خانه
938K

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48269 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۱۶:۵۲   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    Diba39 : 

    ههه ...دیبا کچل :)

    فکر کنم آه دمپایی سفید گرفت و دیبا کچل روم موند

    چون میترسم مجروح بشم شرکت نمیکنم ...نع من نمینویسم اصلا نمیدونم چی بنویسم تازه خودت باید اول شروع کنی نوشان اسم شما رو اخرش گفته

    بعد شما نویسنده اید شما باید شروع کنید:)

    زیباکده

    آره دیگه سوتیت رو نگفتی هیچوقت!! (الان یادم اومد!!!) بعدم اذیتش کردی دیگه باعث شد که اینجوری بشه اسمت.

    اولا که نویسنده کجا بود. دوما که نه من جدیدا خیلی چالش انتخاب کردم، نمیخوام نفر اول بشم، سوما اصلا حالش اینه که قسمت دیگران رو بنویسی، نه قسمت خودتو. من وایمیستم قسمت یه نفر دیگه رو مینویسم. تو هم بنویس، نهایت یه آتو دیگه ازت گیر میاریم 4

    ببینم چیکار میکنی.

  • ۱۶:۵۶   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    Diba39 : 

    زیباکده

    آره دیگه سوتیت رو نگفتی هیچوقت!! (الان یادم اومد!!!) بعدم اذیتش کردی دیگه باعث شد که اینجوری بشه اسمت.

    اولا که نویسنده کجا بود. دوما که نه من جدیدا خیلی چالش انتخاب کردم، نمیخوام نفر اول بشم، سوما اصلا حالش اینه که قسمت دیگران رو بنویسی، نه قسمت خودتو. من وایمیستم قسمت یه نفر دیگه رو مینویسم. تو هم بنویس، نهایت یه آتو دیگه ازت گیر میاریم 4

    ببینم چیکار میکنی.

    زیباکده

    خب شما هم بنویس بگو دفعه بعد من چالشو انتخاب نمیکنم نفر بعدیه

    من نمیتونم تا حالا،داستان ننوشتم :(

  • ۱۶:۵۸   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    من مینویسم، اما الان که اوج اتفاق با خودمه، تصمیم دارم بذارم یکی دیگه بنویسه.
    اشکال نداره خوب، هر کسی یه تایمی اولین بار یه چیزیو امتحان میکنه، اما اگه با علاقه و ذهن باز انجامش بدی، خیلی تجربه باحالی میشه.
    من بهت پیشنهاد میکنم که تجربه کن
  • ۱۷:۰۹   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    من مینویسم، اما الان که اوج اتفاق با خودمه، تصمیم دارم بذارم یکی دیگه بنویسه.
    اشکال نداره خوب، هر کسی یه تایمی اولین بار یه چیزیو امتحان میکنه، اما اگه با علاقه و ذهن باز انجامش بدی، خیلی تجربه باحالی میشه.
    من بهت پیشنهاد میکنم که تجربه کن
    زیباکده

    باشه حتما سعیمو میکنم که بنویسم ولی اگه نتونستم دیگه شما ب بزرگواری خودتون ببخشید :)

  • ۱۸:۲۷   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    منم خیلی خوب نمی نویسم
    ولی سعیمو میکنم
  • leftPublish
  • ۱۸:۲۹   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    دلداده : 
    آقا بهزاد ماشاا... جون جوونم نیستی دیگه باید فکر دندون مصنوعی باشیم برات
    زیباکده

    گفتم که با گریم چندین هزار برابر خودم رو زشت تر کردم که مردمی که توی خیابون هستن، بتونن به زندگیشون ادامه بدن 4

    زیباکده

    آخخ آخخ خدا خیرت بده پس وگرنه یه عالمه کشته و زخمی داده بودیم

  • ۲۱:۵۳   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    Dimound
    کاربر فعال|1630 |662 پست
    و اداااااادمه داستان:

    فرزانه رو به بهزاد کرد و گفت : چی شده چرا حرف نمی زنی دِ اخه یه چیزی بگو
    بهزاد که بالای دیوار بود پرید پایین و گفت: خودتون بیاید ببینید وبه جلو اشاره کرد..
    فاضلابی که تر کیده بود راه مجرای تونل
    رو سخت مسدود کرده بود طوریکه اگه می خواستند از آن مجرا رد شوند باید سرشون را تا زیر لجن و کثافت فرو می بردند.
    نوشان گفت : حالا چی کار کنیم؟
    بهزاد گفت: چاره ای نیست باید این راهو
    تحمل کنیم. همه سراتونو خم کنید پشت هم رد شیم.
    از اون عقب فرشته داد زد اَه چه بوی گندی میاد اون جلو چه خبره؟
    بهزاد گفت: هیس ... داد نزن ، فاضلابه!
    به ناچار افراد گروه بعد از مکثی که جلوی راه مسدود شده داشتند ، مجبور شدند بینی هاشونو بگیرن وبا یک دم عمیق برند زیر آب، البته آب که نه لجن زار!
    بعد از ۲ دقیقه همه اونطرف تونل بودند به غیر از......
  • ۲۱:۵۷   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    الان من اگه بخوام بنویسم باید از ادامه دایموند بگم یا نوشان؟
  • ۲۲:۱۲   ۱۳۹۷/۸/۱۹
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    دلداده : 
    الان من اگه بخوام بنویسم باید از ادامه دایموند بگم یا نوشان؟
    زیباکده

    ادامه داستان فرشته رو بنویس

    ویرایش شده توسط diba39 در تاریخ ۱۹/۸/۱۳۹۷   ۲۳:۲۹
  • ۰۸:۳۴   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    Dimound
    کاربر فعال|1630 |662 پست
    زیباکده
    دلداده : 
    الان من اگه بخوام بنویسم باید از ادامه دایموند بگم یا نوشان؟
    زیباکده

    مزه اش به اینکه ادامه منو بنویسی😜

  • leftPublish
  • ۰۹:۱۰   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    سلام بچه ها
    دلداده جون ادامه داستان دایموند و بنویس
    وووو همه باید بنویسن دیبا از زیرش نمیتونی در بری
  • ۰۹:۴۲   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    سلام بچه ها
    دلداده جون ادامه داستان دایموند و بنویس
    وووو همه باید بنویسن دیبا از زیرش نمیتونی در بری
    زیباکده

    وای چرا امروز همه عصبانین از دستم :))

  • ۱۰:۳۱   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    Diba39 : 
    زیباکده
    نوشان : 
    سلام بچه ها
    دلداده جون ادامه داستان دایموند و بنویس
    وووو همه باید بنویسن دیبا از زیرش نمیتونی در بری
    زیباکده

    وای چرا امروز همه عصبانین از دستم :))

    زیباکده

    عصبانی نیستیم میخوایم یخت بشکنه 

    اصلا نگران نباش فک نکن با دولت آبادی و دانشور و ژان ژاک روسو طرفی

    هممون مبتدی ای هستیم فرق ما با تو فقط اونجاست که ما به ترسمون غلبه کردیم حالا نوبت تواه3

  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    diba39
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده
    Diba39 : 
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده

    زیباکده

    عصبانی نیستیم میخوایم یخت بشکنه 

    اصلا نگران نباش فک نکن با دولت آبادی و دانشور و ژان ژاک روسو طرفی

    هممون مبتدی ای هستیم فرق ما با تو فقط اونجاست که ما به ترسمون غلبه کردیم حالا نوبت تواه3

    زیباکده

    قربونت برم باشه سعی میکنم بنویسم ولی فکر کنم دلداده میخواد ادامه داستان رو بنویسه .

    شما کجا مبتدی هستی عزیزم ،راستش قبلن اومده بودم داستانی که مینویسید و بخونم خیلی برام جالب بود بچه های زیباکده خودشون داستان مینویسن ولی دیدم اسم شخصیتا یه خورده سخته منم نخوندم :) ولی واقعا نویسندگی فکر بازی میخواد که من اونو ندارم به همتون تبریک میگم که داستان مینویسید

  • ۱۱:۵۷   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها منم اومدم
  • ۱۱:۵۷   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    چقدر پیچیده هست! یکی هم برای من توضیح بده که چه خبره الان؟
  • ۱۲:۰۱   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش جون خوش اومدی
    این سری چالشمون اینه که من یه کوچولو داستان نوشتم بقیه شو بچه ها قرار ادامه بدن عین همون قضیه تاپیک داستان نویسیمونه فقط خوب خیلی کوتاه تره
    حالا منتظریم بقیه بچه ها هم ذوق داستان سرایی شونو بسنجن
    خیلی خوب میشه اگر توام شرکت کنی من میخواستم برات پیغام بزارم چون معمولا این ور سر نمیزنی
  • ۱۲:۰۱   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    تا الان فقط دایمون داستان منو ادامه داده نفر بعدی که بنویسه میشه بخش سومش
  • ۱۲:۰۳   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    زیباکده

    عصبانی نیستیم میخوایم یخت بشکنه 

    اصلا نگران نباش فک نکن با دولت آبادی و دانشور و ژان ژاک روسو طرفی

    هممون مبتدی ای هستیم فرق ما با تو فقط اونجاست که ما به ترسمون غلبه کردیم حالا نوبت تواه3

    زیباکده

    قربونت برم باشه سعی میکنم بنویسم ولی فکر کنم دلداده میخواد ادامه داستان رو بنویسه .

    شما کجا مبتدی هستی عزیزم ،راستش قبلن اومده بودم داستانی که مینویسید و بخونم خیلی برام جالب بود بچه های زیباکده خودشون داستان مینویسن ولی دیدم اسم شخصیتا یه خورده سخته منم نخوندم :) ولی واقعا نویسندگی فکر بازی میخواد که من اونو ندارم به همتون تبریک میگم که داستان مینویسید

    زیباکده

    بابا بیخیاااااال فقط به خاطر اسمها نخوندیش؟1223 دلم شکست

    برو بخون به اسمها عادت میکنی 39

  • ۱۲:۰۵   ۱۳۹۷/۸/۲۰
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    من ادامه میدم:
    بعد از ۲ دقیقه همه اونطرف تونل بودند به غیر از زهرا(دلداده)، بهزاد که انگار به طور ناخواسته رهبری گروه ره به عهده گرفته بود گفت: بهتون گفتم پشت سر هم حرکت کنید و هر کسی حواسش به نفر جلو و پشت سرش باشه. دلداده پشت سر کی بود؟ فرزانه گفت: من...دلداده نفر آخر بود تا قبل از اینکه وارد فاضلاب بشیم پشت سرم وایستاده بود. نوشان یک قدم جلو اومد و گفت: حالا وقت بحث کردن نیست. من برمی گردم و پیداش می کنم و بعد خودمونو به شما می رسونیم. نوشان رو به بهزاد کرد و گفت: از کدوم طرفی میرید؟
    بهزاد: کانال فاضلاب امنه در امتداد کانال میریم. زود پیداش کن و برگرد. در صدای بهزاد می شد نگرانی را حس کرد.
    فرشته در حالیکه گلنگدن اسلحه اش را می کشید به سمت نوشان رفت و گفت : منم باهات میام...
    نوشان و فرشته دوباره از آب پر از لجن رد شدند، فرشته چراغ قوه اش را در تاریکی کانال به چپ و راست حرکت میداد تا شاید اثری از دلداده ببیند.
    در آنسو بهزاد، مهرنوش، آذر و فرزانه در امتداد کانال فاضلاب به سمت مقصدی نامعلوم به راه افتادند تا اینکه صدایی آنها را از رفتن بازداشت. صدای یک زن بود، با لهجه ای عجیب و غریب طلب کمک می کرد. در میان حرفهایش یک جمله را مدام تکرار می کرد: من قصد کشتن آدمها رو ندارم....
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان