كافه گفت وگو ...

سفر کجا رفتی؟ یعنی مریضیت به سفرت مربوطه؟ سرما خوردی یا مسمومیتی چیزی؟

هیچی دیگه، یعنی تو کلا یه سفر رفتی، همه چیو نابود کردی، روزی 20 ساعت میخوابی، 2 ساعت میای اینجا، بقیه شم غذا میخوری؟  چقدر مامان و بابا بهت افتخار کنن.

من بیام اتاق تو رو بتکونم؟ یادت رفته من قبله عالمم؟! تاجم رو نمیبینی؟ زودباش زانو بزن و دستمو ببوس و عذرخواهی کن. الان بگم حسینی بیاد یه جوری بتکونه که خودت تکنده بشی، پشت و روت کنه، آویزونت کنه روی تاج بند رخت؟؟ بعدشم خودم بیام بهت گیره بزنم که کلا همونجا بمونی تا 13 به در؟

پاشو پاشو، از کل خونه شروع کن، اتاق خودت آخرین اولویت رو داره. اول برو آشپزخونه رو تی بکش که مامانت حسابی از دستت ناراحته! 

خوب سلام سلامتی میاره 

سلام به همه ی دوستای زیباکده ای گلم

سلام
امروز هوا چرا اینطوریه؟ نه هر جوری حساب میکنم، امروز هوا خیلی نوروزیه. من رفتم تجریش قدم بزنم و سمنو بخرم. خدافظ

خوش به حالتون آقا بهزاد! ما که به نظر میاد تا سال تحویل سرکار باشیم!

البته منم شوخی کردم. امروز که سر کارم. اما یه روز تعطیل حتما میرم تو کارش 

ماهِ پیش یه چند روزی رفتم مشهر زیارت کردمو زود برگشتم از اون موقع اصلا انرژی برای کار کردن ندارم یکم بی حال و بی رمقم نمیدونم چم شده .

ایششش همین ما مردم تو رو قبله ی عالم کردیم بدو برو خونمو بتکون تا شورش به پا نکردم

سلام دوستان حالتون چطوره اميدوارم خوب خوش و سلامت باشيد

لابد تو هم حرفهای ما رو خوندی، جای اینکه بری زیارت، رفتی پسران کریم، باقالی پلو با ماهیچه زدی، خدا تنبیه ت کرده. 

ببین من همینطوریشم از روز اول قبله عالم بودم، الانم که داریم یه سریال مینویسیم مثل Game of Thrones، دیگه چیزی جز تاج و تخت نمیشناسم.

شورش کنی؟! میندازمت سیاه چال میگم حسینی بیاد بلایی سرت بیاره که اون شستن و پهن کردن و گیره جلوش تشویق محسوب بشه. 

الان مامانت میاد بهت میگه ببین من خودم تورو بزرگ کردم، منو سیاه نکن، رفتی عشق و حالات رو کردی، بی رمقیت رو شب عید واسه ما آوردی؟ پاشو برو کلی کار داریم. 

راستی شنیدم اگه سیف رو با وایتکس و پودر شوما و ... قاطی کنی خیلی تمیزتر میشه! شوخی کردم! مثل اینکه قاطی کردن اینها در بعضی موارد موجب مشتعل شدنشون شده و حتی مشکلات خیلی بزرگی پیش آورده. پس اول سیف بزن بصاب. بعد وایتکس، تی بکش، بعد پور بریز، بعد مایع و ... 

بدو ببینم چیکار میکنی، منم نظارت میکنم، حواسم بهت هست! در همین بین شام و ناهار هم درست کن تازه 

به جای اینکه بره زیارت، رفته پسران کریم، حالام بی رمقیش رو آورده، بدو ببینم چیکار میکنی، منو مجبور به اعمال قانون نکن 

سلام مونامونا، خوبی؟

چه خبرا؟

ما که خوبیم قربونت. چه میکنی؟ کجاهات شکسته؟ چه مریضی هایی گرفتی؟ بیا تعریف کن ببینم چیکار کردی این چند روز کلا؟ 

گذشته از شوخی پات بهتره؟ اوضاع و احوال؟

اتفاقا هیچ جا نرفتم اون چند روز فقط تو حرم بودم خیلی خوش گذشت اصلا دلم نمیخواست برگردم .

میگم چرا اون دو تا تار مویی که داشتی هم دیگه نیست نگو موقع خونه تکونی سیف و وایتکس و شوما رو با هم قاطی کردی منفجر شده و حسابی سوختی ای بابا خب اول برو یاد بگیر بعد برو خونه مردم کارگری کن شب عیدی زدی خونه شونو منفجر کردی خرج گذاشتی رو دستشون . حالا چقد بهت دستمزد دادن؟

نه مثل اینکه خوب یاد گرفتی ترتیبشونم درست میگی

نه مثل اینکه اینجوری نمیشه، پاشم پاشم ... 

همون رفتی اونجا تکونم نخوردی به جای پسران کریم، ناهار غذاهای آقای رییسی رو خوردی بهت نساخته، اینجوری شدی  چقدر گفتم نرو، یا اگه میری درو آروم ببند، دستگیره ش رو نکن برو! 

به جای این حرفها پاشو کارت رو شروع کن، فقط سنگ های خونه رو با این چیزای قوی نشوری خط میفته. شامم نری کتلتی چیزی درست کنی سریع ها! فسنجون، قرمه سبزی، باقالی پلو با ماهیچه و ... کتلت رو خودت بخور. بعدشم میری تو زیرزمین، همه چیو میاری از انباری بیرون، کامل دستمال میکشی، اونجا رو هم تی میکشی و از نو میچینی.

وااای چقدر کار داری، مامانتم چشم به انتظاره. خیلی کار داری 

بچه ها دیروز توی تلویزیون، چند تا بچه 4-5 ساله نشون میدادن که راجع به چیزایی که دوست دارن حرف میزدن مثلا چه فصلی چه روزی و اینا یکیشون همه چیز دوست داشت و خیلی هم سرزبون دار بود بعد فقط گفت من همه روزهای هفته رو دوست دارم به جز چارشنبه ها
آخر سر دستش رو آورد بالا همه انگشتاش نبود و دستش کاملا سیاه بود از شدت سوختگی لطفا یکی بیاد بگه اون گریم بود و واقعی نبود

بچه ها من عاشق جشنهای ملی هستم و دلم میخواد وقتی بچه دار شدم اون همه این جشن ها رو ببینه نه اینکه همه چیز نابود شده باشه، واقعا جشن چارشنبه سوری واقعی چجوری بوده؟ من دوست دارم توی یه جشن چارشنبه سوری واقعی شرکت کنم و اصلا دیگه دلم نمیخواد برم جایی که اینقدر به خطر نزدیک باشم. اصلا از دیروز حالم بده....مراقب بچه ها باشید

سلام
روز همگی بخیر. چه خبرا؟

فرک من تا اونجایی که میدونم جشن خیلی پیچیده ای نبوده. مراسم خاصی نداشته، اول که فقط آتیش درست میکردن و از روش میپریدن و دور هم بودن. البته اون موقعها مثل شب یلدا بیدار میموندن دور آتیش و غذایی میخوردن و ...
بعد نمیدونم از کِی قاشق زنی اضافه شده که حتما میدونی چیه. بعدش آجیل اضافه شده، مثل خود عید، که میاوردن و به هم تعارف میکردن. بعد یه کم مذهبی شد آجیلش و شد آجیل مشکل گشا، دیگه اصلش اما بزم و شادی دور آتیش بوده، حالا اون موقع دی جی نداشتن، چیکار میکردن نمیدونم، لابد دست هم رو میگرفتن و دایره ای دور آتیش میچرخیدن و شعر زردی من از تو ... میخوندن.
که دیگه خورد خورد به جنگ جهانی تبدیل شد.
من چیز بیشتری در موردش نمیدونم فکرم نکنم که خیلی کارهای زیادی انجام میدادن. کلا اغلب جشن ها یه المان خاص دارن و بقیه ش به دور هم بدونش هست. از شب یلدا و چهارشنبه سوری و نوروز و هفت سینش و ... بگیر تا کریسمس و نمیدونم روز شکرگذاری و ... همگی یکی یا دوتا المان دارن، بقیه ش دیگه به خلاقیت جمع بستگی داره.

سلام من مریم هستم وتازه اومدم به اینجا
امیدوارم که دوستای خوبی برای هم باشیم وچیزای زیادی از هم یاد بگیریم

سلام مریم خانم خیلی خوش اومدی 

بچه ها به کاپ من دقت کردید؟!
من 5 ساله شدم توی زیباکده

یعنی من خیلی قدیمیم. احساس میکنم زیباکده باید بهم جاییزه بده.

عه وااا مباركه 5سال 

زمان خيلي زياديه