خانه
538K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۱:۱۴   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    دلداده : 

    بهزاد

    چند قسمت آخری که از تو خوندم متن خوبی نوشته بودی وادمو به خوندن وادار میکرد ولی یه چیزی که هست ویکم برام سواله اینه که شاهو خیلی به تصویر نکشیدی شاه هست ولی مثل شاه نیست حضورش گاهی وقتا خیلی کم رنگه وبیشتر تمرکز روکارشان شابین وگهگداری هم مارتین لوودیک من وا روین مونتانا میگذره بعد یه چیز دیگه مگه عقرب سرخ نگفته بود که اون زهرنه بوداره نه رنگ نه مزه تازه هم به تدریج آدمو میکشه پس موتانیشا از کجا فهمیده بود آب زهرآلود شده

     خسته نباشی

    زیباکده

    سلام دلداده خیلی ممنون از نقدت، حتما بیشتر روش کار میکنم. 

    جواب سوالات هم راستش شاه الان دیگه داره به سنی پا میذاره که کمتر حضور مستقیم توی همه اتفاقات داره(البته یه جاهای خیلی مهم هنوزم حضور مستقیم داره که میرسی بهش) و بیشتر تصمیم گیرنده ست.

    در مورد عقرب سرخ هم، خوب وقتی این حجم از کشته رو دیدن و بدن های مسمومین و حالشون رو بررسی کردن، متوجه شدن که سمه. اغلب سم ها همینطوری هستن که طرفی که میخوره چون هیچ رنگ و طعم و بویی نداره، متوجه نمیشه. اما وقتی خورد و مرد، دیگران میفهمن که سم بوده.

  • ۱۲:۳۶   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    دلداده : 

    نوشان

    خوب توهم چند قسمت آخرت خیلی خوب نوشته شده بود یه چیزی که خیلی درگیرم کردو باعث شد من چندینو چند بار  یه قسمتتو بخونم درمورد دلبان ها بود واقعا نمیفهمیدم چیه  فکر میکردم خواهر بلاتریکس باشه یا حیوونش ولی بعدا به این نتیجه رسیدم ظاهرا یه حیوونه ...به نظرم به اندازه توضیح نداده بودی بعد ظاهرا دلبانها حضورشون توی سیلور پاین از اهمیت ویژه ای برخورداره ولی تومتن  اهمیتشو خیلی نشون نداده

    خسته نباشی

    زیباکده

    درسته من دلبانها رو تو فصل اول خوب معرفی نکردم همش تو کافه راجع بهش گفتم. دلبانها یه حیوونن که واسه هر آدمی متفاوتن

    با انسان به دنیا میآن با انسان هم می میرند و مرگشون منجر به مرگ صاحبشون میشه بنابراین محافظت ازشون واجبه

    تا شش ماه اول زندگی نوزاد مرئی ان بعد نامرئی میشن فقط صاحبشون یا خودشون اگر بخوان مرئی میشن نمیتونن خیلی از صاحبشون دور بشن همیشه انگار با یه نخ نامرئی وصل به صاحبشون کارکرد خاصی ندارن تو فصل اول و دوم حرف میزدن و مشورت میدادن ولی به درخواست دوستان چون میگفتن کارتونی میشه این خاصیتشونو حذف کردم

    الان یه کارهایی میکنن بعضی وقتها ولی اون جوری مشخص و زیاد نیست

    یه جورایی خواستم مرموز و کشف نشده باقی بمونه تواناییهاشون

    تو فصل اول خیلی نقش موبایل و داشتن که اونم به درخواست بچه ها کم کردم تا کارتونی نشه

    و خودم سعی میکنم جایی که حالت مرموز و جادوویشون مشخصه از توانایی هاشون استفاده کنم

    شاید یه روزی اگر قرار شد این داستان باز نویسی بشه بهتوانایی هاشون بیشتر بپردازم که داستان قشنگ تر بشه

  • ۱۲:۳۷   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    بچه ها امروز منتظر دو قسمت هیجان انگیز از من و فرک باشین
  • ۱۵:۱۲   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    دلداده : 

    مهرنوش:

    یه نکته ای هست اینکه شخصیت برادر پایان رومعرفی نکرده بودی من فکر میکردم یکی از نجیب زاده ها باشه یایکی از جنگاورا ولی وقتی گفت من وارث تاج وتختم تازه فهمیدم که اون برادرشه اگه قبلا هم اسمش گفته شده بود ولی چون به طور جدی درموردش حرفی نزده شده بود ازیاد میره  ویه چیز دیگه گاهی وقتا از جملات خیلی بلندی استفاده میکنی که باعث گیج شدن خاننده میشه بهتره جمله ها کوتاه تر بشن مثلا اینجارو ببین خطای سیاه :

     گرچه این تسلیحات سنگین به قدرت تھاجمی این نیرو می
    افزود ولی از سرعت و قدرت تحرک آن می کاست و به ھمین دلیل پلین به صورت مجزا
    دستور داشت که واحد ھای واکنش سریع از سواره نظام سبک اسلحه را گردآوری و آموزش
    دھد به نحوی که این نیروھا به زره ھای چرمی که فقط در نقاط حساس پوشش فلزی
    داشتند مجھز و ھمینطور مجھز به شمشیر کوتاه و کمان کوتاه با قابلیت تیراندازی از روی
    اسب باشند

    ببین زیر فعلها برات خط کشیدم اینجاها میتونست جمله تموم شه ولی بااستفاده از حرووف ربط وغیره ادامه پیدا کرده تا تبدیل به یک جمله چند جمله ای شده مثلا از می کاست می تونستیم یه جمله جدید استخراج کنیم وو رو داخل جمله نیاریم  به نظرم باز بهتر بود به جای کلمه به همین دلیل میتونستی بگی در این راستا یا... چون باز به اومده وبه حرف ربطه . جمله ممکنه از یک یا دوفعل تشکیل بشه وتوی داستان جذاب ترم هست مثلا اگه متن باجمله های کوتاه بود اعصاب خاننده رو خورد میکرد تعادل خوبه مثلا اینو خودت نوشتی کاملا رووو خوبه:

    پسرم این یکی از تلاش ھای من برای بازدارندگی و تاخیر در شروع مناقشه است، مطمئن
    نیستم که تا چه زمانی کار خواھد کرد ولی مطمئن ھستم که برای حفظ امنیت در کشور
    کافی نیست، بخصوص دردراز مدت! برای ھمین لازم است که ما یکی از 3اقلیم را به عنوان
    متحد اصلی انتخاب کنیم و ارتباط مخصوصی با آنھا برقرار کنیم، چنین اتحادی اگر درست انتخاب
    و اجرا شود ضامن صلح خواھد بود

    هم جای ویرگول ها خوبه هم جمله ها نه بلندن نه کوتاه

    خسته نباشی

    زیباکده

    خیلی ممنون دلداده جون، نقد خیلی خوب و جالبی بود و به نکات مهمی اشاره کرده بودی که بعضی هاش مثل طولانی بودن جمله ها مورد انتقاد سایرین هم بود، سعی می کنم این نقاط ضعف رو برطرف کنم. 8

  • ۱۷:۴۲   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام فرک جون و نوشان جون
    آفرین به هر دو که یهو دست به کار شدید و داستان هاتون رو نوشتید.
    من از داستان هر دو خوشم اومد، قسمت اول داستان فرک که در مورد ارتباط ملکه با مردم بود خیلی خوب دراومده بود، فقط فکر کنم قرار بود که ارتش ریورزلند با 60 هزارنفر در جنگ شرکت کنه ولی حالا که 2 قسمت کردی دیگه از 75 هزار بیشتر نشه که توازن به هم نخوره
    در مورد داستان نوشان هم کلییاتش عالی بود بخصوص قسمت مربوط به لیو و کلارا ولی من هنوز با بعضی از اعدادی که نوشان اعلام می کنه کنار نیومدم، مثلا در حالی که ارتش سیلورپاین یک نیروی چند ده هزار نفره است و به امپراتور جدید وفادار شده حالا تکیه به نیروی هزار نفره یا جمع آوری چندین نفر از روستاها یکمی عجیبه مگر اینکه در آینده نقشه ای پشتش باشه
    از نوشان جون می خوام در این باره بیشتر توضیح بده
  • leftPublish
  • ۲۰:۰۰   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    بلاتریکس مردددددددددددددددد؟چرا؟؟؟؟من دوسش داشتم؟حالا کیه چی کارکنه؟

    ویرایش شده توسط دلداده در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۹۷   ۲۰:۰۱
  • ۲۱:۳۴   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    بچه ها فک نکنم بتونم همه داستانامو بزارم اگه تونستین بیاین اینجا
    https://www.zibakade.com/Topics/-TP25226-DI606189/

    ویرایش شده توسط دلداده در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۹۷   ۲۲:۵۳
  • ۲۳:۵۰   ۱۳۹۷/۵/۲۴
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام فرک جون و نوشان جون
    آفرین به هر دو که یهو دست به کار شدید و داستان هاتون رو نوشتید.
    من از داستان هر دو خوشم اومد، قسمت اول داستان فرک که در مورد ارتباط ملکه با مردم بود خیلی خوب دراومده بود، فقط فکر کنم قرار بود که ارتش ریورزلند با 60 هزارنفر در جنگ شرکت کنه ولی حالا که 2 قسمت کردی دیگه از 75 هزار بیشتر نشه که توازن به هم نخوره
    در مورد داستان نوشان هم کلییاتش عالی بود بخصوص قسمت مربوط به لیو و کلارا ولی من هنوز با بعضی از اعدادی که نوشان اعلام می کنه کنار نیومدم، مثلا در حالی که ارتش سیلورپاین یک نیروی چند ده هزار نفره است و به امپراتور جدید وفادار شده حالا تکیه به نیروی هزار نفره یا جمع آوری چندین نفر از روستاها یکمی عجیبه مگر اینکه در آینده نقشه ای پشتش باشه
    از نوشان جون می خوام در این باره بیشتر توضیح بده
    زیباکده

    مرسی مهرنوش جون

    فکر نکنم اونا دنبال نفر گیری افراد روستا بودن ، انگار دنبال گفتگو با روسای خانواده های با نفوذی بودن ، البته حالا نوشان بیاد خودش بگه واقعا قضیه چی بوده

    در مورد ارتشی که توی برن بود توی همون قسمت نوشتم که ده هزار نفر هستن، از سافری اومده بودن

  • ۱۵:۵۶   ۱۳۹۷/۵/۲۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    مهرنوش جون نميخوام براي باز پس گيري قدرت درگيري بشه كه تعداد نفرات بخواد تاثير گذار باشه اين فعاليت ها صرفا به اين خاطره كه نشون بدم اسپروس براي باز پس گيري قدرت داره فعاليت ميكنه
  • ۱۵:۵۷   ۱۳۹۷/۵/۲۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    دلداده : 

    بلاتریکس مردددددددددددددددد؟چرا؟؟؟؟من دوسش داشتم؟حالا کیه چی کارکنه؟

    زیباکده

    دلداده جون متاسفم 😢😢😢 من خودمم نميخواستم اينجوري شه اين آكوييلا خودمم عاصي كرده با اين كاراش

  • leftPublish
  • ۲۱:۲۴   ۱۳۹۷/۵/۲۵
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    مهرنوش جون نميخوام براي باز پس گيري قدرت درگيري بشه كه تعداد نفرات بخواد تاثير گذار باشه اين فعاليت ها صرفا به اين خاطره كه نشون بدم اسپروس براي باز پس گيري قدرت داره فعاليت ميكنه
    زیباکده

    مگه قدرت از اسپروس گرفته میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • ۱۲:۴۷   ۱۳۹۷/۵/۲۶
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    فرک:

    خوب به خاطر اینکه دیر شد معذرت میخوام قسمتات عالی وبی نقص بود فقط چند تا نکته ریز داشت .لحنی که براداستانت انتخاب کردی نسبتا روونو معمولیه یعنی نه خیلی کتابیه نه عامیانه واین روند خوندنو تسهیل میکنه ولی بعضی از جاها از کلمات خیلی سختی استفاده میکنی  واهی وقتا از کلمات امروزی منظورم دیالوگ ها نیست  منظورم خود لحن راویه وقتی تو اعتدالو انتخاب کردی پس حواست باید جمع باشه تا این لحن خارج نشی ویه پیز دیگه گا هی وقتا خیلی سریع پیش میری یه یه جاهایی مثل پرش حس میشه  برای مثال وقتی کیموتو به گلاری ابراز علاقه کرد اتفاقات بعدش خیلی سریع پیش رفت  به نظرم جای تامل داشت می تونست یکم بیشتر طئل بکشه وبرا خاننده زنگ تفریح بشه

    خسته نباشی

  • ۱۳:۰۶   ۱۳۹۷/۵/۲۶
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    بهزاد،فرک، نوشان ومهرنوش سلام

    خوب امید وارم آخر هفته بهتون خوش گذشته باشه 

    بریم که یه چیزی می خوام بهتون بگم

    زنگ تفریح

    با یه مثال شروع می کنم خیلیا مون دیگه یکی دوتا فیلم ترسناک دیدیم کشور ژاپن یکی از رکورد داران فیلم ترسناک در جهان بوده وهست ولی یک دهه آخر فیلماشون به شدت در گیشه شکست خورد پون عوارضش خیلی بد بود از جمله مرگ یا سکته نویسنده ها دور هم جمع  شدنو یه اتاق گفتو گو گذاشتن بعد از پند وقت به این نتیجه رسیدن که یه زنگ تریح داشته باشن وسط فیلم ازترسناکی فیلما کم نشد ولی به شدت مخاطب جذب کرد 

    زنگ تفریح یعنی اینکه به خاننده اجازه بدیم اتفاقایی که تا الان خونده روتحلیل کنه ویکم از اون حالو هوادربیادمثلا من پند وقت پیش یه فیلم میدیدم موضوعش سنگین بود وسظای فیلم زنگ تفریح میدادو سکانسای کمدی یا عاشقانه یا... داشت که به بیننده اجاز ه میداد یکم به افکارش بیشتر تسلط پیدا کنه شمام تو داستانتون زنگ تففریح داشتین ولی خیلی کوتاه بود مثلا رابطه شاردل و لابر یا رومل وکاترینا یا مادونا وبرنارد یا پلین و جافری یا اسپروس شارلی همه اینا میتونه وسط داستان یه زنگ تفریح ایجاد کنه 

    وقتی از این ایده استفاده می کنید فقط تمر کز داستانو رولحظه حال بزارید وفکر اقلیمها یا جنگ نباشید این طوری داستان جذاب تر میشه وبه خانننده یه آرامش نسبی میده تا خودشو بر اتفاقات بعدی اماده کنه حالا اگه خواستید از توخود داستان براتون یه مثال میزنم

    نظر چهارتاتونو در مورد زنگ تفریح می خوام بدونم تا یه مناظره خوب داشته باشیم

  • ۱۶:۵۶   ۱۳۹۷/۵/۲۶
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    منم برام جالبه بيشتر بدونم يه كم توضيح بيشتري بده
  • ۱۶:۵۷   ۱۳۹۷/۵/۲۶
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    دلداده : 
    زیباکده
    نوشان : 
    مهرنوش جون نميخوام براي باز پس گيري قدرت درگيري بشه كه تعداد نفرات بخواد تاثير گذار باشه اين فعاليت ها صرفا به اين خاطره كه نشون بدم اسپروس براي باز پس گيري قدرت داره فعاليت ميكنه
    زیباکده

    مگه قدرت از اسپروس گرفته میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    زیباکده

    اوه اوه داستان لو رفت

    نهههههه الكي🙄

  • ۱۳:۰۱   ۱۳۹۷/۵/۲۷
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    سلام بچه ها. منم قسمت هاتون رو خوندم. هر دو خیلی خوب نوشته بودید.
    من و مهرنوشم به زودی قسمت هامون رو مینویسیم.
    نوشان منم با مهرنوش در مورد نوع فعالیت های اسپروس موافقم. میتونی جزییات بیشتری ازش مشخص کنی که دقیقا چه تصمیمات کاربردی و موثری داره میگیره.
    مرسی
  • ۱۳:۰۱   ۱۳۹۷/۵/۲۷
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    دلداده اینی که گفتی جالب بود. ما هم به قول خودت تا حدی سعی کردیم اما شاید بتونیم بعدا بهترم در بیاریم این فواصلو.
  • ۱۳:۴۹   ۱۳۹۷/۵/۲۷
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    سلام بچه ها. منم قسمت هاتون رو خوندم. هر دو خیلی خوب نوشته بودید.
    من و مهرنوشم به زودی قسمت هامون رو مینویسیم.
    نوشان منم با مهرنوش در مورد نوع فعالیت های اسپروس موافقم. میتونی جزییات بیشتری ازش مشخص کنی که دقیقا چه تصمیمات کاربردی و موثری داره میگیره.
    مرسی
    زیباکده

    بااااووووشه

    232323

  • ۱۴:۲۶   ۱۳۹۷/۵/۲۷
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    نوشان : 

    بااااووووشه

    232323

    زیباکده

    چرا میگِری؟! 4

  • ۱۶:۱۹   ۱۳۹۷/۵/۲۷
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست

    درمورد تو ضیح بیشتر صبر کنید آهابا خنداننده شومثال بزنم که فک کنم هممون دیده باشیم وقتی یه نفر داره استند آپ میکنه بین شوخیاش یه فاصله زمانی میده که معمولا کوتاهو بیشتر از چند ثانیه نیست واین اجازه میده تا آدم نفس بگیره حالا فک کننید یه کمدین بیاد شوخیاش پشت سرهم بدون کوچک ترین فاصله ای شماداری به اول میخندی اون 5تا شوخیه دیگم گفته وچون فرایند ها ی شوخی بهم ربط داره ووقتی چند تا شوخیو از دست میدی تقریبا نمیتونی بقیه رو متوجه بشی برا همین کمتر می خندی

    حالا داستان هم همینطوریه یکی از کامل ترین زنگ تفریحا تو داستان روباهم بخونیم

    خوب اینو بهزاد نوشته تو صفحه 73اولش

    .شب، هنگامی که اسپروس به اتاقشان آمد دید که شارلی اتاق را به صورت رمانتیکی چیده است و این باعث شد که اسپروس به نگهبانها بگوید از یک لایه دورتر نگهبانی را انجام دهند و اجازه ورود کسی را به داخل عمارت ندهند.

    شارلی روی تخت مجلل نشسته بود و اسپروس پشتش را به او کرده بود تا شارلی بتواند به او برای درآوردن لباس های رسمیش کمک کند. شارلی همینطور که بندهای لباس اسپروس را باز میکرد شروع به سخن گفتن کرد : اسپروس، من متوجه شدم که شرایط بین سرزمین من و اکسیموس به شدت ملتهب شده. من خیلی نگرانم.

    اسپروس لبخندی زد و گفت : من الان دارم با همسرم صحبت میکنم یا با سفیر دزرتلند؟ 

    شارلی اخمی کرد و نگاه ناراحتی به خودش گرفت. اما اسپروس او را نوازش کرد و ادامه داد : شوخی کردم. حق داری نگران سرزمینت باشی. {همزمان بالاپوشش را خارج کرد و جایی گذاشت و دو جام شراب ریخت و یکی از آنها را به شارلی تعارف کرد و کنار او نشست} من هم نگران شرایط اقلیم های اطراف و تاثیرش بر سرزمین خودم هستم. انگار این صلح خیلی پایدار نخواهد بود. حمله دزرتلند هم به کرانه تاریکی باعث افزایش این تنش ها شده.

    شارلی جامش را نوشید و سرش را روی پای اسپروس گذاشت و گفت : درسته البته کولینز ها همیشه به ما حمله های کور میکردند و امنیت جنوب دزرتلند رو از بین برده بودند. این حرکت صرفا یک کشورگشایی نبود هر چند که باز شدن راه دزرتلند به دریای شرقی خیلی برای ما اهمیت داشته.

    اسپروس گفت :  من دارم تمام سعیم رو میکنم که جلوی این جنگ گرفته بشه اما شرایط اینبار پیچیده تر از دفعه قبل هست.

    شارلی سرش را بلند کرد و گفت : بله حتی شاید پیچیده تر از چیزی که فکرش رو بکنی، اما امشب نمیخوام بیشتر از این در موردش صحبت کنم، فردا به عنوان سفیر دزرتلند حرفهای مهمی با تو دارم. {این را گفت و شمع کنار تخت را فوت کرد و لبهایش را روی لبهای اسپروس گذاشت ...}

    خوب اینجا بهترین جا واسه زنگ تفریح بود وبهزادم تا 70 درصد بهش اشاره کرده ولی بازم موضوع اصلی صحبتشون درمورد جنگ بود اینجا اگه به جای پادشاه یه همسرو به تصویر می کشیدی خیلی همون اتفاق زنگ تفریح می افتاد

    ویرایش شده توسط دلداده در تاریخ ۲۷/۵/۱۳۹۷   ۱۶:۴۳
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان