۲۳:۰۸ ۱۳۹۲/۶/۲۸
یروز دم یه اپارتمان خیلی قشنگ وایساده بودم سر ظهر بود از در ساختمان نیکی کریمی اومد بیرون فکر کرد من ازطرف داراشم ولی اصلا خبر نداشتم خونش اینجاس داشت باعجله میرفت سوار تاکسی بشه بخاطر اینکه به من بی احترامی نکرده باشه اومد به سمتم گفت منتظر من بودی منم گفتم اره یه عمر بعد گفتم شوخی کردم اونم رفت // ماهم کم از اینا و اونا نداریم
ویرایش شده توسط ببوری در تاریخ ۲۸/۶/۱۳۹۲ ۲۳:۱۰