است در مراحل اوليه عود بيماري طبيعي باشد. با اينكه، كانسر درمان شده اندومتر در اكثريت بيماران عود نخواهد كرد، با اين حال، مطالعات متعددي به ارزشمندي اين متد پيگيري بيماران اشاره كرده اند. در يك مطالعه كه توسط مركز كانسر دكتراندرسون (M.D. Anderson Cancer Center) صورت گرفت، 59% از عودها بدون علامت بوده و بيش از 1/3 آنها در هنگام معاينه فيزيكي كشف شدند، 26% به واسطه افزايش CA125 وتنها 0/04 به كمك سيتولوژي واژن مشخص شده بودند. به واسطه اين يافته ها، اين مولفان توصيه كردند كه در بيماران بدون علامت، معاينه فيزيكي،اندازه گيري CA125 سرم و سيتولوژي واژن تنها هر دوازده تا شش ماه انجام شود. در يك مطالعه در كانادا،گزارش شد كه در طي بيش از 200 مورد پيگيري و روتين بيماران پس از درمان كانسر اندومتر كه در سال اول ويزيت هر سه ماه يك بار، در سال دوم هر4ماه يكبار و پس از آن هر 6 ماه يكبار انجام شد،هيچ تفاوتي بين موارد عود كشف شده درطي اين ويزيت هاي روتين بيماران بدون علامت در مقايسه با ميزان عود بيماري در بيماران علامتدار مشاهده نشد. دراين مطالعه هيچ مورد عودي تنها به كمك سيتولوژي واژن كشف نشد. در مطالعه سومي كه در دانشگاه Duke صورت گرفت، يك آناليز از تكنيك هاي مختلف پي گيري ثابت كرد كه انجام سيتولوژي روتين واژن و عكس قفسه صدري از بيماران مقرون به صرفه نيستند. توصيه اين محققين اين است كه بيماران هر 6 ماه فقط با معاينه فيزيكي پيگيري شده و هر گونه آزمايش اضافي تنها جهت بررسي علائم ايجاد شده انجام شود.
    درمان جايگزيني استروژن پس از درمان كانسر

    سالها تصور مي شد كه وجود تاريخچه مثبت كانسر اندومتر، هر چند كه با موفقيت درمان شده باشد، يك ممنوعيت مطلق جهت درمان جايگزيني استروژن ايجاد مي كند چرا كه تصور مي رود آدنوکارسينوم اندومتر يك نئوپلاسم وابسته به استروژن است. از آنجا كه در حال حاضر هيچ گونه اطلاعات علمي مويد خطرناك بودن ERT در بيماراني كه به علت كانسر اندومتر هيستركتومي شده اند وجود ندارد و به علت اينكه اكثريت شواهد به نفع تاييد سودمندي ERT در كاهش عوارض و مرگ و مير ناشي از بيماريهاي قلبي،سكته مغزي، و پوكي استخوان است،بسياري از پزشكان و بيماران ديدگاههاي اوليه را زير سوال برده اند، در اواخر دهه گذشته مطالعات كوچك گذشته نگر متعددي در مورد درمان با ERT پس از درمان كانسراندومتر در مراحل اوليه صورت گرفت.درسال 1986، Creasman و همكاران 221 بيمار را پس از مداواي مرحله I كانسر اندومتر تحت نظر گرفتند و 47 نفر آنان (0/021)پس از عمل تحت درمان استروژن به مدت 26 ماه واقع شدند. پس از يكسان كردن دو گروه از بيماران با توجه به درجه بدخيمي تومور، تهاجم به ميومتر، متاستاز به غدد لنفاوي، سيتولوژي پريتوان و سن،آناليز آماري هيچ افزايش ريسك عود يا مرگ و ميري را در كساني كه ERT شدند در مقايسه با آنان كه ERT نشدند نشان نداد.درحقيقت ريسك عود بيماري به طور قابل ملاحظه اي در گروه درمان نشده بالاتر (15% در مقابل 2%) و همچنين ريسك مرگ و مير به علت بيماري فعال در آنها بيشتر بود.3 سال بعد، Lee و همكاران مطالعه مشابهي را با نتايج مشابه گزارش كردند.در هر دوي اين مطالعات ممكن است خطاي انتخاب بيماران در ايجاد نتايج موثر باشد ولي به نظر مي رسد كه مي توان گروه كم ريسكي از بيماران را انتخاب كرد كه بتوانند به طور بي خطري درمان جايگزيني استروژن را دريافت كنند. Chapman و همكاران،دريك مطالعه گذشته نگر برروي 123 بيمار مبتلا به مرحله I
    و III كانسر اندومتر كه 62 نفر آنان ERT دريافت كرده بودند،هيچ افزايشي را در عود يا مرگ و مير ناشي از بيماري گزارش نكردند. دريك كميته بازنگري در اگوست 1993؛ كالج امريكايي زنان و مامايي خاطر نشان كرد كه در حال حاضر اطلاعات قطعي جهت حمايت از يك توصيه خاص درمورد استفاده از ERT در زناني كه قبلاً تحت درمان كانسر اندومترقرار گرفته اند، وجود ندارد.نظراين كميته اين بود كه استروژن را مي توان با انديكاسيون هايي مشابه هر زن ديگر، در اين بيماران مورد استفاده قرار داد، مشروط بر اينكه انتخاب كانديداهاي مناسب بر پايه عوامل موثر در پيش آگهي و ميزان ريسكي كه بيمار مايل به تقبل آن است صورت گيرد. به علت محدوديت اطلاعات،لزوم استفاده از پروژسترون علاوه براستروژن را در حال حاضر نمي توان برآورد و توصيه نمود.
    ساير بدخيمي هاي رحم

    ساركوم هاي رحم نادر بوده و تنها 3تا 5 درصد از تمام بدخيمي هاي رحم را شامل مي شوند.اين ضايعات به طور اوليه از دو محل منشاء مي گيرند: ساركوم اندومتر از غدد واستروماي اندومتر و ليوميوساركوم از خود بافت ميومتر.ساير ساركوم ها مانند آنژيوساركوم و فيبرساركوم از بافت هاي نگه دارنده منشاء مي گيرند. به طور كلي ساركوم هاي رحم بدخيم ترين نوع تومورهاي رحم هستند و از لحاظ الگوي انتشار و پيش آگهي به طرز قابل ملاحظه اي با آدنوكارسينوم اندومتر تفاوت دارند.
    الگوهاي طبقه بني متعددي جهت ساركوم هاي رحم پيشنهاد شده است كه هم بستگي به نوع سلول و هم منشاء تومور دارد. تومورهاي خالص تنها از يك نوع سلول تشكيل شده اند،حال آنكه تومورهاي مختلط حاوي چند سلول مي باشند.تومورهاي هومولوگ حاوي اجزاي بافتي هستند كه براي رحم «بافت خودي» به شمار مي روند، در حاليكه تومور هترولوگ توموري است كه حاوي اجزاي بافتي غريبه براي رحم است،مانند رابدوميوساركوم و كندروساركوم از آنجا كه اكثر ساركوم هاي رحم در يكي از 4 طبقه بندي زير قرار مي گيرند،GOG يك سيستم طبقه بندي شده را قبول كرده است:
    * ليوميوساركوم
    * ساركوم استرومايي اندومتر
    * ساركوم مختلط همولوگ مولرين(كارسينوساركوم)
    * ساركوم مختلط هترولوگ مولرين (ساركوم مختلط مزودرمال)
    شيوع نسبي هر يك از زيرگروههاي ساركوم رحم به طور قابل ملاحظه اي در مقالات مختلف متفاوت است و در مطالعات اخير شايعترين آنان ساركوم مختلط مزودرمال بوده است. معيارهاي طبقه بندي ساركوم هاي رحم براساس تقسيم بندي FIGO براي كانسر اندومتر است.
    بيماراني كه مبتلا به ساركوم رحم مي شوند اغلب در سنين بعد از يائسگي قرار دارند. در زنان دهه 40 و 50 ليوميوساركوم شايعترين تومور است، حال آنكه ساركوم مختلط مزودرمال و ساركوم استرومايي اندومتر اغلب در زناني كه 10 سال بزرگتر هستند روي مي دهند.شايعترين علائم يك خانم مبتلا به ساركوم درد و توده شكمي هستند.يك رحم كه سريعاً رشد مي كند و بزرگ مي شود ممكن است علامت شايعي باشد ولي در صورت وجود چنين علامتي در زنان يائسه، نبايد آن را به ميوم رحمي نسبت داد،بلكه به
    آن بايد ساركوم را در نظر گرفت. همچنين،خونريزي غير طبيعي رحم يك شكايت شايع است و در معاينه يك توده پوليپ شكل خونريزي دهنده ممكن است از سرويكس متسع خارج شده باشد. درصورت وجود چنين علائم و نشانه هايي، ارزيابي هيستولوژي رحم ضروري است. اگر يك تومورازسرويكس خارج شده باشد، معمولاًبافت آن به آساني در دسترس است، ولي اگرتشخيص ليوميوساركوم باشد، معمولاً ضايعه در بالاي رحم قرار داشته و فقط با كمك D&C قابل دسترسي است. تقريباً 50% از تمام بيماران مبتلا به ساركوم رحمي در مرحله I بيماري كلينيكي مراجعه مي كنند ولي حدود 1/3 اين بيماران در زمان عمل جراحي ، بيماري پيشرفته تري دارند.
    ليوميوساركوم

    مطالعات قديمي پيشنهاد كننده اين است كه ليوميوساركوم شايعترين ساركوم رحمي است ولي اخيراًمشخص شده كه كمتر از 25% از اين تومورها را شامل مي شود. همانطور كه قبلاً ديديم،اين بدخيمي در زنان جوانتر كه متوسط سني آنها درزمان تشخيص بين 43 تا 53 سال است، ديده مي شود.ليوميوساركوم درزنان سياه پوست شايعتر بوده و با پيش آگهي ضعيف تري در اين افراد همراه است الگوي انتشار ليوميوساركوم از طريق شبكه لنفاتيك و عروقي است و متاستاز دوردست در بسياري از بيماران حتي اگر لنف نودها در زمان عمل جراحي در گير نباشند ديده مي شود.
    هرچند درمورد معيارهاي دقيق هيستولوژيك كه براي تشخيص ليوميوساركوم ضروري است، هنوز اختلاف نظر وجود دارد، به نظر مي رسد مهمترين فاكتور، شمارش ميتوتيك تومور باشد. ميوم هاي سلولي و لوميوم هاي بد شكل ممكن است بدخيم به نظر برسند،ولي اگر كمتر از 5 ميتوز در 10 نماي با قدرت بزرگنمايي بالا وجود داشته باشد (HPFS )،ضايعه خوش خيم تلقي مي شود.تومورهايي كه بيش از 10ميتوز در 10 نماي با قدرت بزرگنمايي زياد دارند بدخيم هستند و اگر تعداد ميتوزها بين 5 تا 10 عدد باشد پتانسيل بدخيمي تومور نامشخص است. بسياري از محققين معتقدند كه ميزان بقاي 5 ساله به تعداد ميتوزها در هر 10 نماي با قدرت بزرگنمايي زياد بستيگي دارد،اگرتعداد ميتوز كمتر از 5 عدد در هر 10HPF باشد ميزان بقا 98-95% است، اگر بين 10-5 باشد، تقريباً 40% و اگر بيش از 10 باشد، اميد به زندگي بسيار ضعيف و در حد 20-15% خواهد بود.
    تومور استروماي اندومتر

    اين تومورها معمولاً به 2 گروه تقسيم مي شوند: ميتوز اندولنفاتيك استروما و ساركوم اندومتريال استروما.نوع اول
    معمولاً يك سير بطئي داشته و يك ساركوم استروما با درجه بدخيمي پايين تلقي مي شود. در نماي ظاهري،معمولاً يك الگوي رشد منتشر شونده دارد و مي تواند از سطح برش داده شده با يك الگوي كرمي شكل برجسته شود و همچنين در عروق خوني ليگامان پهن انتشار يابد.درنماي ميكروسكوپي،آتيپي مختصر سلولي و ميتوزهاي اندك وجود دارد سير باليني بسيار آهسته بوده و درمان فقط توسط جراحي است.
    ساركوم استروماي اندومتر،برخلاف نوع قبلي، يك سير بسيار تهاجمي تر داشته و متاستاز در آن شايع و پيش آگهي آن بسيار ضعيف است. همانند ليوميوساركوم، افتراق بين اين دو نوع تومور بستگي به تعداد ميتوزها در هر10 نماي ميكروسكوپي با قدرت بالا دارد، وتعداد 10 ميتوز، معيار قابل قبولي براي تقسيم بندي تومور به عنوان ساركوم استروماي اندومتر است. اين تومورها حاوي تراكم بالايي از هر دو نوع گيرنده استروژني و پروژستروني هستند و ندرتاً ممكن است با تجويز پروژسترون با ميزان زياد، پاسخ درماني در آنها ديده شود.
    تومورهاي مختلط مولرين

    اين تومورهاي شايعترتين ساركوم هاي رحم هستند و بيش از 50% تمام موارد ساركوم را در مطالعات اخير شامل مي شوند.از لحاظ بافت شناسي، از 2 جزء ساركوم و كارسينوم تشكيل شده كه اجراي ساركوماتوز به 2 نوع همولوگ (بافت طبيعي كه در رحم يافت مي شود) و هترولوگ (بافت هايي مانند غضروف و استخوان) تقسيم مي شوند. اين بدخيمي در سياه پوستان شايعتر بوده و در 1/3 موارد سابقه رادياسيون لگن در بيماران وجود دارد. علامت اصلي بيمار، خونريزي رحمي است و در معاينه، اكثر بيماران، يك رحم بزرگ و اغلب همراه با يك توده پوليپ شكل دارند كه از سرويكس خارجي شده است.اين تومور سير تهاجمي داشته و متاستاز زودرس به لنف نودهاي لگن و اطراف آئورت و بافت هاي مجاور دارد. انتشار خوني،به خصوص به كبد و ريه هاي شايع است.
    درمان ساركوم هاي رحم

    اولين قدم در درمان ساركوم هاي رحم در مراحل اوليه جراحي است، كه شامل يك لاپاراتومي تجسسي، هيستركتومي كامل شكمي و سالپنگواووفوركتومي دو طرفه است. به علت تمايل تومور به متاستاز لگني و لنف نودهاي اطراف آئورت، برخي از مولفين نمونه برداري انتخابي از اين نواحي را پيشنهاد مي كنند. حتي در مراحل اوليه باليني اين بيماري،تقريباً نيمي از بيماران، گسترش بيماري را به خارج رحم دارند و دراين موارد،پيش آگهي بسيار ضعيف است. بر اساس يافته هاي جراحي و پاتولوژي،مي توان درمان كمكي با رادياسيون لگن يا شيمي درماني را پيشنهاد كرد. ندرتاً ممكن است برداشتن يك متاستاز منفرد ريوي از طريق جراحي شفابخش باشد. بيماران مبتلا به بيماري راجعه بسيار پيش آگهي بدي داشته و بايد در يك آزمون باليني عوامل فعال شيمي درماني مناسب جهت آنان مشخص شود
  • ۱۵:۳۶   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    بيماريهاي تخمدان و لوله هاي رحمي چیست؟(1)








    DISEASES OT THE OVARY AND FALLOPIAN TUBES
    بيماريهاي
    تخمدان يا لوله هاي رحمي ممكن است در نتيجه تغييرات فيزيولوژيك، عفونت ها
    و يا نئوپلاسم هاي خوش خيم و بدخيم ايجاد شوند. ممكن است تنها علامت
    بيماري يك توده لگني با يا بدون ساير علائم و نشانه ها باشد. بيماري
    تخمدان و لوله ها مي توانند درهرسني از كودكي تا پيري رخ دهند.بسته به سن
    بيمار،سيرفيزيولوژيك و پاتولوژيك بيماري متغيرخواهد بود. براي مثال، در
    بيماران مبتلا به يك توده لگني، شانس بروز كانسرتخمدان با افزايش سن
    افزايش مي يابد،به طوري كه در زنان مسن بعد از يائسگي به 45% مي رسد حال
    آنكه قبل از يائسگي حدود 13% است.بنابراين تشخيص هاي افتراقي و پيگيري
    بيماران، بسته به سن آنها متفاوت خواهد بود(شكل1).

    سنين زير 20 سال

    بيماريهاي خوش خيم لوله هاي فالوپ

    بيماري
    التهابي لگن و حاملگي خارج رحمي يافته هاي شايع در زنان جوان مبتلا به
    توده هاي تخمداني هستند(به فصل 34 و 11 مراجعه شود) كه هركدام بايد در
    بالاي فهرست تشخيص هيا افتراقي قرار گيرند و علائم كلينيكي مجزايي دارند.
    ساير پاتولوژي هاي خوش خيم لوله هاي رحم در اين گروه سني نادر بوده و اغلب
    به صورت اتفاقي در طي اعمال جراحي با ساير علل يافت مي شوند.

    كيست هاي انسدادي و بقاياي والتارد

    (Walthard Nest)

    كيست هاي انسدادي به علت انواژيناسيون سروز لوله ها ايجاد شده كه منجر به
    بروز يك يا چند كيست كوچك تك حفره اي (2-1) ميلي متري) مي شود.سلول هاي
    مفروش كننده جدار كيست ها ممكن است در طي يك پروسه متاپلازي به سلولهاي اپي
    تليال چند وجهي تغيير شكل يابند و مجراي والتارد را تشكيل دهند.همچنين
    ممكن است لايه داخلي سلول هاي اپي تليال دچار متاپلازي استوانه اي شوند كه
    كمتر شايع است. اين كيست ها عموماً خوش خيم بوده و اغلب به صورت اتفاقي
    يافت مي شوند.

    كيست هاي ليگامان پهن

    اين
    كيست هاي نيز مانند كيست هاي انكلوزيوني اغلب يافته هاي اتفاقي هستند.
    آنها منشأ مزونفريك يا پارامزونفريك دارند. كيست هاي هيداتيد مورگاني
    (Hydatid Cysts of Morgangi) كيست هاي پايه دار ليگامان پهن هستند كه
    معمولاً كوچك و ترانس لوسنت بوده و يك سانتي متر يا كمتر قطر دارند.معمولاً
    تك حفره اي هستند و مانند كيست هاي هيداتيد يا مورگاني جدار نازكي
    دارند.درمورد آنها معمولاً لفظ كيست هاي مجاورتخمدان اطلاق مي شود.هرچند
    تغيير به سمت بدخيمي در آنها نادر است. معهذا كيست هاي داخل ليگماني بزرگ
    (بيش از 5 سانتي متر) بايد خارج شوند.

    تشخيص افتراقي

    Aبيماريهاي خوش خيم لوله اي فالوپ

    1.عفونت

    a.سالپنژيت حاد يا مزمن

    b.آبسه لوله اي -تخمداني

    2.حاملگي خارج رحمي

    3.ضايعات خوش خيم

    a.کيست هاي انکلوزيوني و بقاياي والتارد

    b.کيست هاي ليگامان پهن

    i.کيست هاي هيداتيد مورگاني

    B.بيماريهاي خوش خيم تخمدان

    1.کيست هاي عملکردي

    a.کيست هاي جسم زرد

    b.کيست هاي تکاي لوتئيني

    c.کيست هاي فوليکولار

    2.تومورهاي ژرم سل

    a.تراتوم کامل

    1.استروما اواري (struma Ovarii)

    3.تومورهاي استروما-طناب جنسي

    i.فيبروم ها (به سن 40-20مراجعه شود .)

    c.بيماريهاي بدخيم تخمدان

    1.تومورهاي ژرم سل

    a.ديس ژرمينوما

    b.تومورهاي سينوس اندودرمال (تومور کيسه زرده )

    c.تراتوم نابالغ

    d.کارسينوم روياني

    e.پلي امبريوماها

    f.کوريو کارسينوم

    g.تومورهاي مختلط ژرم سل

    h.گنادوبلاستوم مختلط

    2.تومورهاي استروما -طناب جنسي

    a.تومورهاي گرانولوزاي جوانان

    b.تومورهاي سلول سرتولي -ليديگ (به سن 40-20 مراجعه شود ).

    c.تومورهاي بدخيم اپي تليال (به سن >40 مراجعه شود ).

    بيماري هاي خوش خيم تخمدان

    كيست هاي فونكسيونل

    كيست جسم زرد.

    كيست
    هاي جسم زرد در طي سالهاي توليد مثل تشكيل مي شوند. آنها جداري نازك
    داشته، تك حفره اي هستند و از 11-3 سانتي متر طول دارند. داخل اغلب اين
    كيست ها مايع سروزي يا سروزي خوني و يا لخته هاي خون وجود دارد. درطي
    حاملگي ممكن است رشد كنند و ندرتاً قابل لمس شوند،در غياب بارداري، ممكن
    است به علت رشد غيرعادي و يا بروز خونريزي در داخل حفره خود بزرگ شوند از
    لحاظ ميكروسكوپي آنها از سلول هاي گرانولوزاي لوتئينيزه وسلول هاي تكاي
    داخلي تشكيل شده اند.

    اين كيست ها معمولاً يك يافته اتفاقي هستند. حتي اگر در طي معاينه فيزيكي
    كشف شوند اغلب در عرض يك تا دو ماه در بيماري كه سيكل هاي قاعدگي دارند بر
    طرف مي شوند. ندرتاً،ممكن است بيمار با علائم خونريزي، پارگي و يا چرخش
    كيست مراجعه كند. معمولاً بهترين راه درمان، برخورد محافظه كارانه است.اغلب
    از قرص هاي خوراكي ضد بارداري به مدت 3-2 ماه جهت تسريع بهبود كيست ها
    استفاده مي شود.هرچند يافته هاي اخير تأثير گذاري اين قرص ها را زير سوال
    برده است.اگراحتياج به مداخله جراحي باشد،بايد كيست را خارج كرد و بافت
    تخمدان را دست نخورده باقي گذارد.

    كيست فوليكولي

    كيست هاي فوليكولار،رويداد شايعي در دوران نوزادي، كودكي و توليد مثل هستند (شكل4).آنها شايعترين شكل

    بزرگ شده كيستيك تخمدان مي باشند، تا جايي كه مي توانند به 8-9 سانتي متر
    برسند. به لحاظ ميكروسكوپي جدار آنها با يك لايه داخلي از سلول هاي
    گرانولوزا و يك لايه خارجي از سلول هاي تكاي داخلي مفروش شده است كه اين
    لايه مي تواند لوتئينيزه شود يا نشود.

    درخانمهايي كه سكيل هاي قاعدگي دارند، پابرجا ماندن كيست هاي فوليكولار
    نتيجه عدم تخمك گذاري است كه معمولاً خود به علت ترشح غيرعادي گنادو تروپين
    هاي هيپوفيز قدامي ايجاد شده و منجربه ادامه رشد فوليكول مي شود همچنين
    ممكن است، تحريك بيش از حد تخمدان به علت استفاده از داروهايي جهت القاي
    باروري باعث بزرگي بيش از حد كيست هاي فوليكولار شود. اين كيست ها مي
    توانند متعدد، عود كنند و دو طرفه بوده و بابارداري همراه شوند.

    درمان اين كيست ها همانند درمان كيست جسم زرد است.كيست هاي بزرگي كه علي
    رغم درمان پابرجا بمانند محتاج بررسي بيشتر با لاپاراسكوپي يا لاپاراتومي
    هستند. در صورت انجام جراحي،درمان انتخابي خارج كردن كيست و حفظ بافت
    تخمدان است.اگركيست ها به علت تحريك بيش از حد تخمدان در نتيجه داروهاي كمك
    باروري ايجاد شده باشند،بايد تنها درمان علامتي در آنها صورت گيرد.



    شکل 4:کيست فوليکولار .جدار کيست شامل يک لايه داخلي از سلول هاي گرانولوزا و يک لايه خارجي از سلول هاي تکاي داخلي است.


    شکل
    5:کيست هاي تکالوتئيني .بزرگي تخمدان به علت کيست هاي لوتئينيزه متعدد که
    ثانويه به تحريک با گنادو تروپين جفتي است نيز hyperreactio
    iuteinalisناميده مي شود.

    - شکل 6:تراتوم کيستيک بالغ.اين تراتوم بالغ حاوي مو و دندان است.

    كيست هاي تكالوتئيني

    اين
    كيست هاي نادرترين نوع كيست هاي عملكردي هستند (شكل5).آنها در نتيجه
    بزرگي دو طرفه فوليكول هاي تخمدان بوجود آمده و معمولاً در همراهي با مول
    هيداتيفورم،كوريوكارسينوم يا چند قلويي ديده مي شوند.بزرگي كيست ها معمولاً
    به علت افزايش گنادوتروپين هاي كوريوني (hCG) است. ممكن است تا 15 سانتي
    متر نيز رشد كنند و به لحاظ ميكروسكوپي، با سلول هاي تكايي كه مي توانند
    لوتئينزه شوند يا نشوند،مفروش شده اند.ممكن است سلول هاي گرانولوزا هم حضور
    داشته باشند.

    س از تخليه رحم مول هيداتيفورم يا در پايان بارداري،اين كيست ها معمولاً
    پسرفت مي كنند و تخمدان نيز به اندازه طبيعي خود بر مي گردد.جراحي تنها در
    مواردي كه عارضه اي همچون پيچ خوردگي يا خونريزي ايجاد شود توصيه مي گردد.

    تومورهاي ژرم سل

    شايعترين
    تومورتخمدان در كودكان و زنان جوان تومورهاي ژرم سل هستند كه حدود 90%
    تومورهاي قبل از بلوغ و 60% تومورهاي زنان زير 20 سال را شامل مي شوند.اين
    تومورها از سلول هاي ژرم اوليه در كيسه زرده منشا مي گيرند. شكايت بيمار
    معمولاً درد شكم به همراه يك توده شكمي يا لگني است.درمواردي نيز ممكن است
    بيمار با يك درد حاد شكمي به علت پارگي، خونريزي و يا پيچ خوردگي تخمدان
    مراجعه كند.دراين شرايط ممكن است به اشتباه تشخيص آپانديسيت جهت بيمار
    مطرح شود.

    تراتوم كيستيك بالغ

    اين
    تراتوم به عنوان كيست در موئيد نيز شناخته شده و شايعترين نئوپلاسم خوش
    خيم تخمدان است. بيشترين زمان بروز آن بين 20 تا 40 سالگي است. ولي اين
    تومورها را مي توان در هر زماني از نوزادي تا يائسگي ديد. تراتوم كيستيک
    بالغ از سلول هاي ژرم اوليه منشا گرفته و از مشتقات تمايز يافته هريك از 3
    لايه سلول هاي ژرم تشكيل شده: اكتودرم، مزودرم،اندودرم و معمولاً غلبه با
    اجزاي اكتودرمي است. هرچند به طور كلي اين تومورها خوش خيم هستند ولي ممكن
    است ندرتاً تحت تغييرات بدخيمي در يكي از اجزاي تشكيل دهنده خود قرار
    گيرند كه معمولاً از نوع كارسينوم سلول هاي اسكواموس است.

    در ظاهر،تومورها گرد يا بيضوي بوده و يك جدار نرم و شفاف خاكستري -سفيد
    دارند. اكثر تومورها قطري بين 10-5 سانتي متر داشته و در 8 تا 15 درصد
    موارد دو طرفه هستند. اكثر تومورها تك حفره اي هستند ولي ندرتاً ممكن است
    چند حفره اي بوده و اغلب با يك ماده چربي شبيه به سبوم و مو پر شده اند.
    معمولاً يك قسمت توپر در يك قطب كيست قرار گرفته و به داخل حفره آن برجسته
    مي شود كه آن را به نام برآمدگي راكي تانسكي، برجستگي روياني، نيپل
    درموئيد و يا برآمدگي درموئيد مي نامند كه در داخل آن مو،ناخن، استخوان و
    يا هر بافت ديگري مي تواند يافت شود (شكل6). به طور ميكروسكوپي، استروماي
    تخمدان در ديواره خارجي تومور قابل رويت است، درست جايي كه كيست با اپي
    تليوم اسكواموس و غدد عرق و سباسه زيرين آن مفروش شده است. ساير بافت ها
    نيز مي توانند در برآمدگي راكي تانكسي ديده شوند مثل بافت عصبي، شامل
    نورون ها و گليا، استخوان، غضروف، شبكيه، عضلات صاف و بافت چربي و فيبروز،
    موكوس دستگاه گوارشي و برونش ها و غدد تيروئيد و بزاقي (شكل 7).

    در گذشته، معمولاً تشخيص كيست هاي درموئيد توسط عكس ساده شكم داده مي شد كه
    به راحتي دندان ها را مشخص مي كرد ولي امروزه در اكثر مراكز تست تشخيصي

    انتخابي سونوگرافي است.پيچ خوردگي كيست يك عارضه شايع در كودكان و خانم هاي
    بارداراست.پارگي كيست ممكن است منجر به يك پريتونيت شيميايي به علت نشت
    محتويات تومور و ايجاد چسبندگي هاي متراكم متعاقب پريتونيت شود.ازآنجا كه
    اين تومور اغلب در خانمهاي جوان ديده مي شود درمان انتخابي معمولاً برداشتن
    كيست تخمدان و حفظ بافت تخمداني است.



    شکل 7:تراتوم کيستيک بالغ .در بررسي ميکروسکوپي ،اپي تليوم سنگفرشي کراتينزيه در سمت راست و بافت بالغ گليال در سمت چپ وجود دارد.

    استرومای تخمداني

    استروماي
    تخمداني نوعي از تراتوم كيستيك بالغ است كه در آن تومور به طور كامل يا
    به صورت غالب از بافت تيروئيد تشكيل شده است. در ظاهر، سطح برش داده شده
    تومور،كولوئيد ژلاتيني قرمز تا سبز قهوه اي رنگي را نشان مي هد و در
    مشاهده ميكروسكوپي، بافت تكامل يافته تيروئيد ديده مي شود.استروماي
    تخمداني كمتر از 3% تراتوم هاي كيستيك را شامل مي شود و همان توزيع سني و
    علائم كلينيكي را دارد.هرچند به ندرت ممكن است غده تيروئيد در آن بزرگ شده و
    در حدود 5% موارد علائم و نشانه هاي تيروتوكسيکوز ظاهرشوند.تغييرات
    بدخيمي در آن نادر بوده ولي ممكن است ايجاد شود. 30% مواد گزارش شده از
    استروماي بدخيم تخمداني با ماستاز همراهند.

    بيماريهاي بدخيم تخمدان

    تومورهاي سلول ژرم

    تومورهاي
    سلول ژرم تخمداني كمتر از 5% تمام موارد كانسرهاي تخمداني را شامل مي
    شوند. در جدول يك فهرستي از طبقه بندي اين تومورها توسط سازمان بهداشت
    جهاني ارائه شده است. نوع مردانه آن، يعني كانسر بيضه، حدوداً 10 بار
    شايعتر از تومورهاي سلول ژرم تخمدان است و بسياري از

    پيشرفت هاي اخيردرنحوه درمان آن در نتيجه مطالعات كلينيكي در بيماران مبتلا به سرطان بيضه مي باشد.


    شکل 19.پلي امبر يوما .در انواع کم تمايز يافته اجسام امبريوئيد ممکن است شکل هاي متفاوت و در هم ريخته و عجيبي داشته باشد.

    - شکل 20.کوربوکارسينوم .دو گروه متفاوت سلولي از سيتوتروفوبلاست ها و سن
    سي شيوتروفوبلاست هاي بدخيم ديده مي شود .خ.نريزي داخل تومور يک يافته شايع
    است.

    ديس ژرمينوم

    ديس
    ژرمينوم شايعترين تومور بدخيم ژرم سل هاي تخمداني بوده و 2% از كل بدخيمي
    هاي تخمداني را شامل مي شود. حدود 0/050 بيماران مبتلابه اين تومور زير
    20 سال و 80% آنها زير 30 سال سن دارند. كودكان مبتلا به ديس ژرمينوم ممكن
    است علائم بلوغ زودرس يا آمنوره اوليه را نشان دهند. سطح لاكتات هيدرژناز
    سرمي تقريباً هميشه بالاست و مي توان از آن به عنوان ماركري در طي درمان و
    پيگيري بيماران استفاده كرد. ندرتاً ممكن است سطح HCG- سرمي نيز افزايش
    يابد. جدول 2 تومورماكرهايي را كه معمولاً همراه با تومورهاي سلول ژرم
    هستند نشان مي دهد.

    هر چند ديس ژرمينوم اغلب يك طرفه است، حدود 10 الي 15 درصد تومورها دو طرفه
    هستند. ديس ژرمينوم اغلب به رنگ سفيد متمايل به خاكستري، نرم و براق است و
    درمقاطع برش يافته جامد مي باشد.ممكن است در داخل آن خونريزي ونكروز ديده
    شود. نواحي كيستيك در آن به علت حضور اجزاي مختلف ژرم سل ها ايجاد مي شود
    و محتاج نمونه برداري دقيق تر از سايرمناطق تومور است. نماي ميكروسكوپي
    اين تومور شبيه به نوع مردانه آن،يعني سمينوم بيضه هاست و در آن سلول هاي
    تومور توسط بافت همبند استروما كه حاوي لنفوسيت ها و ژانت سل هاي جسم
    خارجي است احاطه مي شود.

    جدول 1.طبقه بندي سازمان بهداشت جهاني از تومورهاي ژرم سل

    ديس ژرمينوم

    تومورسينوس اندودرمي

    تراتوم ها:نابالغ ،بالغ (کيست درموئيد)،مونودرمي

    (استروماي تخمداني ،کارسينوئيد )

    کارسينوم امبريونال (روياني )

    پلي امبريوما

    کوريوکارسينوم

    اشکال مختلط

    گنادوبلاستوم ،مخلوطي از سلول هاي ژرم و مشتقات

    استروما -طناب جنسي
    سلول
    هاي تومورمعمولاً بزرگ بوده و سيتوپلاسم روشن گرانوله دارند كه حاوي
    مقاديرفراواني از گليكوژن است. هسته ها بزرگ و وزيكوله هستند و حدود نصف
    سلول را اشغال كرده و حاوي يك يا چند هستك مي باشند. تقريباً هميشه مي توان
    فعاليت ميتوزي را درآن مشاهده كرد. در كمتر از 10 درصد بيماران، سلولهاي
    ژانت سنسيشيوتروفوبلاست ها را شايد بتوان ديد كه hCG توليد كرده و در برش
    هاي بافتي با تكنيك هاي ايمونوهيستوشيمي قابل رديابي است.همچنين مي توان
    افزايش hCG را در سرم نشان داد.

    ديس ژرمينوم بسيار به راديوتراپي و شيمي درماني حساس است. ازآنجا كه بيماري
    مربوبه زنان جوان است،كموتراپي مناسب ترين درمان متعاقب عمل جراحي است و
    بايد در كساني كه بيماري از مرحلهIa پيشرفته ترشده انجام شود. هرچند درمان
    با تركيبي از سولفات وين كريستين (Oncovin)، داكتينومايسين (Cosmegen) و
    سيكلوفسفاميد (VAC) و يا سولفات وين بلاستين (Velban)، سولفات بلئومايسين
    (BlenoXane) و سپس پلاتين (Platino) (VBP) با نتايج عالي مورد استفاده
    قرار گرفته اند (به خصوص دربيماران مرحله I)،تركيبي از
    بلئومايسين،اتوپوزايد (etoposide) و سپس پلاتين (BEP) در تمام مراحل
    بيماري موثرتر بوده است و پسرفت بيماري در 100% بيماران ديده شده است.

    گروه مركز سرطاني دكترآندرسون و گروه انكولوژي زنان (GOG) در درمان تمام
    مراحل بيماري ديس ژرمينوم از BEP استفاده كرده اند و گزارش كرده اند كه 2
    الي 6 سيكل درمان،دوره هاي طولاني پسرفت بيماري وجود خواهد داشت كه زمان آن
    بستگي به مرحله بيماري، بيماري باقيمانده و تومورماركرها دارد. با توجه
    به اين مطالعات توصيفي (تيپ III شواهد)، BEP بايد به عنوان خط اول درمان
    در نظر گرفته شود.دربيماران مبتلا به ديس ژرمينوم خالص كه به نظر مي رسد
    تنها محدود به تخمدان است و مرحله بندي مناسب در حين عمل جراحي صورت
    نگرفته ،توصيه مي شود. از درمان با BEP نيزاستفاده شود(به عنوان درمان
    همراه) چون امكان عود بيماري 20% است.با اين وجود اثبات عملي اين نوع
    درمان احتياج به مطالعات بيشتري دارد. راه ديگر،انجام مجدد جراحي جهت يك
    مرحله بندي كامل است.

    گزارشات متعددي مبني بر ايجاد نئوپلاسم هاي ثانويه، به خصوص انواع
    هماتولوژيك، بعد از درمان با BEP و ساير رژيم هايي كه بر پايه Etoposide
    قرار گرفته در دسترس مي باشد. هرچند اين موارد نادر مي باشد،ولي محتاج پي
    گيري دقيق و طولاني مدت بيماران بعد از درمان است. همچنين بايد،نسبت مضرات
    درمان به منافع آن كاملاً ارزيابي شود و امكان اثربخشي شيمي درمان بدون
    استفاده از Etoposide نيز در نظرگرفته شود.

    جدول 2:تومورمارکرهايي که با تومورهاي ژرم سل در ارتباطند :احتمال بالا رفتن آنها

    نئوپلاسم AFP

    NL

    <10NG/ML
    CA125

    NL

    <35U/ML
    CEA

    NL

    <5NG/ML
    HCG

    NL

    <5MU/MI
    LDH

    NI

    240IU/L
    تومور سینوس اندودرمی همیشه همیشه گاهی گاهی همیشه
    تراتوم نابالغ گاهی گاهی کاهی گاهی گاهی
    دیس ژرمینوم بالا نمی رود ندرتاً بالا نمی رود ندرتاٌ معمولاً
    کوریوکار سینوم بالا نمی رود بالا نمی رود بالا نمی رود همیشه بالا نمی رود
    تومورسينوس اندودرمي (تومور كيسه زرده)

    اين
    تومور دومين تومور از لحاظ شيوع بوده و 0/01 از تمام بدخيمي هاي تخمداني
    را شامل مي شود. ممكن است به صورت خالص و يا بخشي از يك تومور مختلط ژرم
    سل ديده شود.محدوده سني آن از 16 ما تا 45 سال گزارش شده ولي اكثر بيماران
    زير 30 سال هستند. اغلب سطح آلفافيتوپروتئين (AFP) در خون بالاست
    بنابراين مي تواند به عنوان يك تست مفيد تشخيصي در ارزيابي اوليه، ارزيابي
    پاسخ بيمار به درمان و پي گيري عود بيماري مورد استفاده قرار گيرد. نشانه
    هاي بيماري مشخصاً همان نشانه هايي هستند كه با ساير تومورهاي سلول ژرم
    ديده مي شود.موارد متعددي همراه با بارداري گزارش شده است. نوع خالص تومور
    سينوس اندودرمي هيچ گونه تظاهرات اندوكرين ندارد. بيشتر از 70% موارد در
    مرحله I ظاهر مي شوند ولي از لحاظ بيولوژي مهاجم هستند.

    نماي ظاهري تومورها به رنگ زرد - خاكستري، بزرگ و جامد بوده و 3 الي 30
    سانتي متر طول دارند. درگيري دو طرفه تخمدان تنها در بيماراني مشاهده مي
    شود كه متاستاز به ساير ارگان ها دارند. مناطقي از خونريزي، نكروز و
    تغييرات ژلاتيني در تومور ديده مي شود. از لحاظ ميكروسكوپي، اين تومور
    محدوده وسيعي از تغييرات بافتي را شامل مي شود. الگوي ميكروسكوپي آن به
    صورت يك شبكه نرم از كانال ها و فضاهايي است كه نمايي شبيه به لانه زنبور
    دارند و ديواره آنها با سلول هاي پهن پلي مورف شبيه به سلول هاي مزوتليال
    مفروش شده و هسته هاي پررنگ يا وزيكولر دارند.گلبول ها و يا قطرات هياليني
    كه با رنگ آميزي پريوديك اسيد - شيف نمايان مي شوند وبه وفور در آن ديده
    شده اند. الگوي سينوس اندودرمي با اجسام Schiller-Duval در اطراف عروق مشخص
    مي شود. ساير الگوهاي بافتي شامل الگوي آلوئولي - غددي است كه از آلوئول
    هايي تشكيل شده كه شبيه به غدد و يا كيست مي باشند و با اپي تليوم مكعبي
    با سنگفرشي پوشيده شده اند. همچنين مي توان در آن الگوي پلي وزيكولر،
    ويتلين (Polyversicular Vitelline Pattern) را مشاهده كرد كه در آن وزيكول
    هاي كوچك متعددي توسط بافت همبند احاطه شده اند و يا الگوي جامد (توپر)
    كه از مجموعه اي از سلول هاي كوچك پلي مورف و غير متمايز تشكيل شده ديده
    مي شود. اين الگوهاي بافتي فاقد ارزش پيشگويي كننده هستند.

    درگذشته،بيماران مبتلا به سينوس اندودرمي علي رغم جراحي تهاجمي و درمان با
    اشعه پروگنوز خوبي نداشتند. در حال حاضر، با استفاده از شيمي درماني همراه
    بعد از جراحي محافظه كارانه و مرحله بندي جراحي، پيشرفت قابل ملاحظه اي
    در پيش آگهي بيماران صورت گرفته است(به جدول 3 مراجعه شود). رژيم شيمي
    درماني همراه براي تمام تومورهاي غيرديس ژرمينومي ژرم سل ها مشابه است
    (شامل تومورهاي سينوس اندودرمي، تراتوم كيستيك نابالغ، تومورهاي سلول
    امبريونال و سايرموارد) و در پروتوكل هاي متعددي در مطالعات گسترده مورد
    استفاده قرارگرفته اند. اولين بار در دهه 1970، رژيم VAC، معرفي شد و منجر
    به ميزان موفقيت آميزي از بهبودي، بالاتر از 80% در مرحله I بيماري و
    كمتر از 50% در مراحل پيشرفته تر شد كه توسط مطالعه GOG و تجربيات دكتر
    اندرسون تاييد شد. درمقايسه بار رژيم VAC ، رژيم VBP نتايج بهتري داشته
    ولي عوارض جانبي نيز بيشتر است. با وجود، مطالعات كلينيكي تصادفي جهت
    مقايسه اين دو نوع رژيم درماني به علت نادر بودن اين بدخيمي ها انجام نشده
    است.اخيراً، رژيم BEP با پاسخدهي بسيارعالي بالاتر از 95% در بيماران
    مبتلا به بيماري موضعي يا پيشرفته معرفي شده و رژيم درماني اوليه در اين
    بيماران مي باشد. با اين وجود مطالعات بيشتري جهت يافتن رژيم هاي جايگزين
    با عوارض كمتر و اثر بخشي مشابه مورد نياز است. لاپاراتومي نگاه دوم نبايد
    در خط درماني مبتلايان به اين تومور و يا ساير تومورهاي سلول ژرم مورد
    استفاده قرار گيرد. درمان هايي همچون جراحي متعاقب شيمي درماني در
    بيماراني كه به شيمي درماني اوليه پاسخ نداده اند نيز با موفقيت هايي
    همراه بوده است. با اين وجود به علت كم بودن تعداد موارد گزارش شده هنوز
    توصيه نمي شود.

    جدول 3:روش کامل درجه بندي بدخيمي هاي تخمدان

    درجه0:تنها بافت بالغ موجود است .

    درجه1:بافت نورواپي تليال نابالغ و فعاليت ميتوزي به طور محدود ديده مي شود .

    درجه 2:بافت نابالغ و فعاليت ميتوزي به ميزان متوسط ديده مي شود .

    درجه 3:مقادير بالايي از بافت نابالغ و فعاليت ميتوزي ديده مي شود

    .
    جدول 4:مرجله بندي FIGOبراي سرطان تخمدان.

    مرحلهIرشد تومور محدود به تخمدانهاست .

    Ia تومور محدود به يک تخمدان ،بدون آسيت و بدون تومور روي سطح خارجي تخمدان و کپسول آن دست نخورده است .

    Ibتومور محدود به دو تخمدان ،بدون آسيت و بودن تهاجم به سطح خارجي و کپسول تخمدانها .

    LCتومور در يکي از دو مرحله Ia و Ibولي به سطح يک يا دو تخمدان تهاجم دارد .

    مرحلهIIرشد تومور در يک يا دو تخمدان با تهاجم لگني ديده مي شود .

    IIaگسترش يا متاستاز به رحم و /يا لوله هاي رحمي

    IIb متاستاز به ساير بافت هاي لگن .

    IIcتومور مرحله IIa ياIIbولي روي سطح يک يا هر دو تخمدان ديده
    مي شود و يا کپسول تخمدان پاره شده و يا آسيب حاوي سلول هاي بدخيم يا
    شستشوي مثبت پريتوان وجود دارد .

    مرحلهIIIتومور يک يا هر دو تخمدان را درگير کرده و روي
    پريتوان خارج لگن نيز کاشته شده و /يا لنف نودهاي رتروپريتوان يا
    اينگوينال درگير هستند .متاستاز سطح کبد نيز برابر با مرحله IIIبيماري
    است.تومور محدود به لگن حقيقي است ولي تهاجم متغير بافتي به امنتوم يا روده
    باريک وجود دارد .

    IIIa تومور ظاهراً محدود به لگن حقيقي است و لنف نودها درگير
    نيستند ولي از لحاظ هيستولوژي تهاجم ميکروسکوپي به سطح پريتوان شکمي وجود
    دارد .

    IIbتومور در يک يا دو تخمدان با کاشت هاي سطح پريتوان شکمي
    <2 سانتي متر،بدون درگيري لنف نودها .IIIc کاشته هاي شکمي >2 سانتي
    متر و /يا لنف نودهاي درگير رتروپريتوان يا اينگوينال .

    مرحله IVرشد تومور در يک يا هر 2 تخمدان با متاستاز دور دست.
    اگر افيوژن پلور موجود باشد بايد از لحاظ آزمايش سيتولوژي نيز مثبت باشد
    تا بيمار در مرحله IVواقع شود.متاستاز پارانشيم کبد برابر با مرحله IV است .
    تراتوم كيستيك نابالغ

    اين تومور نيز همانند تراتوم كيستيك بالغ حاوي بافت هايي مشتق از 3 لايه زاينده است با اين تفاوت كه در

    اين تومورها بافت رواني نيز ديده مي شود. اين گروه از تومورها سومين گروه
    تومورهاي بدخيم سلول ژرم هستند و 25% از تمام تومورهاي ژرم در بيماران زير
    20 سال را شامل مي شوند. بر خلاف تراتوم كيستيك بالغ كه در تمام گروه هاي
    سني ديده مي شود ولي در سنين توليد مثل شايعتر است. تراتوم كيستيك نابالع
    تنها در دو دهه اول زندگي ديده مي شود. معمولاً خيلي سريع در داخل كپسول
    خود رشد مي كند و به بافت هاي اطراف خود مي چسبد و در حفره پريتوان كاشته
    مي شود.

    معمولاً تومورها صاف و يك طرفه هستند و 9 الي 28 سانتي متر طول دارند. يك
    تراتوم كيستيك بالغ ممكن است همزمان در تخمدان مقابل وجود داشته باشد.
    تومورها به طور غالب توپر هستند ولي بعضي مناطق كيستيك كه با مايع سروز يا
    موسينوس يا اجسام چربي پر شده نيز در داخل آن ديده مي شود. سطح برش يافته
    نرم بوده و معمولاً خاكستري يا صورتي - قهوه اي است. مناطقي از غضروف يا
    استخوان، مو و نواحي كلسيفيه نيز مي تواند درآن ديده شود. در مطالعه
    ميكروسكوپي، شايع ترين بافت نابالغي كه حضور دارد، بافت عصبي است كه از
    اكتودرم منشا گرفته است. يك سيستم طبقه بندي بافتي بر پايه ميزان نسبي بافت
    نوراپي تليال بالغ و نابالغ ،فعاليت ميتوزي و ميزان تمايز تومور پيشنهاد
    شده است.

    برداشتن مايع آسيت جهت ارزيابي سيتولوژي

    اگر
    آسيت وجود ندارد، بايد شستشوي پريتوان با 50 الي 100 سي سي نرمال سالين
    در داخل لگن فضاي پاراكوليك و فضاي زير ديافراگمي انجام شود.

    جراحي كاهنده حجم تومور، كم كردن از ساير تومورولنف نودها تا كمتر يا مساوي
    يك سانتي متر، تاجايي كه امكان پذير است. اگر تومور محدود به لگن است،
    بايد مراحل زير را انجام داد:بيوپسي از ديافراگم است. امتحان كامل سطح
    پريتوان، روده و ساير احشاء بيوپسي روتين و از كولدوساك، ديواره هاي چپ و
    راست لگن در فضاهاي پاراكوليك راست و چپ، امنتكتومي زيركوليك،بيوپسي از
    تمام نواحي مشكوك و چسبندگي ها، و بررسي و نمونه برداري از لنف نوده هاي
    پاراآئورتي و لگني. پيش آگهي بيمار بسته به درجه بافتي تومور دارد و حضور
    اجزاي نابالغ پيش آگهي را بدتر مي كند. در بيماران مبتلا به مرحله I و درجه
    I بيماري، تنها عمل جراحي شامل لاپاراتومي تجسسي، سالپنگواوفوركتومي يك

    يك مرحله بندي دقيق جراحي (به جدول 3 مراجعه شود) كافي است. در مراحل
    پيشرفته تر، كموتراپي همراه، بعد از عمل جراحي ضروري است. بسته به وسعت
    بيماري معمولاً حفظ تخمدان مقابل و رحم امكان پذير است. سطح AFP سرمي ممكن
    است بالا رود (به جدول 2 مراجعه شود). شيمي درماني به تفصيل در مبحث
    تومورسينوس اندودرمي مورد بحث قرار گرفته است.

    كارسينوم امبريونال

    اين
    كارسينوم نادر بوده و تنها 5% از تومورهاي سلول ژرم را در بر مي گيرد.
    معمولاً دركودكان ديده مي شود و سن متوسط بروز آن 15 سالگي است. مانند
    تومور بيضه، كارسينوم امبريونال يك نئوپلاسم بسيار بدخيم است. چون اغلب به
    عنوان بخشي از تومورهاي مختلط سلول ژرم ديده مي شود سطوح AFP و hCG سرمي
    افزايش يافته است. از لحاظ باليني،ممكن است همراه با بلوغ زودرس و يا
    خونريزي غير طبيعي در بزرگسالان ديده شود.

    تصوير پاتولوژي ظاهري متغير است، ولي تومور معمولاً بزرگ و نرم بوده و در
    برش بافتي جامد و خاكستري - سفيد با نواحي از نكروز و خونريزي است. از لحاظ
    ميكروسكوپي شامل صفحاتي از سلول هاي اپي تليال با اندازه هاي متغير و
    نامتمايز و ابتدايي مي باشد. هسته ها و زيكولر و حاوي ميتوز فراوان هستند.
    سلول هي بزرگ سن سينسيشيو تروفوبلاست اغلب در استروما يا درست مجاور دسته
    جات سلول هاي كارسينوم امبريونال ديده مي شوند.

    پلي امبريوما

    پلي
    امبريوم يك تومور نادر ژرم سل است و توسط اجسام امبريوئيد متعدد كه از
    لحاظ مرفولوژي شبيه به رويان هاي طبيعي اوليه هستند مشخص مي شود. معمولاً
    بخشي از يك نئوپلاسم مختلط ژرم است و علائم مشابهي نيز دارد. سن متوسط
    بيماران مبتلا به پلي امبريوم 15 سال است. تومور معمولاً يك طرفه بوده و
    اندازه آن از ده سانتي متر تا توده اي كه تمام حفره شكم را پر مي كند
    متغيراست. برش هاي بافتي نشاندهنده فضاهاي عمدتاً جامده هستند كه حاوي
    خونريزي و نكروز مي باشند. از لحاظ

    ميکروسکوپي ،اجسام امبريوني كه شامل يك صفحه روياني، حفره آمينوتيك، كيسه
    زرده و مزانشيم خارج روياني با درجات متغيري از تمايز هستند ديده مي
    شود(شكل 19). سن سيشيوتروفوبلاست ها نيز ديده مي شوند. AFP و hCG و گاهاً
    لاكتوژن حفتي انساني نيز در سرم قابل رديابي است و همينطور با رنگ آميزي
    ايمونوهيستوشيمي در سلول ها يافت مي شود.

    كوريوكارسينوم

    كوريوكارسينوم
    يك تومور نادر ژرم سل است كه مي تواند به فرم خالص يا مختلط ديده شود.
    كوريوكارسينوم نوع خالص معمولاً در كودكان قبل از دوران بلوغ ديده مي شود.
    بلوغ زودرس از نوع همجنس يك يافته شايع باليني در نزد اين بيماران است.
    در بيماراني كه منارك را تجربه كرده اند، حضور ساير اجزاي سلولي ژرم جهت
    افتراق تومورهاي سلول ژرم تخمدان از كوريوكارسينوم بارداري كمك كننده است.
    تشخيص افتراقي حاملگي خارج رحمي معمولاً در اين بيماران به علت علائم و
    نشانه هاي مشابه مطرح مي باشد.

    نماي ظاهري كوريوكارسينوم بستگي به تركيب اجزاي ژرم سل آن دارد. تومور
    معمولاً بزرگ، يك طرفه و جامد بوده و حاوي مناطق نكروز و خونريزي است. از
    لحاظ ميكروسكوپي، هم سلول هاي سيتوتوفوبلاست و هم سن سيشيوتروفوبلاست حضور
    دارند (شكل20). درمان مشابه درمان ساير تومورهاي ژرم است.


    شکل
    21:گنادو بلاستوم .سلول هاي بزرگ ژرم با مشتقات کوچکتر طناب جنسي در هم
    آميخته و اجسام کروي هيالن را احاطه مي کنند و يک جسم call -Exner را به
    وجود مي آورند.


    شکل
    22:تومور گرانولوزاي جوانان.سلول هاي توموري تشکيل فوليکول هايي با اشکال
    و اندازه هاي مختلف مي دهند که حاوي ترشحات اندکي بازوفيل هستند.

    گنادو بلاستوم

    گنادو
    بلاستوم تقريباً هميشه در يك گناد كه به طور مادرزادي غير طبيعي است
    ايجاد مي شود و همراه با اختلال در بلوغ جنسي است. بيماران مبتلا به
    گنادوبلاستوم اغلب ديس ژنري خالص يا مختلط جنسي دارند و يا هرمافروديت كاذب
    مردانه هستند.اغلب كاريوتايپ به صورت 46xy موزائيسم 45x/46xy و ندرتاً
    46xx يا 45x همراه با اين تومور ديده مي شود. گنادوبلاستوم در فنوتيپ زنانه
    بسيار شايعتر از فنوتيپ مردانه است و نسبت آن 4 به 1 مي باشد. به طور
    شايع همراه با ديس ژرمينوم و ندرتاً همراه با ساير نئوپلاسم هاي ژرم سل
    ديده مي شود كه شامل تومورهاي كيسه زرده،كارسينوم روياني و كوريوكارسينوم
    هستند.

    بيماران مبتلا به گنادوبلاستوم معمولاً شكاياتي همچون آمنوره اوليه،
    ويريليزاسيون و يا ناهنجاري هاي دستگاه تناسلي دارند. در طي بررسي چنين
    شرايطي است كه وجود گنادوبلاستوم كشف مي شود و معمولاً در دهه دوم زندگي
    تظاهر مي كند.ازآنجا كه پس از برداشتن تومور معمولاً بيمار شكاياتي چون
    گرگرفتگي و ساير علائم منوپاز را پيدا مي كند پيداست كه تومور حاوي سلول
    هاي ترشح كننده استروژن مي باشد. ولي منبع دقيق توليد آندروژن و استروژن در
    تومور ناشناخته است چون در غياب سلول هاي ليديگ يا لوتئيني اين
    استروئيدها ترشح مي شوند.

    گنادوبلاستوم در گناد سمت راست شايعتر از سمت چپ بوده و در 38% بيماران دو
    طرفه است. قطر تومور مي تواند از يك ضايعه ميكروسكوپي تا يك توده 8 سانتي
    متري كه نرم و قرمز رنگ يا سفت و جامد است متغيرباشد. تفاوت در قوام تومور
    بستگي به ميزان كلسيفيكاسيون داخلي آن دارد. اگر همراه با ساير اجزاي
    سلول ژرم بدخيم باشد مي تواند سايزهاي بزرگتري نيز پيدا كند. به لحاظ
    ميكروسكوپي تومور از آشيانه هاي سلولي كه حاوي مخلوطي از سول هاي ژرم و
    سلول هاي طناب جنسي - استروما مثل سرتولي و گرانولوزا هستند تشكيل شده
    است(شكل 21). در داخل آشيانه ها معمولاً اجسام هيالن و كلسيفيه نيز به چشم
    مي خورد. در 50 درصد از بيماران يك ديس ژرمينوم در داخل تومور قرار گرفته
    و حجم زيادي اشغال كرده،به ترتيبي كه آشيانه هاي سلولي را به محيط تومور
    رانده است.

    از آنجا كه بيماران مبتلا به ديس ژنزي گنادال در معرض ريسك افزايش يافته
    تومورهاي سلول ژرم به خصوص گنادوبلاستوم هستند بايد گنادكتومي دو طرفه جهت
    آنان صورت گيرد.اگرگنادها باقي بمانند و تومور در آنها بوجود آيد، پيش
    آگهي بيماران مبتلا به گنادوبلاستوم خالص در صورتي كه تومور و تخمدان
    مقابل هر دو برداشته شوند عالي است. پيش آگهي در بيماراني كه گنادوبلاستوم
    همراه با اجزاي ديس ژرمينومي مي باشد نيز بسيار خوب است، حتي اگر متاستاز
    رخ داده باشد. اگر گنادوبلاستوم همراه با ساير تومورهاي سلول ژرم مانند
    تومور سينوس اندودرمي، كارسينوم امبريونال

    يا كوريوكار سينوم باشد پيش آگهي خوب نيست، به خصوص اگر در اسرع وقت درمان
    نشود. ولي با استفاده از شيمي درماني تركيبي (BEP) همانطوركه قبلاً شرح
    داده شد مي تواند به نتايج رضايت بخشي دست يافت.

    تومورهاي طناب جنسي - استروما

    اين
    تومورها تقريباً 0/08 از تمام تومورهاي تخمدان را شامل مي شوند. منشأ
    تومور ممكن است اپي تليوم سلوميك و مزونفريك يا استروماي مزانشيمي ستيغ
    تناسلي باشد. اين گروه شامل دسته هايي ازتومورها هستند كه از طناب جنسي
    مشتق شده اند (سلول هاي تكا وليديگ). شايع ترين انواع تومورهاي طناب جنسي
    -استروما تومورهاي گرانولوزا و فيبروتكوم هستند كه اوج بروز سني آنان حدود
    50 سالگي است. اين تومورها توانايي ترشح هورمون هاي استروئيد را دارند كه
    در اين ميان استروژن هورمون غالب است.معمولاًدرخانم هاي زير20سال ديده نمي
    شوند.به استثناي تومورهاي گرانولوزاي جوانان‌‌ ‌(طبقه بندي تومورهاي سلول
    جنسي-استرومادرجدول5ذكرشده است).

    تومورسلول گرانولوزاي جوانان

    حدود44%ازتمام
    تومورهاي گرانولوزاي جوانان دردهه اول حيات رخ مي دهدو97%آنان در3دهه اول
    زندگي حادث مي شود.بلوغ زودرس كاذب همجنس به طورشايع همراه بااين
    تومورهاديده مي شود.همچنين بيماريo1Iier(انكوندروماتوز)،س
    ندرمmaffucci(انكوندروماتوزوهم� �نژيوماتوز)وكايوتايپ غيرعادي وابهام
    دستگاه تناسلي نيزبه وفوردرهمراهي بااين توموروجوددارند.علام معمولاًشامل
    دردشكم افزايش محيط شكم ووجودخون درداخل پريتوان به علت پارگي
    توموراست.ندرتاً ممكن است تومورهمراه بابارداري ديده شود.

    نماي ظاهري آن به طورشايع يك توده بزرگ زرد-خاكستري جامدوكيستيك است كه
    شباهت به نوع مشابه آن دربالغين دارد. مخلوطي از سلول هاي ميكروسكوپي كه
    باعث افتراق اين تومور از نوع بالغين آن مي شود هيپركرومازي سلول هاي
    توموري است كه برخلاف نوع بالغين آن مي شود هيپركرومازي سلول هاي توموري
    است كه برخلاف نوع بالغين به صورت شيار در نمي آيند و همچنين در اينجا اغلب
    سلول هاي گرانولوزا و تكالوتئينيزه هستند.فوليكول ها اغلب نابالغند (شكل
    22).اجسام كال - اكسنر كه پاتوگنومونيك تومور گرانولوزاي بالغين مي باشند
    در اين فرم ندرتاً مشاهده مي شوند.

    درمان در زنان جوان عمدتاً شامل يك سالپنگواوفوركتومي يك طرفه همراه با
    طبقه بندي كامل جراحي است (به جدول 3 مراجعه شود).اين درمان به خصوص اگر
    تمايل به حفظ باروري وجود داشته باشد و تومور ظاهراً محدود به يك تخمدان
    باشد مناسب است. با اينكه اميد به زندگي در مرحله I بيماري بيشن از 90% است
    و تومور گرانولوزاي جوانان در مراحل پيشرفته تر، تهاجمي بوده و شانس بقاي
    كمتر از 50% دارد. گزارشات محدودي دال بر موفقيت درمانهاي مختلف شيمي
    درماني تركيبي در دسترس

    است ولي از آنجاكه اين تومور نادر است، يك رژيم استاندارد شيمي درمان هنوز پيشنهاد نشده است.

    سنين 20 الي 40 سال

    بسياري
    از تومورهايي كه (هم خوش خيم و هم بدخيم) در گروه سني زير 20 سال رخ مي
    دهند در گروه سني 20 تا 40 سال نيز شايع هستند (شكل23). تومورهاي اپي
    تليال خوش خيم و يا با پتانسيل پائين بدخيمي در تخمدان زنان 20 الي 40 سال
    شايعترند .هرچند،تومورهاي مهاجم و بدخيم در زنان زير 40 سال رخ مي دهد ولي
    تعداد كمي از آنها از نوع اپي تليال هستند.اگر يك تومور تخمداني اپي
    تليال بدخيم در اين گروه سني ايجاد شود احتمال يك منشأ ژنتيكي را بايد
    براي آن در نظر گرفت. با اين وجود كمتر از 5% تمام كارسينوم هاي اپي تليال
    تخمداني در اين سن رخ مي دهند (جهت مطالعه بيشتر تومورهاي بدخيم سلول
    ژرم، به بخش قبل مراجعه شود:«سنين زير 20سال»)

    بيماريهاي خوش خيم تخمدان

    كيست هاي عملكردي تخمدان

    كيست
    هاي عملكردي ممكن است در گروه سني بعد از منارك، زير 20 سال و يا 20 الي
    40 سال رخ دهند. بسياري از اين كيست هاي خوش خيم تخمدان همراه با توليد
    غير طبيعي هورمون بوده و سالهاي توليد مثل زن شايع هستند. با توجه به
    مشخصات فيزيولوژيك آنها دراكثر بيماران مي توان درمان محافظه كارانه را مد
    نظر قرار داد

    تشخيص افتراقي

    Aبيماريهاي خوش خيم لوله فالوپ

    1.بيماريهاي عفوني (فصل 37 در مورد PIDمراجعه شود )

    a.سالپنژيت حاد يا مزمن

    b.آبسه هاي توبواوارين

    2.بارداري خارج از رحم (به فصل 11 مراجعه شود )

    3.ضايعات خوش خيم

    a.کيست هاي انکلوزيوني و بقاياي والتارد

    b.کيستهاي ليگمان پهن

    i.هيداتيد يا مورگاني

    B.بيماريهاي خوش خيم تخمدان

    1.کيست هاي عملکردي تخمدان (بخش قبل )

    2.اندومتريوم (به فصل 42 مراجعه شود )

    3.عوامل عفوني :آبسه هاي لوله اي تخمداني (فصل 37 )

    4.شرايط هايپرپلاستيک

    a.سندرم تخمدان پلي کيستيک

    b.لوتئوم حاملگي

    5.تومورهاي سلول ژرم

    6.نئوپلاسم هاي خوش خيم اپي تليال

    a.سيست آدنوم سروز

    b.سيست آدنوم موسينوس

    c.سيست آدنوفيبروم

    7.تومورهاي طناب جنسي -استروما

    a.تومورهاي سلول گرانولوزا -استروما

    i.تکوما

    ii.فيبروما

    b.Hآندروبلاستوم ،تومورهاي سرتولي -ليديگ

    I.تومورهاي سلول ليديگ ،تومورهاي سلول هيلوس (ناف تخمدان )

    c.تومورهاي با پتانسيل بدخيمي پائين و يا تومورهايي با پروليفراسيون آتيپيک

    E.بيماريهاي بدخيم تخمدان

    1.تومورهاي طناب جنسي-استروما

    a.اندربلاستوم :تومورهاي سلول سرتولي -ليديگ

    i.تومورهاي سلول سرتولي

    ii.تومورهاي سلول سرتولي-ليديگ

    iii.تومورهاي سلول استروئيد-متفرقه
    ( nos)(Not Otherwise Specified(


    شكل 23: تشخيص افتراقي در بيماران 20 تا 40 سال

    تغييرات هيپرپلاستيك

    سندرم تخمدان پلي كيستيك

    سندرم
    تخمدان پلي كيستيك (PCO)، به عنوان سندرم Stein-Leventhal نيز شناخته شده
    و به صورت مشخص بيماران را در دهه سوم حيات گرفتار مي كند ولي ممكن است
    ندرتاً در دختران نوجوان نيز ديده شود. تخمين زده شده كه 3/5 الي0/07 از
    زنان مبتلا به اين سندرم هستند. علائم بيماران متعد است، شامل اختلالات
    اندوكرين ثانويه به عدم تخمك گذاري،چاقي قبل ازمنارك، آمنوره ثانويه يا
    اليگومنوره نازايي و هيرسوتيسم. بزرگي تخمدان ممكن است هميشه درمعاينه
    فيزيكي و يا سونوگرافي لگن مشخص نشود. PCO به احتمال قوي نشانگر طيفي از
    اختلالات است كه از يك اختلال درمحور هيپوتالاموس - هيپوفيز - تخمدان تا يك
    اختلال موضعي تخمداني متغير بوده و منجر به مجموعه علائم كلينيكي كه در
    بالا توضيح داده شد مي گردد. يك تمايل فاميلي با وراثت اتوزوم غالب و يا
    وابسته به X ديده شده است.

    ساير علائم باليني مهم كه ثانويه به استروژن بلامنازع (بدون حضور
    پروژسترون) هستند شامل هيپرپلازي اندومتر يا كارسينوم اندومتر مي باشند.
    اغلب اين بيماران چاق و در دوران قبل از يائسگي به سر مي برند. پاتولوژي
    معمولاً به صورت يك آدنوكار سينوم تمايز يافته غير مهاجم است كه به علت
    تحريك استروژن بدون رقيب، ثانويه به عدم تخمك گذاري مزمن رخ مي دهد.

    PCO به صورت مشخص هر دو تخمدان را درگير مي كند كه معمولاً گرد يا بيضوي
    بود و دو تا پنج برابر اندازه طبيعي تخمدان هستند. سطوح برش داده شده
    تخمدان ها نشان دهنده يك كورتكس ضخيم و سفيد و كيست هاي متعدد فوليكولار
    است (شكل24). از لحاظ ميكروسكوپي،كيست ها زير كورتكس فيبروتيك سطحي قرار
    گرفته و لايه داخلي آنها از سلول هاي غير لوتئينيزه ي گرانولوزا تشكيل شده
    است. لايه خارجي كيست ضخيم تر بوده و حاوي سلول هاي لوتئينيزه تكاي داخلي
    است. هم فوليكول هاي بالغ و هم آترتيك مشاهده مي شود ولي شواهد از تخمك
    گذاري وجود ندارد بايد هيپرتكوز تخمدان يا هر ضايعه تخمداني ديگري كه
    هورمون توليد مي كند را از PCO افتراق داد. درمان ممكن است شامل قرص هاي
    خوراكي جلوگيري از بارداري ، دانازول Danacrine و يا يك آگونيست هورمون رها
    كننده گنادوتروپين (GnRH) باشد. اگربيمار تمايل به باردار شدن دارد، مي
    توان از داروهاي محرك تخمك گذاري استفاده كرد.

    لوتئوم بارداري

    لوتئوم
    بارداري يك ضايعه هايپرپلاستيك و غير نئوپلاستيك است كه معمولاً در دهه
    سه يا چهار رخ داده و مي تواند هر دو تخمدان را درگير كند. دربعضي از
    خانمها به صورت يافته اي اتفاقي در طي سزارين يا بستن لوله ها بعد از
    زايمان كشف مي شود. در برخي ديگر، مي تواند باعث هيرسوتيسم اواخر بارداري و
    يا ويريليزاسيون شود و در صورتي كه خيلي بزرگ باشد حتي مي تواند كانال
    زايمان را مسدود سازد. ويريليزاسيون يك نوزاد دختر نيز ممكن است ندرتاً
    ديده شود كه علائم آن كليتورومگالي و چسبندگي لب هاي بزرگ است. معمولاً بعد
    از زايمان علائم به طور خود بخود پسرفت مي كنند. تخمدان در اين شرايط به
    صورت يك توده بزرگ، جامد، قرمز رنگ تا خاكستري رنگ و ندولار در مي آيد كه
    تا قطر 20 سانتي متر هم ممكن است برسد. در زير ميكروسكوپ مي توان
    هايپرپلازي ندولار سلول هاي لوتئينيزه گرانولوزا و تكا را در مجاورت
    فوليكول ها مشاهد كرد.( شكل 25). اين سلول ها معمولاً حاوي سيتوپلاسم
    ائوزينوفيل فراوان هستند ولي ليپيد در آنها وجود ندارد يا اندك است. توليد
    hCG احتمالاً رل مهمي در پاتوژنز اين بيماري دارد. معمولاً احتياجي به
    مداخله ي جراحي نيست مگر اينكه تشخيص مورد شك باشد.



    شكل 24:ظاهر ماکروسکوپي تخمدان پلي کيستيک دو طرفه در برش بافتي.

    نئوپلاسم هاي خوش خيم تخمدان

    سيست آدنوم سروز

    سيست
    آدنوم سروز و موسينوس شايعترين نئوپلاسم هاي خوش خيم تخمدان هستند.
    تومورهاي سروز مسئول 25% از كل نئوپلاسم هاي خوش خيم تخمدان بوده و توزيع
    نسبي آنان از 20 تا 50 سال است. در 12 الي 0/020بيماران دو طرفه هستند.
    علائم بيماري متغير است . بسياري از بيماران تومور به طور اتفاقي در طي
    معاينه لگني معمول كشف مي شود.درنماي ظاهري، سيست آدنوم سروز يك ضايعه

    كيستيك و معمولاً تك حفره اي بوده و 5 تا 15 سانتي متر طول دارد. لايه
    داخلي كيست ممكن است صاف باشد يا در بعضي مناطق توسط برآمدگي هاي انگشتي
    شكل پوشيده شده باشد(شكل26). در زير ميكروسكوپ مي توان لايه اپي تليال را
    ديد كه حاوي سلول هاي ساده مكعبي، شبيه به لوله هاي فالوپ است (شكل 27).
    همچنين ممكن است سلول هاي مژك دار و ترشحي نيز موجود باشند. ميتوز نادر است
    و آتيپي هسته نيز وجود ندارد. اجسام Psammoma كه كلسيفيكاسيون مركزي
    دارند در 0/015 از تومورها ديده مي شوند. در عكس ساده شكم ممكن است ضايعات
    متعدد و بزرگ كلسيفيه ديده شود. استروما ممكن است فيبروتيك يا پرسلول و
    يا هيالينيزه همراه با ادم واضح باشد. برجستگي هاي پاپيلري فيبروتيك هستند
    و با يك لايه سلول اپي تليال مفروش شده اند.

    بررسي قبل از عمل بستگي به سن بيمار و ميزان احتمال بدخيم دارد. يك
    سالپنگواوفوركتومي يك طرفه معمولاً در بيماراني كه تمايلي به بچه دار شدن
    ندارند انجام مي شود. در كساني كه خواهان حفظ بارداري هستند. برداشتن كيست
    تخمدان انجام مي شود. اگر تومور دو طرفه باشد و يا در ساير شرايط انتخابي
    مي توان سالپنگواوفوركتومي دو طرفه را انجام داد. در اين شرايط انجام
    هيستركتومي قابل قبولي است ولي ضروري نيست.

    سيست آدنوم موسينوس

    سيست
    آدنوم موسينوس 0/25 تمام نئوپلاسم هاي خوش خيم تخمدان را در بر مي گيرد و
    گروه سني 20 تا 50 سال را شامل مي شود. در 3 -0/02 موارد دو طرفه است.
    تومور از اپي تليوم سطح تخمدان منشا مي گيرد و شباهت به اپي تليوم تيپ
    مولرين اندوسرويكس، اپي تليوم شبه - روده و يا هر دوي اينها دارد. به علت
    سايز بزرگ اين تومور معمولاً بيماران با يك توده لگني -شكمي قابل لمس
    مراجعه مي كنند و ممكن است به همراه آن درد هم داشته باشند.

    در نماي ظاهري، تومور معمولاً چند حفره اي است و از تومورهاي سروز بزرگتر
    است و مي تواند حتي 50 سانتي متريا بيشتر قطر داشته باشد. سطح خارجي آن
    معمولاً صاف است و به رنگ صورتي - خاكستري و گاهي چند قسمتي است. در داخل،
    شامل لوب هاي كوچكي است كه حاوي ماده غليظ و چسبنده موسينوس هستند (شكل
    28). در مطالعه ميكروسكوپي، اپي تليوم شامل يك لايه منفرد از سلول هاي
    متحدالشكل استوانه اي بلند است كه شباهت به انواع پرچيني اندوسرويكال خود
    دارند (شكل 29). سيتوپلاسم سلول روشن و هسته ها كوچك هستند و در قاعده قرار
    دارند. سلول هاي گابلت، آرژانتافين و پانت (Paneth) هم ممكن است ديده
    شوند كه بستگي به نوع تومور دارد. استروما تومور فيبري - كلاژني و گاهي پر
    از سلول است.

    درمان مشابه سيست آدنوم سروز است. بايد آپانديس را به لحاظ احتمال وجود موكوسل بررسي كرد كه در صورت وجود بايد برداشته شود.



    شکل 25:لوتئوم بارداري .تخمدان توسط پروليفراسيوم ندولار سلول هاي لوتئينزه جايگزين است.

    - شکل 26:سيست آدنوم سروز.زوايد انگشتي بزرگ بخشي از لايه ي داخلي را پوشانده است.

    سيست آدنوفيبروم

    همانطور
    كه نام آن نشان مي دهد اين تومور گروهي از سيست آدنوم است كه هم اجزاء
    كيستيك و هم جامد دارد. اين تومور خوش خيم معمولاً يك طرفه و توزيع سني
    مشابه با نوع سروزسيست آدنوم دارد. ممكن است پاپيلري يا توپر باشد. پاپي
    ها پهن، سفت و غير فيبري هستند .

    از لحاظ ميكروسكوپي مناطق توپر حاوي ساختمان هاي كيستيك كوچك مي باشند كه
    از لحاظ بافت شناسي به كيست هاي سروز شباهت دارند. مانند ساير تومورهاي اپي
    تليال خوش خيم تخمدان، درمان بر پايه ي سن و تمايل بيمار به باروري
    متفاوت است.

    توموربرنر (Brenner)

    همانند
    تومور سلول ترانزيشنال، اين تومور درحدود 2% از تمام تومورهاي اوليه
    تخمدان را شامل مي شود. بيماران مبتلا از 30 تا 70 سال سن دارند و سن بروز
    متوسط 50 سال است. به نظر مي رسد تومور برنر از اپي تليوم سطحي تخمدان
    مشتق شده كه تحت ترانسفورماسيون متاپلاستيك قرار گرفته و با اوروتليوم
    شباهت پيدا كرده است ممكن است همزمان با سيست آدنوم موسينوس ديده شود.اكثر
    تومورهاي سلول ترانزيشنال خوش خيم هستند ولي تغييرات بدخيمي نيز مشاهده
    شده است. تظاهرات متغير است و تومور ممكن است بدون علامت باشد يا به صورت
    توده اي قابل لمس يا همراه با درد تظاهر كند.ندرتاً ممكن است بيماران
    علائم خونريزي واژينال كه احتمال به علت فعاليت هورموني استروما است پيدا
    كنند.

    در ظاهر، تومور جامد - به احتمال كمتر كيستيك - و اغلب يك طرفه است ولي در
    7-0/06 موارد مي تواند دو طرفه باشد. سايز آن از اندازه ي ميكروسكوپي تا
    30 سانتي متر متغير بوده و معمولاً خاكستري، سفيد، يا زرد است و سطح حفره
    دار ظريفي دارد. درمطالعه ميكروسكوپي آشيانه هاي اپي تليال حلقوي كه با يك
    استروماي بسيار فيبروماتو احاطه شده اند مشخصه آن است(شكل 32). سلول هاي
    اپي تليال ممكن است گرد يا چند وجهي بوده و سيتوپلاسم ائوزينوفيل يا روشن
    دارند. اگر شيارهاي طولي در هسته ها وجود داشته باشند به نطر مي رسد سلول
    ها نمايي شبيه به «دانه قهوه» پيدا مي كنند. اغلب اين آشيانه هاي سلولي
    اپي تليال تحت تغييرات خوش خيم كيستيك قرار گرفته و توسط ساير سلول هاي
    ترانزيشنال يا موسينوس جايگزين مي شوند. درمان شامل برداشتن توموراست كه
    ممكن است شامل يك سيستكتومي يا سالپنگواوفوركتومي با يا بدون هيستركتومي
    باشد كه بستگي به سن بيمار و تمايل وي به باروري دارد.



    شکل 27:سروزسيت آدنوم .اپي تليوم مفروش کننده معمولاً شبيسه به يک لوله است.





    شکل 28:سيست آدنوم موسينوس .تومور چند حفره اي است.

    شکل 29:نماي ميکروسکوپي اپي تليوم يک سيست آدنوم موسينوس .اپي تليوم«پرچيني »مشخصه ي اين تومور است.

    تومورهاي طناب جنسي - استروما

    هرچند اين تومورها در هر گروه سني ديده مي شود، ولي در سن بالاي 40 سال شايعتر هستند.
    تكوما (Thecoma)

    تكوما
    يك تومور خوش خيم است كه در هر سني وجود دارد ولي اغلب گروه سني بعد از
    يائسگي را درگير مي كند. در بيماران زير 35 سال نادر است و 0/02 تومورهاي
    تخمداني را شامل مي شود. بسياري از زنان مبتلا به تكوم با خونريزي غير
    طبيعي رحم، پس از يائسگي مراجعه مي كنند و بعضي از آنها به آدنوكارسينوم
    اندومتر به علت ترشح استروژن بلامنازع توسط تومور،مبتلا مي شوند. تكوما از
    سلول هاي استروماي حاوي ليپيد كه به سلول هاي تكا شباهت دارند تشكيل شده
    است. دراكثر موارد تغييراتي در زمينه ها يپرپلازي استروماي كورتيكال يافت
    مي شود.

    سايز تومور از يك يافته اتفاقي غير قابل لمس تا يك توده بزرگ توپر به قطر
    15 تا 20 سانتي متر متغير است. معمولاً يك طرفه بوده و تقريباً هيچگاه
    بدخيم نيست. سطح خارجي آن صاف بوده، در برش بافتي به صورت تيپيك جامد، حفره
    دار و زرد رنگ است(شكل 33). تغييرات كيستيك ممكن است در آن ديده شود.
    مطالعه ميكروسكوپي نشان دهنده توده هاي سلولي گرد يا بيضوي است كه
    سيتوپلاسم فراوان رنگ پريده و حاوي چربي دارند. پلاك هاي هيالن نيز اغلب
    ديده مي شوند. گاهي ممكن است تكوما لوتئينيزه شود كه اغلب در زنان جوانتر
    اتفاق مي افتد.

    درمان آن بستگي به سن بيمار دارد و از يك هيستركتومي كامل شكمي و
    سالپنگواوفوركتومي دو طرفه در زنان يائسه تا يك سالپنگواوفوركتومي يا
    سيستكتومي در زناني كه خواهان حفظ باروري هستند متغير است.


    شکل
    32:تومور برنر .آشيانه هاي اپي تليال که در استروماي فيبروز محصور شده
    اند ممکن است تحت تغييرات کيستيک قرار گيرند .شيارهاي طولي هسته ممکن است
    نماي «دانه قهوه»ايجاد کنند.



    شکل 33:تکوما .تومور چند حفره اي و زرد رنگ.



    شکل 34:فيبروم .سطح برش يافته جامد ،سفيد ،سفت و کمي ادماتوست.



    شکل 35:فيبروم.تومور متشکل از دستجات حاوي سلول هاي دوکي است.

    فيبروم

    مانند
    تكوم، فيبروم نيز يك تومور خوش خيم است كه در تمام سنين ديده مي شود ولي
    بيشترين بروز آن بين 40 تا 60 سال است. كمتر از 10درصد بيماران سن 20 سال
    يا كمتر دارند. فيبروم هيچ نوع هورموني توليد نمي كند. در بعضي موارد
    همراه با توده لگني،ايجاد آسيت و هيدروتوراكس نيز مي كند كه اين مجموعه به
    نام سندرم ميگز (Meig's syndrome) ناميده مي شود. در ساير موارد، فيبروم
    در بيماراني كه سندرم سلول بازال خال (Basal cell nevus syndrome) دارند
    ديده مي شود كه مشخصه آن كارسينوم بازال زودرس، كراتوسيست هاي فك،
    كلسيفيكاسيون دوار و كيست هاي مزانتريك است.

    فيبروم، همانند تكوم، از يك توده غير قابل لمس كه به صورت اتفاقي كشف مي
    شود تا بزرگتر از 20 سانتي متر متغير است. معمولاً يك طرفه ولي مولتي
    ندولراست. در برش سطحي محكم و سفت و نمايي حلقوي وگل كلمي دارد (شكل 34).در
    مطالعه ميکروسوپي ،فيبروم ازسلول هاي دوکي شکلي که صفحات کلاژن توليد مي
    کنند تشکيل شده و اين سلول ها در يک الگوي طوفاني شکل قرار گرفته اند (شکل
    35). وجود هيالن و ادم استروما يافته مشخصه آن هستند. سيتوپلاسم سلول هاي
    تومور ممكن است حاوي مقادير كمي چربي باشند كه باعث مي شود تشخيص آن از
    تكوم مشكل باشد.

    درمان آن مانند تكوم است. در بيماران مبتلا به سندرم ميگز، هيدروتوراكس و آسيت بعد از برداشتن تومور لگني بهبود مي يابند.

    آندروبلاستوم و تومورهاي سلول سرتولي- ليديگ

    تومور سلول ليديگ

    تومور
    سلول هيلوس نوعي تومور سلول ليديگ است كه از ناف تخمدان منشاء مي گيرد.
    زير گروه ديگر كه خيلي نادر است يك نوع تومور غير نافي سلول ليديگ است كه
    از سلول هاي استروماي تخمدان منشا گرفته و علائم كلينيكي و اشكال
    پاتولوژيك مشابه دارد. سن متوسط بيماران مبتلا به تومور سول نافي 58 سال
    است وبسياري از آنان با علائم قاعدگي هاي غير طبيعي ، هيرسوتيسم و
    ويريليزاسيون مراجعه مي كنند. بعضي از آنها ممكن است با تظاهرات استروژنيك
    مراجعه كنند. تومور سلول نافي تقريباً هميشه خوش خيم است.

    در ظاهر، اين تومور حلقوي، چند حفره اي، جامد، نرم و قرمز تا زرد رنگ است.
    بزرگ شدن آن معمولاً رخ نمي دهد و اغلب در معاينه تخمدان ها به يك علت
    ديگر برداشته مي شوند كشف مي گردد. مطالعه ميكروسكوپي نشان دهنده توده هاي
    متحدالمركز سلول هاي استروئيدي با سيتوپلاسم ائوزينوفيل فراوان است .
    ممكن است رنگدانه هاي ليپوكروم نيز وجود داشته باشند. جهت طبقه بندي قطعي
    تومور در دسته نئوپلاسم هاي سلول ليديگ حتماً بايد كريستالوئيدهاي
    انوزينوفيل Reinke وجود داشته باشند. درمان اين تومور خوش خيم
    سالپنگواوفوركتومي يك طرفه يا سيستكتومي تخمداني است كه عمل دوم در مواردي
    انجام مي شود كه بيمار خواهان حفظ باروري باشد.
    تومورهايي با پتانسيل بدخيمي كم
    (تومورهاي پروليفراتيوآتيپيك)

    اپيدميولوژي

    تومورهاي
    تخمدان با پتانسيل بدخيمي پايين (LMP)، به عنوان تومورهايي با
    پروليفراسيون آتيپيك نيز شناخته شده اند و گروهي از تومورها را تشكيل مي
    دهند كه پروليفراسيون اپي تليالي بيش از آنچه در سروسيست آدنوماهاي خوش خيم
    ديده مي شود را نشان مي دهند. هرچند كه به صورت غير مهاجم تعريف شده اند.
    بر طبق تعريف FIGO در سال 1971 تومورهاي تخمداني LMP حدود 15% از كل
    كانسرهاي اپي تليال تخمدان را در بر مي گيرند.

    سن متوسط بروز آنها 40 سالگي است. در متاآناليزي كه توسط گروه تحقيق كانسر
    تخمدان انجام شد، مشخص گرديد كه همانند كانسر اپي تليال بدخيم تخمدان، در
    اين تومورها نيز تعداد بالاي بارداري و زايمان، سابقه شيردادن توسط مادر و
    مصرف ضد بارداري هاي خوراكي عوامل محافظت كننده بر عليه تومور مي باشند.
    به نظر مي رسد سابقه نازايي و مصرف داروهاي كمك باروري خطر بوجود آمدن
    تومورهاي LMP را افزايش مي دهد. هر چند كه آمار در اين مورد ضعيف و متناقض
    هستند. جهت حل كردن اختلاف نظرها پيرامون ارتباط داروهاي كمك باروري و اين
    تومورها احتياج به مطالعات آينده نگر كنترل شده است.


    شکل
    36:تومور سروز با پتانسيل بدخيمي پايين و يا تومور با پروليفراسيون
    آتيپيک .در سمت راست سطح خارجي تخمدان ديده مي شود و در سمت چپ برش بافتي
    را مي بينيم .تومور چند حفره اي و حاوي برآمدگي انگشتانه اي است.

    علائم باليني

    بيماران
    معمولاً با شكايت از يك توده لنگي و درد لگن و شكم، افزايش محيط شكم يا
    خونريزي غير عادي مراجعه مي كنند. سونوگرافي يا توموگرافي كامپيوتري (CT)
    مي تواند در تشخيص توده تخمداني مفيد واقع شود. سطوح CA125 سرمي هميشه
    بالا نمي رود و اگر بالا باشد تومور معمولاً منشا سروز دارد و در اين حالت
    نيز مقادير CA125 به اندازه وقتي كه بدخيمي وجود دارد بالا نيست.
    تومورهاي LMP معمولاً يك سير بطئي دارند. بسياري از ماركرهاي بيوشيميايي
    مثل پلوئيدي DNA، شاخص هاي توموري، انكوژن ها و نقصان در ژن سركوب كننده
    تومور جهت تشخيص يك گروه پرخطر و يا پيشگويي رفتار تهاجمي تومور مورد
    مطالعه قرار گرفته اند. به اين وسيله مي توان بيماراني را كه ممكن است از
    درمانهاي كمكي سود ببرند مشخص كرد. تا به امروز، هيچ ماركر اختصاصي در اين
    زمينه يافت نشده است.

    پاتولوژي

    تومورهاي
    LMP تخمدان براي تمام زيرگروههاي اپي تليال مشخص شده اند: شايعترين نوع
    آنها سروز و موسينوس مي باشند. يك مشخصه قطعي جهت تشخيص اين تومورها عدم
    تهاجم به استروماست. بايد يك امتحان دقيق از بلوك بافتي به عمل آيد تا
    امكان مورد غفلت قرار دادن احتمالي قسمتي از استروما كه مورد دست اندازي
    تومور واقع شده به حداقل برسد. تقريباً حدود 20 الي 30 درصد تومورهاي
    تخمدان كه به عنوان تومور حد واسط در قطعه منجمد (Frozen section) شناخته
    شده اند در تشخيص نهايي بافت شناسي بدخيم هستند. قطر متوسط تومورهاي سروز
    LMP، 12سانتي متر است و 33 تا 75 درصد بيماران تومور دو طرفه است. اين
    تومورها معمولاً كيستيك بوده و دسته جاتي از برآمدگي هاي پاپيلري دارند
    (شكل 36 و37).

    تومورهاي موسينوس LMP از انواع سروز بزرگ هستند و قطر متوسط آنها 17 الي 20
    سانتي متراست. ندرتاً دو طرفه هستند. آنها با توده هاي كيستيك چند حفره
    اي مشخص مي شوند كه سطح خارجي آن صاف بوده و فضاهايي از برآمدگي ها و
    صخامت هاي جامد در سطح داخلي وجود دارد (شكل38). در مطالعه ميكروسكوپي
    لايه اپي تليال كيست ها حاوي سلول هاي استوانه اي بلند مترشحه ي موسين است
    كه به اپي تليوم اندوسرويكس يا روده شباهت دارد. سلول هاي اپي تليوم مطبق
    ممكن است هسته هاي آتيپيك و هيپركروماتيك داشته باشند و اشكال متيوزي در
    آنها به چشم بخورد ولي تهاجم به استرتوما ندارند (شكل 39). بيش از 0/080
    بيماران مبتلا به مراحل پيشرفته علايم سندرم پسودوميكزوم پريتوان را نشان
    مي دهند كه امروزه به نظر مي رسد ثانويه به يك تومور موسينوس آپانديس
    ايجاد شود. بنابراين در صورت وجود پسودوميكزوم پريتوان بايد بدون توجه به
    نماي ظاهري آپانديس، آپاندكتومي انجام شود.



    شکل
    37:تومور سروز با پتانسيل پايين بدخيمي /تومور با پروليفراسيون آتيپيک
    .پايي هاي شاخه شاخه با يک اپي تليوم نسبتاً صاف سروز پوشيده شده اند که
    شرابه ها و دسته جات شناوري را درداخل ان ايجاد مي کند.


    شکل
    38:تومور موسينوس با پتانسيل بدخيم کم/تومور با پروليفراسيون آتيپيک
    .تومور چند حفره اي و کيستيک است ولي کيستيک ها کوچکتر و فشرده تر از کيست
    هاي سيست آدنوم موسيني هستند .

    برخي از تومورهاي پيشرفته LMP (5 تا0/010) كه در مرحله II يا بالاتر هستند
    عود مي كنند ورفتار تهاجمي مانند كانسرهاي تخمدان دارند، در حاليكه باقي
    آنها بسيار آرام بوده و مانند تومورهاي خوش خيم تخمدان به نظر مي رسند
    Seidman و Kurman اخيراً طبقه بندي تومورهاي تخمدان به خصوص نوع سروز و
    موسينوس را مورد بازنگري قرار دادند. نماهاي بافت شناسي خاصي در تومورهاي
    حد واسط سروز مشخص شده كه به نظر مي رسد عامل پيشگويي كننده پيش آگهي تومور
    باشد. اين محققان عقيده دارند كه تومورهاي LMP عملاً يك گروه هتروژن از
    تومورها هستند كه هم از لحاظ بافت شناسي و هم باليني مي توان آن را به 3
    گروه تقسيم كرد:

    * كارسينوم سروز ميكروپاپيلاري

    * تومور حد واسط سروز با كاشته هاي غير مهاجم

    * تومور حد واسط سروز با كاشته هاي مهاجم

    در هر مرحله از بيماري، پيش آگهي و ميزان بقاي 5 ساله بيماران مبتلا به
    تومورهاي LMP اپي تليان تخمدان بسيار بهتر از انواع تخمدان تومورهاي اپي
    تليال است. در يك بازنگري مقالات كه توسط تعداد زيادي از محققين صورت گرفت،
    ميزان بقاي بيش از 95 درصد جهت بيماران مبتلا به مرحله I تومورهاي LMP
    تخمدان تخمين زده است. علاوه بر آن، Trimble و Kurman دريافتند كه اكثريت
    بيماران مبتلا به تومورهاي LMP عملاً در طي دوران بيماري فوت مي شوند نه به
    علت بيماري، چراكه كارسينوم مهاجم تنها در 0/8 0/0(8 نفراز 953 بيمار)كه
    تحت يك پيگيري 7 ساله قرار گرفتند ايجاد شد. ساير بيماران در اثر
    رادياسيون يا عوارض همراه با شيمي درماني فوت شدند. با استفاده از طبقه
    بندي جديد تومورهاي LMP، بيماران مبتلا به نوع ميكروپاپيلري سروز
    كارسينوما، ميزان بقاي 5 تا 10 ساله اي حدود 0/081 و 0/071 دارند. اين
    ميزان در بيماران مبتلا به تومور حد واسط سروز بدون كاشته هاي مهاجم
    (تومور سروز با پروليفراسيون آتيپيك) بيش از 0/098 است. ولي در تومور حد
    واسط سروز همراه با كاشته هاي مهاجم اين ميزان بقا به 0/034 كاهش

    مي يابد. بنابراين انواع تومورهاي سروز با پروليفراسيون آتيپك و تومورهاي
    حد واسط سروز بدون كاشته هاي مهاجم سير باليني بسيار خوش خيمي دارند.
    كارسينوم سروز ميكروپاپيلري تمايل به عود ديررس دارد. در نهايت، تومور حد
    واسط سروز با كاشته هاي مهاجم از سير باليني و ميزان بقاي معادل با
    كارسينوم مهاجم اپي تليال اوليه تخمدان برخوردار است.

    كارسينوم سروز ميكروپاپيلاري با ميكروپاپي هاي ظريف و بلند مشخص مي شود كه
    به مقدار اندكي از طريق ساختمان هاي پاپيلري ضخيم ترو مركزي تر آن بافت
    فيبروواسكولار دريافت مي كنند (شكل40). سلول ها گرد و متحدالشكل بوده و
    آتيپي هسته در آنها حداقل است و حاوي سيتوپلاسم اندكي هستند. فعاليت ميتوزي
    را در برخي از موارد از 1تا 3 عدد در 10 زمينه با قدرت بزرگ نمايي بالامي
    توان مشاهده كرد.

    كاشته هاي داخل پريتوان همراه با كارسينوم سروز ميكروپاپيلري اغلب مهاجم
    هستند. تشخيص افتراقي بين تومورهاي حد واسط سروز با يا بدون كاشته هاي
    مهاجم ممكن است دشوار باشد. كاشته هاي غير مهاجم معمولاً اجزاي اپي تليال
    محدودي دارند كه توسط سلول هاي دوكي شكل فعالي احاطه شده كه به طور نامحسوس
    شبكه اپي تليال مشبك و سلول هاي استروما نيز در لابه لاي آن به چشم مي
    خورد (شكل41). از طريق ديگر، كاشته هاي مهاجم معمولاً اجزاء اپي تليال
    بيشتري دارند و پروليفراسيون مختلط اپي تليال باعث تشكيل ميكروپاپي هاي
    متعدد و آشيانه هاي گرد كوچكي مي شود كه رشد تخريبي و نافذ دارند (شكل 42).
    گاهي، يك تومور با كاشته هاي مهاجم هيچ گونه شواهدي دال بر تهاجم دو
    تومور اوليه را نشان نمي دهد. اين نوع تومورها را بايد به عنوان يك تومور
    حد واسط همزمان با يك كارسينوم سروز خارج تخمداني (پريتواني) در نظر گرفت و
    بر طبق همين شرايط درمان نمود.

    درمان

    درمان
    اوليه جراحي براي بيماران مبتلا به تومورهاي LMP كه تمايل به حفظ باروري
    ندارند، مشابه با انواع تومورهاي بدخيم به تخمدان است كه شامل هيستركتومي
    كامل شكمي و سالپنگواوفوركتومي دو طرفه و كاهش حجم تومور به همراه مرحله
    بندي دقيق است (به جدول 3 مراجعه شود). آپاندكتومي نيز بايد در بيماران
    مبتلا به تومور هرسينوس LMP به علت احتمال وجود تومور همزمان در آپانديس
    انجام شود.

    در بيماران جوانتر كه بيماري در مرحله اوليه تشخيص داده شده و تمايل به حفظ
    باروري دارند، جراحي محافظه كارانه به حفظ رحم و تخمدان مقابل و در بعضي
    بيماران همان تخمدان حاوي تومور (تنها برداشتن كيست انجام مي شود) مي
    تواند درمان مناسبي باشد. مشورت با يك انكولوژيست زنان و يك پاتولوژيست مي
    تواند بيماراني را كه كانديد مناسبي جهت درمان محافظه كارانه هستند مشخص
    كند. در مطالعات متعددي،چه ازنوع آينده نگر و چه توصيفي نتايج عالي با
    درمان محافظه كارانه هستند مشخص كند. در مطالعات متعددي، چه از نوع آينده
    نگر چه توصيفي نتايج عالي با درمان محافظه كارانه چنين بيماراني گزارش شده
    است. (تعداد بيماران =147). كمتر از 0/010(10/147) از موارد گرارش شده
    بيماري راجعه داشتند. علمي بودن انجام يك سيستكتومي براي تومور LMP تخمدان
    در مراحل اوليه و حفظ بافت باقيمانده تخمدان مورد قبول اكثر متخصصين است،
    ولي آمار در اين مورد اكثراً از نوع مشاهده اي و توصيفي (4/35 مورد عود).

    تومورهاي LMP تخمدان در طي حاملگي نيز مشاهده شده اند. درمان محافظه كارانه معمولاً در اين موارد انتخابي است.

    درمان پس از عمل جراحي

    در
    حال حاضر، هيچ گونه شواهدي به نفع استفاده از شيمي درماني كمكي در مراحل
    اوليه بيماري تومورهاي LMP تخمدان و يا بيماران مبتلا به بيماري پيشرفته
    كه برداشتن حتي الامكان تومور به نحو مطلوب در آنها صورت گرفته وجود ندارد.
    در حقيقت احتمال مرگ بيماران به علت عوارض جانبي شيمي درماني در اين
    موارد بيش از احتمال مرگ به علت خود بيماري است. بنابراين شيمي درماني
    كمكي پس از عمل جراحي توصيه نمي شود. هرچند عود بيماري در پيگيري دراز مدت
    گزارش شده،شواهد اندكي به نفع استفاده از شميي درماني در اين بيماران
    موجود است. يك تحقيق كه در حال حاضر توسط گروه انكولوژي زنان در دست انجام
    است نتيجه نهايي را مشخص خواهد كرد. لاپاراتومي بررسي دوم نبايد جزئي از
    درمان استاندارد اين بيماري باشد. بيماران مبتلا به پسودوميگزوم پريتوان
    بايد مشابه بيماران مبتلا به كانسر اوليه آپانديس با متاستاز گسترده درمان
    شوند.



    شكل
    39:تومور موسينوس با پتانسيل بدخيمي پائين /تومور پا روليفراسيون آتيپيک
    .پروليفراسيون اپي تليال منجر به مطبق شدن کاذب و تشکيل شرابه مي
    شود.آتيپي سلولي مختصري هم وجود دادر

    شكل 40:کارسينوم سروز ميکروپاپيلاري .در ايت کارسينوم سروز کاملاً بدخيم
    ،رشته هاي سلول هاي نئو پلاستيک که از پرزهاي ضخيم فيبروز منشأ گرفته اند
    شبيه به سر عروس دريايي هستند.

    - شكل 41:کاشته هاي غير مهاجم در يک تومور حد واسط سروز.يک تجمع حلقوي از
    تومور با بافت فيبري -چربي احاطه شده که فاقد هر گونه واکنش استرومايي است
    .آشيانه هاي سلولي به شدت کلسيفيه شده اند. 

  • ۱۵:۳۹   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    دردسرهاي پيش‌ از قاعدگي


    اغلب زنان علايم ناراحت‌کننده يا ناخوشايندي را در حين چرخه قاعدگي تجربه مي‌کنند. در برخي از زنان اين علايم قابل‌توجه است اما مدت کوتاهي دارد و ناتوان‌کننده نيست. اما در برخي ديگر، کارکرد طبيعي روزانه را مختل کند. اين علايم ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول بينجامد و انواع و شدتش در زنان، متفاوت است. اين مجموعه علايم را «نشانگان پيش‌قاعدگي» (PMS) مي‌گويند که اگرچه معمولا با شروع چرخه قاعدگي برطرف مي‌شود، ولي در برخي از زنان در طول قاعدگي و حتي پس از آن ادامه مي‌يابد.
    حدود 75 درصد زنان در طول دوره تناسلي‌شان برخي از علايم شايع همراه با PMS را تجربه مي‌کنند. حدود 30 تا 40درصد از اين زنان علايم شديدي را تجربه مي‌کنند که ممکن است فعاليت‌هاي روزانه‌شان را مختل کند. در حدود 10 درصد زنان علايم آن قدر شديد است که آنها را کاملا ناتوان مي‌کند. گرچه PMS معمولا زنان در سنين بالاتر را مبتلا مي‌کند،‌ اما نوجوانان هم ممکن است آن را تجربه کنند.

    علايم PMS

    نشانگان پيش‌قاعدگي ممکن است علايم متفاوتي در دستگا‌هاي مختلف بدن به وجود آورد:علايم رواني: تحريک‌پذيري، فقدان کنترل، برانگيختگي، خشم، بي‌‌خوابي، اشکال در تمرکز، خواب‌آلودگي، افسردگي، خستگي شديد، اضطراب، سردرگمي، سوء‌ظن، فراموشکاري، حساسيت عاطفي، حملات گريه، نوسان خلق و اختلال خواب
    علايم گوارشي: چنگه‌هاي شکمي، آروغ‌زدن، يبوست، تهوع، استفراغ، سنگيني يا فشار لگني، کمردرد
    تجمع مايع: ورم (تورم قوزک، دست‌ها و پاها)، افزايش وزن دوره‌اي، کاهش تشکيل ادرار، پري و درد در پستان
    مشکلات پوستي: آکنه، نورودرماتيت (التهاب پوست به همراه خارش)، بدتر شدن ساير اختلالات پوست از جمله تبخال
    مشکلات تنفسي: آلرژي، عفونت‌ها

    علايم عصبي و عروقي: سردرد، سرگيجه، غش‌کردن، بي‌حسي، سوزن سوزن‌ شدن يا افزايش حساسيت بازوها و ساق‌ها، کبود شدن با ضربه مختصر، تپش قلب، گرفتگي عضلاني
    شکايات چشمي: اختلال بينايي، التهاب ملتحمه

    ساير علايم: کاهش هماهنگي عضلاني، قاعدگي دردناک، کاهش ميل‌ جنسي، تغييرات اشتها، ميل شديد به خوردن غذا،‌ گرگرفتگي.
    علايم PMS ممکن است شبيه بيماري‌ها يا عوارض ديگر باشد، بنابراين هميشه با دکترتان در مورد تشخيص آن مشورت کنيد.
    علت PMS

    به‌نظر مي‌رسد که نشانگان پيش‌قاعدگي به نوسان‌هاي ميزان‌هاي هورمون‌هاي استروژن و پروژسترون مربوط باشد، البته اين امر لزوما به معناي آن نيست که کارکرد تخمدان‌ها مختل شده است. از جمله علل احتمالي PMS مي‌توان به اين موارد اشاره کرد:
    * عدم تعادل استروژن- پروژسترون
    * ترشح بيش از حد هورمون پرولاکتين (هورموني که رشد و نمو پستان را تحريک مي‌کند)
    * ميزان زياد هورمون آلدوسترون يا ADH (هورموني که در تنظيم متابوليسم سديم، کلر و پتاسيم نقش دارد).
    * تغييرات سوخت و ساز کربوهيدرات
    * تجمع سديم و آب به وسيله کليه‌ها
    * کاهش قندخون
    * آلرژي نسبت به پروژسترون
    * عوامل رواني
    پيشگيري
    برخي از زنان با انجام تغييرات ساده سبک زندگي مي‌‌توانند به کاهش علايم اين نشانگان کمک کنند. از جمله اين تغييرات اينها هستند:
    * ورزش منظم (سه تا پنج بار در هر هفته)
    * رژيم غذايي متعادل که عموما توصيه مي‌شود با افزايش غلات کامل، سبزيجات، و ميوه‌‌ها ‌و با کاهش مصرف نمک، قند، و نوشيدني‌هاي کافئين‌دار باشد.
    * خواب و استراحت کافي
    تشخيص

    در حال حاضر به‌جز گرفتن تاريخچه پزشکي کامل و معاينه جسمي و لگني، آزمايش‌هاي تشخيصي زيادي براي اين نشانگان وجود ندارد. پزشک شما ممکن است يک ارزيابي روان‌پزشکي براي رد کردن ساير تشخيص‌هاي احتمالي را توصيه کند. به علاوه ممکن است از شما بخواهد تا براي چند ماه از علايم‌تان يادداشت روزانه برداريد تا بهتر بتواند زمان‌بندي، شدت، شروع و مدت علايم‌تان را بررسي کند.
    درمان

    پزشک‌تان درمان‌هاي خاص را بر اساس اين عوامل تعيين خواهد کرد: سن شما، وضع کلي سلامت و تاريخچه پزشکي‌‌تان، گستردگي علايم، شدت علايم، تحمل شما نسبت به داروها و شيوه‌هاي درماني مشخص، انتظارات در مورد سير بيماري و نظر يا ترجيح‌هاي شما. مشاوره با دکترتان در مورد علايم‌تان اغلب به درک بيشتر از آنها و فعال شدن شما براي اداره استرس‌‌تان کمک مي‌کند. به جز اين، پزشک ممکن است اين درمان‌ها را براي کنترل علايم شما تجويز کند: استفاده از داروهاي ادرارآور براي کاهش تجمع مايع در بدن. داروهاي مهارکننده پروستاگلاندين (يا داروهاي ضدالتهابي غيراستروييدي مانند آسپيرين و ايبوپروفن) براي کاهش درد. قرص‌هاي خوراکي ضدبارداري براي مهار تخمک‌گذاري. درمان با هورمون پروژسترون، داروهاي آرا‌م‌بخش، تغييرات رژيم غذايي، مکمل‌هاي ويتاميني (از جمله ويتامين B6، کلسيم و منيزيم)، ورزش منظم و داروهاي ضدافسردگي.
    اختلال بدخلقي پيش از قاعدگي

    حدود 75 درصد زنان در سن قاعدگي، علايم خفيف تا متوسط پيش‌قاعدگي را تجربه مي‌کنند اما تا حدود 10 درصد زنان در سن قاعدگي دچار «اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي» (PMDD) مي‌شوند- که شکل شديدي و گاه ناتوان‌کننده‌‌اي از نشانگان پيش‌قاعدگي (PMS) است.
    اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي از نشانگان پيش‌قاعدگي با شدت علايم آن و تاثير آن بر روابط فرد و فعاليت‌هاي روزانه مشخص مي‌شود. علايم اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي- که در هفته آخر چرخه ماهانه زنان رخ مي‌دهد و معمولا چند روز پس از شروع قاعدگي بهبود مي‌يابد- شامل اينهاست:
    • غم و افسردگي مداوم
    • اضطراب مشخص، احساس تحريک‌شدگي يا عصباني بودن
    • نوسان‌هاي خلق که اغلب با دوره‌هاي به گريه ‌افتادن مشخص مي‌شود.
    • کاهش علاقه به فعاليت‌هاي معمول
    • خستگي يا خواب‌آلودگي
    • احساس از پاي در آمدن يا از دست دادن کنترل
    • علايم شبيه آنفلوآنزا از جمله دردهاي عضلاني، سردرد و درد مفصل
    • حساسيت پستان
    • تغييرات در الگوهاي خواب- مشکلات در به خواب رفتن و تداوم خواب يا خوابيدن بيش از حد
    • تغييرات در اشتها- افراط در غذاخوردن، فقدان اشتها يا اشتياق به خوردن غذاهاي خاص
    علت اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي (PMDD) روشن نيست. بيماري افسردگي عمده در ميان مبتلايان به PMDD بسيار شايع است. اما اين اختلال ممکن است همچنين در زناني رخ دهد که سابقه‌اي از افسردگي عمده ندارند.

    چه بايد کرد؟

    درمان اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي در جهت به حداقل‌رساندن علايم آن است و ممکن است شامل اين موارد شود:• داروهاي ضدالتهابي غيراستروييدي مانند ايبوپروفن يا ناپروکسن. در صورتي که اين داروها پيش از شروع قاعدگي مصرف شوند مي‌توانند علايم چنگه‌‌هاي شکمي و ناراحتي پستان را کاهش دهند.• داروهاي ضدافسردگي. داروهاي ضدافسردگي از دسته مهارکننده‌هاي انتخابي سروتونين (SSRIs) مانند فلوکستين علايمي مانند خستگي، اشتياق به غذا و مشکلات خواب را تخفيف مي‌دهند.• داروهاي ضدبارداري خوراکي. قرص‌هاي ضدبارداري تخمک‌گذاري را متوقف مي‌کنند و باعث پايداري نوسان‌هاي هورموني مي‌شوند، و در نتيجه نوسان‌هاي خلقي را کاهش مي‌دهند.• مکمل‌هاي تغذيه‌اي: مصرف روزانه 1000 ميلي‌گرم کلسيم غذايي و مکمل ممکن است علايم عاطفي PMDD را کاهش دهند. ويتامين B6 و منيزيم نيز ممکن است کمک کنند.• داروهاي گياهي: کارآزمايي‌هاي باليني بيانگر آن هستند که ال‌- تريپتوفان (يک اسيدآمينه) و chaste berry ممکن است تحريک‌‌پذيري، نوسان خلق، سردرد‌هاي همراه با PMDD را کاهش دهند.• تغييرات رژيم غذايي و سبک زندگي: ورزش منظم اغلب علايم پيش‌قاعدگي را کاهش مي‌دهد. کم کردن مصرف کافئين ممکن است اضطراب و تحريک‌‌پذيري را کاهش دهد. همچنين خوردن مواد غذايي کربوهيدراتي (نشاسته‌اي) در هفته پيش از پريود ممکن است به بهبود خلق و خو و حافظه کمک کند.
    مهم است که علايم‌‌تان را با دکترتان مرور کنيد. معاينه جسمي کامل مي‌تواند تعيين کند که علايم شما به دليل اختلال بدخلقي پيش‌قاعدگي است يا علت ديگري دارد. اگر تشخيص اين اختلال براي شما داده شد، دکترتان مي‌تواند درمان‌هاي اختصاصي را براي‌تان تجويز کند تا علايم اين بيماري در روزهايي که شما را دچار خود مي‌کند، به حداقل برسد.
  • ۱۵:۴۰   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    خون‌ريزي‌هاي زنانه از تشخيص تا درمان



    خون‌ريزي غيرطبيعي از واژن يکي از شايع‌ترين شکاياتي است که مراجعان به کلينيک‌هاي مامايي، عمومي و تخصصي زنان و زايمان مطرح مي‌کنند. اين علامت مي‌تواند طيف وسيعي از علل و بيماري‌ها را شامل شود که بسته به سن و زمان وقوع آن، متفاوت هستند. معمولا پزشک معالج در اولين برخورد با اين بيماران ضمن در نظر گرفتن سن بيمار و زمان ايجاد علامت طي دوره ماهانه، تشخيص‌هاي افتراقي متفاوتي را در نظر مي‌گيرد و پس از معاينه و استفاده از وسايل کمک تشخيصي مانند سونوگرافي و پاپ‌اسمير، به تشخيص قطعي مي‌رسد.
    زناني که با اين مشکل دست به گريبان هستند، از لحاظ سني، به 6 دسته تقسيم‌ مي‌شوند: نوزادان، سنين قبل از بلوغ، دوران بلوغ، سنين توليدمثل و سنين قبل از يائسگي و سنين بعد از يائسگي. دلايل خون‌ريزي از واژن در اين گروه‌هاي سني مي‌تواند مشترک يا متفاوت باشد. بعضي از بيماري‌ها، مختص يک گروه سني خاص است و بعضي بيماري‌ها در همه گروه‌هاي سني مشترک است.
    دو علت کلي براي يک مشکل
    به‌طور کلي، خون‌ريزي غيرطبيعي را به دو دسته تقسيم مي‌کنند:
    • خون‌ريزي با علل عضوي (رحم و دستگاه تناسلي): که در نتيجه‌ي بيماري مستقيم رحم و دستگاه تناسلي رخ مي‌دهد.
    • خون‌ريزي با علل غيرعضوي: که ناشي از عدم تعادل هورموني يا بيماري‌هاي خوني است.
    در خون‌ريزي‌هاي پس از مقاربت معمولا علل عضوي مطرح هستند. مواردي که مي‌توان در تشخيص‌هاي افتراقي علل خون‌ريزي پس از مقاربت نام برد عبارت‌اند از: پوليپ دهانه رحم، وجود جسم خارجي، التهاب، عفونت يا زخم دهانه رحم، ايجاد پارگي و زخم در نتيجه مقاربت در ناحيه تناسلي، ضايعات پيش سرطاني يا سرطان‌هاي دستگاه تناسلي. بيماران به محض مشاهده اين علامت‌ بايد سريعا به پزشک معالج خود مراجعه کنند زيرا تشخيص به موقع و درمان صحيح در همه اين موارد مي‌تواند کمک‌کننده باشد. در موارد پارگي و زخم در نتيجه مقاربت نيز مي‌توان پس از معاينه و تشخيص، در صورت خون‌ريزي شديد و فعال، اقدام به ترميم نمود. بعضي اوقات، خون‌ريزي‌هاي ناشي از پارگي واژن آن‌قدر شديد است که به شوک مي‌انجامد و کشنده است و نيازمند درمان و جراحي در بيمارستان.
    پوليپ دهانه رحم
    پوليپ‌هاي رحمي هنگامي ايجاد مي‌شوند که بافت داخلي رحم بيش از حد رشد کرده و سبب ايجاد برآمدگي در رحم مي‌شود. خانم‌هايي که به اين اختلال گرفتار مي‌شوند ممکن است گاهي بين دو دوره قاعدگي‌شان خونريزي غير طبيعي رحم را نيز تجربه کنند. ساير علايم نيز عبارتند از: خونريزي پس از مقاربت، لکه‌بيني، خونريزي بيش از حد در زمان قاعدگي، خونريزي پس از يائسگي و خونريزي در حين هورمون درماني. در بعضي از موارد، خون‌ريزي به دنبال مقاربت به‌صورت لکه‌بيني يا خون‌ تيره است که پس از معاينه در صورتي که پوليپ دهانه رحم مطرح باشد، پزشک مي‌تواند اقدام به خارج کردن پوليپ کرده و نمونه را جهت تشخيص به آزمايشگاه پاتولوژي ارسال کند.
    ضايعات پيش‌سرطاني
    سرطان دهانه رحم، دومين سرطان شايع خانم‌ها در سراسر جهان است و پس از ضايعات پيش‌سرطاني دهانه رحم ايجاد مي‌شود. عواملي که نقش مهمي در ايجاد سرطان دهانه رحم و ضايعات پيش سرطاني دارند، عبارت‌اند از:
    ازدواج‌هاي متعدد،‌ سن پايين ازدواج، ‌عدم رعايت بهداشت فردي، سيگار کشيدن،‌ كمبود ويتامين A و C، فعاليت جنسي، ‌سن پايين در اولين مقاربت، متعدد بودن شرکاي جنسي و عفونت‌هاي مقاربتي. عامل ايجادكننده سرطان دهانه رحم و ضايعات پيش سرطاني دهانه رحم، ويروسي به نام ويروس پاپيلوم انساني است كه از طريق رابطه جنسي منتقل مي‌شود. در سرطان‌هاي دهانه رحم، خونريزي پس از مقاربت اتفاق مي‌افتد و در مواردي كه سرطان پيشرفت كرده باشد، فرد با ترشحات زياد واژن، كاهش وزن و حتي انسداد مجاري ادراري روبه‌رو مي‌شود. هنگامي که در معاينه، التهاب و زخم‌ دهانه رحم مشاهده شود، اولين اقدام، گرفتن نمونه گردن رحم يا همان پاپ‌اسمير است و پس از گرفتن جواب مي‌توان اقدام به درمان کرد. اگر ضايعات خوش‌خيم باشد، مي‌توان درمان دارويي يا کرايوتراپي يا به اصطلاح عاميانه «فريز» را انجام داد و اگر ضايعات پيش‌بدخيم يا بدخيم مطرح باشد، درمان‌هاي اختصاصي‌تر و حتي جراحي را در قدم بعدي درمان بايد قرار داد. تشخيص بيماري‌هاي بدخيم و سرطان دهانه رحم که بسياري از اوقات با علامت خون‌ريزي پس از مقاربت ظاهر مي‌شود، از طريق پاپ‌اسمير، نمونه‌برداري و کولپوسکوپي است که درمان‌هاي اختصاصي خاص خود را دارد.
    خونريزي در زنان يائسه
    گاهي در خانم‌هاي يائسه، در سنين پس از يائسگي و به دنبال کمبود هورمون‌هاي جنسي، مخاط واژن و دستگاه تناسلي نازک و آتروفيک مي‌شود و به دنبال هر گونه تماس جنسي و حتي در هنگام معاينه متخصص زنان، دچار خون‌ريزي مي‌شود. تشخيص قطعي اين حالت هم با تست دهانه رحم يا پاپ‌اسمير است که در صورت تشخيص، مي‌توان از انواع داروهاي هورموني به صورت موضعي تحت نظر پزشک متخصص استفاده کرد.
    خونريزي در زنان باردار
    در زنان باردار به دليل افزايش ميزان جريان خون دهانه رحم و بافت‌هاي اطراف، ممکن است بعد از پاپ اسمير يا آزمايش سرطان دهانه رحم، معاينه داخلي و يا رابطه جنسي، خونريزي يا لکه‌بيني ايجاد شود. در صورتي که خون‌ريزي به دنبال مقاربت در خانم‌هاي باردار ايجاد شد اولين تشخيص تهديد به سقط است. البته موارد ديگري که در ابتداي مقاله نام برده شد نيز مي‌تواند در اين بيماران مطرح باشد. در صورت مشاهده هرگونه خون‌ريزي در بارداري، اولين اقدام مراجعه به پزشک متخصص و معاينه است و حتي مي‌توان در بارداري هم از تست پاپ‌اسمير براي تشخيص استفاده کرد. در صورت وجود هر کدام از بيماري‌ها، درمان بايد توسط پزشک متخصص آموزش‌ديده جهت درمان قطعي همراه با حفظ بارداري در صورت امکان انجام پذيرد. در پايان بايد تذکر بدهم که اگر هر علامت غيرطبيعي در دستگاه تناسلي خود مشاهده کرديد، بايد در اسرع‌وقت به پزشک مراجعه کنيد و از خوددرماني و درمان‌هاي خانگي پرهيز کنيد. درماني که براي دوستان يا اقوام شما انجام شده، لزوما براي شما مفيد نيست.
  • ۱۵:۴۰   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست
    عفونتهای زنانه



    عفونت‌هاي دستگاه تناسلي خارجي زنان عفونت‌هايي هستند که واژن و دهانه رحم را مبتلا مي‌کنند و عفونت‌هاي دستگاه تناسلي داخلي زنان عفونت‌هايي هستند که سراغ رحم، لوله‌هاي رحمي و لگن مي‌روند. در گفتگو با دکتر لادن سيفي، متخصص زنان و زايمان، به بررسي عفونت‌هاي دستگاه تناسلي خارجي زنان پرداخته‌ايم.

    خانم دکتر! کي مي‌گوييم خانمي مبتلا به عفونت دستگاه تناسلي شده؟
    زماني که خانمي با برخي علايم خاص به پزشک مراجعه ‌کند. اين علايم معمولا به صورت ترشحات غيرمعمول است. در حالت عادي همه خانم‌ها داراي ترشحات واژن هستند که اين ترشحات، مشخصاتي همچون شفافيت، بي‌رنگي، بي‌بويي، رقيق بودن و مقدار متعادل حدود 3 سي‌سي دارد. چنانچه تغييري در کيفيت اين ترشحات و يا در کميت آن ايجاد شود، يعني تغيير رنگ، تغيير غلظت يا تغيير بو دهد يا حجمش زياد شود غير طبيعي تلقي مي‌شود. گاهي همراه اين علايم، علايم ديگري هم به صورت خارش، سوزش، بوي بد، درد هنگام مقاربت و درد هنگام دفع ادرار وجود دارد که سبب شکايت فرد و مراجعه وي به پزشک مي‌شود. البته منظور ما در اينجا خانم‌هايي هستند که در سن باروري قرار دارند. به‌طورکلي ما زنان را به سه دسته خانم‌هاي قبل از سن قاعدگي، خانم‌هاي در سن باروري يعني سنين 15 تا 50 سال و خانم‌هاي بعد از سن باروري يا يائسه تقسيم‌بندي مي‌کنيم.
    آيا همه زناني که اين علايم را دارند، يعني به عفونت مبتلا شده‌اند؟

    نه! گاهي اوقات ممکن است خانمي بعضي از اين علايم را داشته باشد بدون اينکه عفونتي در کار باشد. به عنوان مثال ممکن است خانم‌هايي که در سن قبل از قاعدگي هستند و هنوز تخمکي توليد نکرده و هورموني ترشح نکرده‌اند و در خانم‌هاي يائسه که فعاليت تخمدان از بين رفته و خانم‌هاي باردار و خانم‌هاي شيرده که عادت ماهيانه نشده و کمبود هورمون زنانه دارند هم اين علايم وجود داشته باشد. اين علايم تحت عنوان واژينيت آتروفيک يا خشکي واژن نام برده مي‌شود که علايمي شبيه عفونت دارند ولي عفونت نيستند.
    پس اگر خانمي اين علايم را نداشت، يعني به عفونت مبتلا نيست؟

    نه! اين‌طور هم نيست. ما افرادي را داريم که به عفونت‌هاي دستگاه تناسلي مبتلا هستند ولي علامت‌دار نيستند و از آنجا که افراد بدون علامت به پزشک مراجعه نمي‌کنند و تحت درمان قرار نمي‌گيرند، ناقلان بيماري محسوب مي‌شوند، يعني بيماري را دارند و سبب آلوده شدن شريک جنسي‌شان هم مي‌شوند. پس هر خانمي حتي اگر علامت بيماري‌اي را هم نداشت بايد سالانه به پزشک متخصص زنان مراجعه داشته باشد و مورد بررسي قرار گيرد.
    آيا دختراني که هنوز عادت ماهيانه‌شان شروع نشده و خانم‌هاي يائسه هم ممکن است به اين عفونت‌ها مبتلا ‌شوند؟

    بله! يک دختر قبل از سن قاعدگي هم ممکن است به عفونت دستگاه تناسلي مبتلا شود اما اين عفونت‌ها بيشتر ناشي از جسم خارجي است. اولين کاري که ما در رابطه با اين کودکان انجام مي‌دهيم بررسي جسم خارجي در واژن آنها است. مثلا ممکن است يک کودک به هنگام بازي جسم خارجي را برحسب کنجکاوي در واژن خود فرو کند و سبب ايجاد عفونت و ترشحات ناشي از آن شود. اين عفونت را در خانم‌هاي يائسه يا خانم‌هاي سنين باروري از نظر وسايل ديگري در نظر مي‌گيريم؛ به عنوان مثال ممکن است عفونت ناشي از به جا ماندن پوشش يا کاندوم در واژن باشد.
    چه عواملي در عفونت دستگاه تناسلي خانم‌ها نقش دارند؟

    مهم‌ترين عفونت‌هاي شايع ناحيه تناسلي خانم‌ها ناشي از 4 عامل مهم است که عبارتند از: باکتريوواژيناليس، کانديدا، تريکومونا واژيناليس و تبخال تناسلي. يکي از عفونت‌هاي شايع دستگاه تناسلي، عفونت قارچي است. در واژن 5 تا 30 درصد خانم‌ها به صورت طبيعي قارچ وجود دارد؛ قارچي که بيماري‌زا نيست اما اگر شرايط مهيا باشد اين عوامل غيربيماري‌زا، بيماري‌زا مي‌شوند. در روده بعضي از انسان‌ها هم قارچ وجود دارد که ممکن است به هنگام اجابت مزاج، ناحيه تناسلي آلوده شده و ايجاد عفونت قارچي کند. در عفونت‌هاي قارچي دستگاه تناسلي يک‌سري فاکتورهاي مساعدکننده داريم که بايد آنها را به حداقل برسانيم تا شانس عود مجدد بيماري را از بين ببريم. اين فاکتورهاي زمينه‌ساز عفونت قارچي عبارت‌اند از: ديابت (خانم‌هاي مبتلا به ديابت بيشتر در معرض ابتلا به عفونت‌هاي قارچي هستند)، بارداري، هورمون درماني و استفاده از هورمون استروژن، مصرف قرص‌هاي ضدبارداري، مصرف مکرر آنتي‌بيوتيک، لباس‌هاي زير تنگ، چسبان و گرم مانند پوشيدن مداوم شلوار، گن، ساق شلواري يا جوراب شلواري و هر عاملي که سبب شود تهويه در محوطه واژن به خوبي انجام نشود زيرا محيط رشد قارچ، محيط گرم و مرطوب است. خيلي از خانم‌ها ممکن است تجربه کرده باشند که وقتي به مسافرت مي‌روند و نمي‌توانند لباس زير خود را به‌موقع عوض کنند، به‌خصوص زماني که به نواحي مرطوب مي‌روند، دچار عفونت قارچي مي‌شوند.
    شستشو با آب آلوده، چه‌طور؟ آيا نقشي در ايجاد اين عفونت‌ها دارد؟

    بله! آب آلوده نقش مهمي در عفونت دستگاه تناسلي به خصوص در مورد بيماري‌اي به نام تريکومونا واژيناليس دارد.
    آيا در عفونت‌هاي ناحيه تناسلي انگل‌ها هم نقشي دارند؟

    بله! انگلي داريم تحت عنوان تريکومونا که در آب استخر، وان و جاهاي خيس تا 24 ساعت زنده مي‌ماند و مي‌تواند تعداد زيادي از افراد را مبتلا کند. متاسفانه 90 درصد آقايان و 25 درصد خانم‌هاي مبتلا به اين انگل علايمي ندارند و تريکومونا جزو عفونت‌هايي است که طرفين از طريق مقاربت به يکديگر منتقل مي‌کنند و وقتي علامت‌دار نباشد کنترل آن از نظر سيستم‌هاي پزشکي کار مشکلي است. معمولا در خانم‌ها علايم عفونت تريکومونا به‌صورت ترشحات زرد مايل به سبز، خارش،‌ بوي بد و مقاربت دردناک است. يک عفونت ديگر که خيلي دلم مي‌‌خواهد در مورد آن توضيح بدهم تبخال تناسلي يا هرپس است. اگر فردي به اين بيماري مبتلا شود چنانچه درمان هم بشود، ويروس آن تا پايان عمر در بدن‌اش باقي خواهد ماند و از بين نمي‌رود. علايم اين بيماري مانند تبخال لب و دهان به‌صورت دانه‌هاي تاولي کوچک و کنار هم در ناحيه تناسلي است. اين تاول‌ها، ضايعات دردناکي هستند که حتي نشستن فرد را دچار مشکل مي‌کنند. چنانچه فرد سالمي با اين بيماران مقاربت داشته باشد ممکن است در مدت 1 تا 45 روز بعد از تماس به بيماري مبتلا شود. بيماران معمولا طي سه هفته درمان، بهبود پيدا مي‌کنند ولي ويروس در ناحيه تناسلي باقي مانده و معمولا عود مي‌کند که عود مجدد در افراد متفاوت است. ممکن است فردي در سال تا 8 بار عود بيماري را داشته باشد ممکن هم هست که 4تا 5 سال عود نکند. توصيه‌ام به خانم‌هاي مبتلا به تبخال تناسلي اين است که هرگاه به پزشک زنان جديدي مراجعه کردند وي را از سابقه بيماري خود آگاه کنند به‌خصوص زنان باردار، زيرا خانمي که سابقه تبخال تناسلي دارد بايد به صورت سزارين زايمان کند، مگر در شرايط ويژه.
    اگر کسي عفونت ناحيه تناسلي داشته باشد و وارد آب استخر شود، آيا مي‌تواند ديگران را آلوده کند؟

    بله. متاسفانه بسياري از خانم‌ها عفونت خود را از آب آلوده استخر مي‌گيرند. به همين دليل ما به هر خانمي که بخواهد استخر برود توصيه مي‌کنيم که در ابتدا يک معاينه واژينال انجام دهد تا اگر عفونتي دارد ابتدا آن را درمان کند تا افراد ديگر را آلوده نکند. توصيه ديگرم به خانم‌ها اين است که بعد از بيرون آمدن از استخر صبر کنند تا ناحيه تناسلي‌شان توسط جريان هوا خشک شود و اجازه ندهند ناحيه مرطوب و گرم باقي بماند تا محيط مناسبي براي رشد ميکروب‌ها و قارچ‌ها فراهم نشود.
    عفونت‌هاي ادراري چه‌قدر در ايجاد عفونت‌هاي دستگاه تناسلي تاثير دارد؟

    دستگاه ادراري و دستگاه تناسلي ارتباط نزديکي با هم دارند. بسياري از خانم‌ها با علايم ادراري به پزشک مراجعه مي‌کنند ولي ممکن است عفونت دستگاه تناسلي خارجي داشته باشند.
    آيا با انجام تست پاپ اسمير مي‌توان به‌وجود اين عفونت‌ها پي برد؟

    تست پاپ اسمير به منظور تشخيص عفونت‌ها به کار نمي‌رود. ممکن است در پاپ اسمير آزمايشگاه برايمان وجود يک عامل بيماري‌زا را گزارش کند اما نمي‌توان به آن بسنده کرد. پاپ اسمير تست غربالگري براي تشخيص بدخيمي‌هاي دهانه رحم است.
    حرف آخر؟

    توصيه‌ام به همه خانم‌ها اين است که سعي کنند لباس زير نخي بپوشند، از لباس‌هاي گشاد و آزاد استفاده کنند تا تهويه در ناحيه واژن صورت بگيرد. مصرف يک سري از موادغذايي به لاکتوباسيل‌هاي واژن کمک کرده و سبب دفاع در برابر ميکروب‌ها مي‌شوند مانند استفاده از ماست و دوغ و انواع پروبيوتيک‌ آنها که اسيدلاکتيک ايجاد مي‌کنند. از افرادي که به تبخال دهاني مبتلا مي‌شوند هم مي‌خواهم زماني که در مرحله حاد بيماري هستند به استخر نروند زيرا 10 درصد تبخال‌هاي تناسلي از نوع ويروس تبخال‌هاي دهاني است.
  • ۱۵:۴۱   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    TAMA
    کاربر فعال|447 |521 پست


    بيماري‌ فيبروكيستيك‌ سینه


    اطلاعات‌ اوليه‌

    شرح بيماري

    بيماري‌ فيبروكيستيك‌ سینه‌ عبارت‌ است‌ از يك‌ بيماري‌ شايع‌ پستان‌ در خانم‌ها كه‌ مشخصات‌ آن‌ معمولاً عبارتند از: توده‌هاي‌ غيرسرطاني‌ و نيز درد. اين‌ بيماري‌ مي‌تواند از سنين‌ بلوغ‌ تا حوالي‌ 50 سالگي‌ رخ‌ دهد (حدود 20% خانم‌هايي‌ كه‌ در سنين‌ قبل‌ از يائسگي‌ قرار دارند دچار اين‌ بيماري‌ هستند). اين‌ بيماري‌ غالباً پس‌ از يائسگي‌ برطرف‌ مي‌شود (مگر اين‌ كه‌ هورمون‌ درماني‌ با استروژن‌ انجام‌ گيرد). اين‌ بيماري‌ از آنجايي‌ كه‌ شايع‌ است‌، ديگر به‌ عنوان‌ بيماري‌ در نظر گرفته‌ نمي‌شود و معمولاً نگراني‌ از بابت‌ آن‌ وجود ندارد.
    علايم‌ شايع‌

    توده‌ها معمولاً در هر دو پستان‌ وجود دارند. ممكن‌ است‌ تنها يك‌ توده‌ وجود داشته‌ باشد، اما معمولاً چندين‌ توده‌ وجود دارد.
    - وقتي‌ كه‌ روي‌ اين‌ توده‌ها با نوك‌ انگشتان‌ فشار آورده‌ مي‌شود، بافت‌ آن‌ مقاومت‌ نشان‌ مي‌دهد و فشرده‌ نمي‌شود. اين‌ توده‌ها ممكن‌ است‌ به‌ هنگام‌ لمس‌ دردناك‌ باشند.
    - درد در كل‌ پستان‌، خصوصاً درست‌ قبل‌ از شروع‌ عادت‌ ماهانه‌
    - اين‌ توده‌ها غالباً قبل‌ از عادت‌ ماهانه‌ بزرگ‌ مي‌شوند و بعد از آن‌ كوچك‌ مي‌شوند.
    - اندازه‌ توده‌ها متغير است‌. اگر توده‌ها نسبتاً بزرگ‌ و در سطح‌ پستان‌ باشند، مي‌توان‌ آنها را به‌ راحتي‌ حركت‌ داد.
    - توده‌هاي‌ عمقي‌ را شايد بتوان‌ از سرطان‌ پستان‌ افتراق‌ داد.
    - ترشح‌ از نوك‌ پستان‌
    علل‌

    ناشناخته‌ هستند، اما بروز آن‌ احتمالاً به‌ استروژن‌ و ديگر هورمون‌هاي‌ توليد شده‌ توسط‌ تخمدان‌ها مربوط‌ است‌. ميزان‌ دريافت‌ چربي‌ نيز شايد نقش‌ داشته‌ باشد.
    عوامل‌ افزايش‌ دهنده‌ خطر

    در بعضي‌ از تحقيقات‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ نوشيدن‌ قهوه‌ و سيگار كشيدن‌ موجب‌ افزايش‌ بروز اين‌ بيماري‌ و گستردگي‌ زيادتر آن‌ مي‌شود. اما در بعضي‌ ديگر از تحقيقات‌، اين‌ عوامل‌ خطر به‌ اثبات‌ نرسيدند.
    پيشگيري‌

    در هر حال‌ تا زماني‌ كه‌ تكليف‌ اين‌ مسأله‌ دقيقاً روشن‌ نشده‌ است‌، بهتر است‌ سيگار نكشيد و از نوشيدني‌هاي‌ كافئين‌دار پرهيز كنيد.
    پس‌ از تشخيص‌، پستان‌ها بايد هر ماهه‌ توسط‌ خود فرد از نظر به‌ وجود آمدن‌ توده‌هاي‌ جديدتر يا تغيير درتوده‌هاي‌ قبلي‌ بررسي‌ شوند. در صورت‌ بروز هرگونه‌ تغييري‌ به‌ پزشك‌ بايد اطلاع‌ داده‌ شود.
    ماموگرافي‌ به‌ طور منظم‌
    عواقب‌ مورد انتظار

    توده‌هاي‌ پستاني‌ مرتباً ظاهر و پس‌ از مدتي‌ برطرف‌ مي‌شوند. البته‌ بعضي‌ از توده‌ها از بين‌ نمي‌روند و به‌ طور دايمي‌ باقي‌ خواهند ماند. اين‌ توده‌ها سلامتي‌ را به‌ خطر نمي‌اندازند.
    گاهي‌ مي‌توان‌ بعضي‌ از كيست‌ها را با سوزن‌ تخليه‌ كرد، كه‌ نهايتاً باعث‌ مي‌شود توده‌ از بين‌ برود. اگر توده‌ پس‌ از تخليه‌ كردن‌، به‌ طور كامل‌ از بين‌ نرود، احتمال‌ دارد سرطاني‌ باشد و بايد از آن‌ نمونه‌ گرفته‌ شود و تحت‌ بررسي‌ ميكروسكوپي‌ قرار گيرد.
    عوارض‌ احتمالي‌
    ندرتاً اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ بعضي‌ از توده‌ها ظاهراً خوش‌خيم‌ به‌ نظر مي‌رسند اما در واقع‌ سرطاني‌ هستند. بنابراين‌ براي‌ رد سرطان‌ غالباً لازم‌ مي‌شود بررسي‌هاي‌ تشخيصي‌ انجام‌ گيرند.
    درمان‌

    اصول‌ كلي‌

    - بررسي‌هاي‌ تشخيصي‌ عبارتند از ماموگرافي‌، سونوگرافي‌ (براي‌ افتراق‌ ضايعات‌ كيستيك‌ از ضايعات‌ توپر مفيد است‌)، و نيز اقدامات‌ تشخيصي‌ مثل‌ نمونه‌برداري‌ يا تخليه‌ كيست‌
    - پستان‌ها بايد درست‌ قبل‌ يا به‌ هنگام‌ شروع‌ عادت‌ ماهانه‌ هر ماهه‌ توسط‌ خود فرد معاينه‌ شوند. در صورت‌ بروز هرگونه‌ تغييري‌ در توده‌هايي‌ كه‌ قبلاً تشخيص‌ داده‌ شده‌اند، به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ كنيد.
    - سالانه‌ حداقل‌ يك‌ بار براي‌ معاينه‌ پستان‌ يا ساير بررسي‌ها به‌ پزشك‌ خود مراجعه‌ نماييد. اگر سابقه‌ سرطان‌ در خانواده‌ شما وجود دارد، امكان‌ دارد نياز به‌ انجام‌ معاينات‌ به‌ فواصل‌ كمتر باشد.
    - امكان‌ دارد گذاشتن‌ كمپرس‌ سرد روي‌ توده‌ها براي‌ تخفيف‌ درد كمك‌كننده‌ باشد.
    - هم‌ در روز و هم‌ در شب‌ بايد از يك‌ سينه‌بند مناسب‌ استفاده‌ شود.
    - گاهي‌ توصيه‌ مي‌شود تومورهاي‌ خوش‌خيم‌ يا ضايعات‌ محتوي‌ چربي‌ نكروز شده‌ در آورده‌ شوند.
    داروها

    ممكن‌ است‌ براي‌ درد، مصرف‌ اسپيرونولاكتون‌ و ويتامين‌ ب‌6 يا يد توصيه‌ شود.
    ممكن‌ است‌ مصرف‌ يك‌ داروي‌ ادرارآور (ديورتيك‌) به‌ مدت‌ 10-7 روز قبل‌ از عادت‌ ماهانه‌ براي‌ بعضي‌ از بيماران‌ كمك‌كننده‌ باشد.
    ممكن‌ است‌ براي‌ بعضي‌ از علايم‌ شديد، دانازول‌ يا بروموكريپتين‌ تجويز شود.
    شواهدي‌ وجود دارد مبني‌ بر اين‌ كه‌ ويتامين‌ ـ اي‌ ممكن‌ است‌ مفيد باشد.
    فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري
    محدوديتي‌ براي‌ آن‌ وجود ندارد. اما بايد از فعاليت در زمان ابتلا به اين بيماري هايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ باعث‌ وارد آمدن‌ آسيب‌ به‌ پستان‌ها شوند خودداري‌ گردد.
    رژيم‌ غذايي‌

    از نوشيدني‌هايي‌ كه‌ حاوي‌ كافئين‌ هستند (قهوه‌، چاي‌، و برخي‌ نوشيدني‌هاي‌ ديگر) پرهيز كنيد.
    از خوردن‌ غذاهاي‌ چرب‌ و سرخ‌كردني‌ خودداري‌ كنيد. نمك‌ رژيم‌ غذايي‌ نيز بايد كم‌ شود.
    درچه شرايطي بايد به پزشك مراجعه نمود؟

    اگر هر كدام‌ از موارد زير رخ‌ دهند:

    - در پستان‌ توده‌هاي‌ تشخيصي‌ داده‌ نشده‌ وجود داشته‌ باشد.
    - متوجه‌ تغييراتي‌ در توده‌ شده‌ايد، يا توده‌هاي‌ جديد ظاهر شد
    - ترشح‌ از نوك‌ پستان‌ وجود داشته‌ باشد.
    - دو سال‌ است‌ كه‌ معاينه‌ پستان‌ توسط‌ پزشك‌ انحام‌ نشده‌ است‌.
    - شما دچار علايم‌ جديد و غيرقابل توجيه شده ايد. داروهاي‌ مورد استفاده‌ در درمان‌ ممكن‌ است‌ عوارض‌ جانبي‌ به‌ همراه‌ داشته‌ باشند.

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان