كافه گفت وگو ...

وای دوستان کاربر فعال شدم .

خدا این خوشی هارو ازما نگیره صلوات.

هلما : 

مهرنوش : 

هلما : 

مهرنوش : 
سلام به همه ی دوستای زیباکده ای گلم

سلام.

به به مهرنوش جون ! چشمم به جمالت روشن شد . بابا یه نگاهی هم به فقیر فقرا بنداز

سلام هلما جون چطوری؟ اوضاع خوبه؟

امروز مثل اینکه فاطمه و مونا نیستند!

ممنون عزیزم خدارو شکر خوبم. اوضاع هم خوبه سلام میرسونه .

فاطمه الاناست که بیاد . مونا رو هم فک کنم دم غروبی بشه پیداش کرد اینجاها.

شما خوبی ؟شما هم کارمندی؟

آره هلما جون، منم کارمندم.

هلما : 

وای دوستان کاربر فعال شدم .

خدا این خوشی هارو ازما نگیره صلوات.

مبارک باشه 

مهرنوش : 

هلما : 

مهرنوش : 

هلما : 

مهرنوش : 
سلام به همه ی دوستای زیباکده ای گلم

سلام.

به به مهرنوش جون ! چشمم به جمالت روشن شد . بابا یه نگاهی هم به فقیر فقرا بنداز

سلام هلما جون چطوری؟ اوضاع خوبه؟

امروز مثل اینکه فاطمه و مونا نیستند!

ممنون عزیزم خدارو شکر خوبم. اوضاع هم خوبه سلام میرسونه .

فاطمه الاناست که بیاد . مونا رو هم فک کنم دم غروبی بشه پیداش کرد اینجاها.

شما خوبی ؟شما هم کارمندی؟

آره هلما جون، منم کارمندم.

خب به سلامتی عزیزم. موفق باشی.

مهرنوش : 

هلما : 

وای دوستان کاربر فعال شدم .

خدا این خوشی هارو ازما نگیره صلوات.

مبارک باشه 

سلامت باشییییی

سلام دوستان

آهو : 

سلام دوستان

سلام آهو جون

حالت خوبه؟

چند روز پیش داشتم تو خیابون می رفتم دیدم یه دست فروش داره کتاب می فروشه، همینجوری داشتم نگاه می کردم که یه چیز خیلی باحال دیدم که فکر کنم به درد تو می خورد، برای همین برات عکس گرفتم 

آهو : 

سلام دوستان

سلام اهو جون.

خیلی  خیلی خوش اومدی عزیزم.

مهرنوش : 

سلام آهو جون

حالت خوبه؟

چند روز پیش داشتم تو خیابون می رفتم دیدم یه دست فروش داره کتاب می فروشه، همینجوری داشتم نگاه می کردم که یه چیز خیلی باحال دیدم که فکر کنم به درد تو می خورد، برای همین برات عکس گرفتم 

این تویی آهو خانم؟!  کجا داری میدویی؟ دنبال شوهر؟ 

حالا باید کتاب رو بخریم بخونیم ببینیم آهو خانم به شوهرش میرسه یا نه 

ایول مهرنوش چه سوژه خوبی 

مهرنوش : 

آهو : 

سلام دوستان

سلام آهو جون

حالت خوبه؟

چند روز پیش داشتم تو خیابون می رفتم دیدم یه دست فروش داره کتاب می فروشه، همینجوری داشتم نگاه می کردم که یه چیز خیلی باحال دیدم که فکر کنم به درد تو می خورد، برای همین برات عکس گرفتم 

دست فروشه کجا بساط کرده بود؟ بگو برم شوهرمو بگیرم

هلما : 

آهو : 

سلام دوستان

سلام اهو جون.

خیلی  خیلی خوش اومدی عزیزم.

سلام عزیزم . ممنون

بهزاد لابی : 

مهرنوش : 

سلام آهو جون

حالت خوبه؟

چند روز پیش داشتم تو خیابون می رفتم دیدم یه دست فروش داره کتاب می فروشه، همینجوری داشتم نگاه می کردم که یه چیز خیلی باحال دیدم که فکر کنم به درد تو می خورد، برای همین برات عکس گرفتم 

این تویی آهو خانم؟!  کجا داری میدویی؟ دنبال شوهر؟ 

حالا باید کتاب رو بخریم بخونیم ببینیم آهو خانم به شوهرش میرسه یا نه 

ایول مهرنوش چه سوژه خوبی 

تو باز دوباره پررو شدی ؟ نخیر دارم از دستِ توی مزاحم فرار میکنم ایششش

ولم کن بذار برم پیشِ شوهرم بنده خدا منتظرمه

آهو : 

تو باز دوباره پررو شدی ؟ نخیر دارم از دستِ توی مزاحم فرار میکنم ایششش

ولم کن بذار برم پیشِ شوهرم بنده خدا منتظرمه

برو بابا من چیکار دارم، من نشستم دارم با پازلام بازی میکنم و غذا میخوریم. 

ولی نحوه دویدند بیشتر از اینکه نشون دهنده رفتن پیش کسی که منتظره باشه، شبیه کسیه که داره یه نفر رو تعقیب میکنه. یعنی شوهره میگه من نمخوام شوهرت باشم و داره فرار میکنه، تو هم بدو بدو دنبالش 

بهزاد لابی : 

آهو : 

تو باز دوباره پررو شدی ؟ نخیر دارم از دستِ توی مزاحم فرار میکنم ایششش

ولم کن بذار برم پیشِ شوهرم بنده خدا منتظرمه

برو بابا من چیکار دارم، من نشستم دارم با پازلام بازی میکنم و غذا میخوریم. 

ولی نحوه دویدند بیشتر از اینکه نشون دهنده رفتن پیش کسی که منتظره باشه، شبیه کسیه که داره یه نفر رو تعقیب میکنه. یعنی شوهره میگه من نمخوام شوهرت باشم و داره فرار میکنه، تو هم بدو بدو دنبالش 

حالا چه غذایی میخوری؟

نخیرم شوهرم خیلیم منتظرمه . برو برو بین زن و شوهر اختلاف ننداز فتنه گر ایشششش

آهو : 

حالا چه غذایی میخوری؟

نخیرم شوهرم خیلیم منتظرمه . برو برو بین زن و شوهر اختلاف ننداز فتنه گر ایشششش

اووووم اصلا من هر موقع میرم به پازلام سر بزنم دیگه هر چی هنر دارن رو میکنن. از غذاهای فرنگی مث استیک و پیتزا بگیر، تا غذاهای رسمی مث باقالی پلو با ماهیچه و کباب و غذاهای سنتی مث دلمه و کوفته و همه چی، دیگه کتلتم بود خوب. دلت بسوزه خلاصه  

آره منتظره اونم چه انتظاری، داره خودشو میکشه. البته منتظر اینه که ببینه تو کِی از این دویدن دنبالش خسته میشی و دست از سرش برمیداری 

مهرنوش : 
سلام به همه ی دوستای گلم

سلام مهرنوش خانم !

خبر بچه هارو نداری ؟

هلما : 

مهرنوش : 
سلام به همه ی دوستای گلم

سلام مهرنوش خانم !

خبر بچه هارو نداری ؟

سلام هلما جان، نه متاسفانه، خیلی اینروزا سرم شلوغه، تو چه خبر؟

مهرنوش : 

هلما : 

مهرنوش : 
سلام به همه ی دوستای گلم

سلام مهرنوش خانم !

خبر بچه هارو نداری ؟

سلام هلما جان، نه متاسفانه، خیلی اینروزا سرم شلوغه، تو چه خبر؟

خبری نداریم مهرنوش جون.

این مدت همه چرا سرشون شلوغ شده ؟ جالبه خودمم سرم حسابی شلوغه.