مبارکتون باشه ....همه به دل شاد بپوشید و به شادی:)
من واسه سال نو برای کارگاه یع جاروبرقی صنعتی خریدم
(البته قسطی ...از آقای مومنی ...گرونفروشه ولی آدم با عشقیه و قسطی هم ابزار صنعتی میده :)
قیافه نداره ...آما مکش داره ها ...(آما ...همون اما ست ...ولی غلیظ تر :)
منظورم قیافه نداره ...با آقای مومنی نیست ها ..با جارو برقیست :))
فبلن که جارو میکردیم ...گردوخاک همجا میرفت ..ولی با این جارو هه ...خیلی حال میده ...تو مصرف آب هم صرف جویی
میشه ....خوب معلومه ما ایرونی ها با آب جارو داستان ها داریم و داشتیم :)
دومین چیزی که خریدم ....برای عزیز دلم ..آقا مصطفی (اسم ه بالشمه ...آقا مصطفی :)
یع جفت رو بالشی خریدم ...خیلی شیکه ...بهشم میاد هزار ماشالا :)
و اما همین طرح رو رنگ رو در نظر بگیرید ...یکم شاد تر واسه پنجره آشپزخونه قرار پرده بگیرم
یعنی هنو پارچش رو نگرفتم ...
یعنی رفتم که بگیرم ها ...سفارش دوخت هم بدم
خیاط محلمون ول ول میچرخه ...تا گفتم اینو واسه چند روز دیگه میخوام ...
همچی گفت آی سرم شلوغه ..سفارش از کاخ نیاوران دارم ..وقت ندارم ...انگار چهههه خبره ...کچل
منم گفتم باشه میبرم میدم عبد ولی بدوزه
یع چند ثانیه جتمون ساکت شدیم ...واقعن عبدولی کیه ؟؟...
یهو یادم افتاد عبدال آباد ...:)) (عبدال آباد رو چطوری مینویسن ؟؟:)))...بورس پرده و اینجور چیز آست )
بهش گفتم منظورم عبدال آباده ....خلاصه ...خندیدیم ...:)
حالا فردا ابعاد میبرم ..ببینم چی میشه ...
البته نه عبدال آباد ها ...پیش همین خیاط محلمون ..یع پنحره 2 متری که کاری نداره دوختش
البته امروز هم همین رو به این خیاطمون گفتم ...سیم کشید ...قاطی کرد
یع پنجره دومتری که کاری نداره واسش یع پرده ساده بدوزی عباس آقا قیچی طلا :))))