بهزاد لابی :
آره خیلی خیلی از دیدنتون خوشحال شدن همسایه ها. مخصوصا وقتی پسته ها و بادوم هندیا رو جدا میکردین و میخوردین!
عه تو از کجا میدونی ؟ نکنه تو همون پسرِ همسایه مونی که عینک ته استکانی میزنه و کچلم هست؟ من هی میگم این بنده خدا چرا همیشه تو فکره نگو تو اون تویی که تو تخیلاتت داری با پازلای نوک شفته ت خوش میگذرونی