خانه
539K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۸:۵۸   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    27 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- به اتفاقات با جزییات زیادی پرداختی و همه بخش ها به یک اندازه جذاب بودند

    3- اتفاقات قلعه ها داره طبیعی و خوب پیش میره.

    نقاط ضعف:

    1- توصیفی که از آرایش نظامی کردی و حفظ چند روزه دقیق همون آرایش اونم جلوی افرادی که دقیقا میدونید از کجا میان و در حالی که 15 هزار نفر هستن در کمتر از یک ساعت تموم شدن یه کمی متناسب نبود. یعنی اشراف شما بیشتر بود و تله رو میتونستید همون روز آخر با توجه به زاویه حرکت اونا بذارید. چون با توصیفی که کردی اونا واقعا ارتش ضعیفی بودن. جذاب بود اما متناسب نبود.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۴/۲/۱۳۹۷   ۱۹:۰۶
  • ۱۹:۰۱   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    نمیدونم از دنده چپ بیدار شدم یا چی. تا حالا متوسط نداده بودم. حالا دو تا پشت هم!

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    27 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- به اتفاقات با جزییات زیادی پرداختی و همه بخش ها به یک اندازه جذاب بودند

    3- اتفاقات قلعه ها داره طبیعی و خوب پیش میره.

    نقاط ضعف:

    1- توصیفی که از آرایش نظامی کردی و حفظ چند روزه دقیق همون آرایش اونم جلوی افرادی که دقیقا میدونید از کجا میان و در حالی که 15 هزار نفر هستن در کمتر از یک ساعت تموم شدن یه کمی متناسب نبود. یعنی اشراف شما بیشتر بود و تله رو میتونستید همون روز آخر با توجه به زاویه حرکت اونا بذارید. چون با توصیفی که کردی اونا واقعا ارتش ضعیفی بودن. جذاب بود اما متناسب نبود.

    زیباکده

    آقا بهزاد اون جمله ی بالا رو با جدولات کپی نکن 15

  • ۱۹:۰۵   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    نمیدونم از دنده چپ بیدار شدم یا چی. تا حالا متوسط نداده بودم. حالا دو تا پشت هم!

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    27 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- به اتفاقات با جزییات زیادی پرداختی و همه بخش ها به یک اندازه جذاب بودند

    3- اتفاقات قلعه ها داره طبیعی و خوب پیش میره.

    نقاط ضعف:

    1- توصیفی که از آرایش نظامی کردی و حفظ چند روزه دقیق همون آرایش اونم جلوی افرادی که دقیقا میدونید از کجا میان و در حالی که 15 هزار نفر هستن در کمتر از یک ساعت تموم شدن یه کمی متناسب نبود. یعنی اشراف شما بیشتر بود و تله رو میتونستید همون روز آخر با توجه به زاویه حرکت اونا بذارید. چون با توصیفی که کردی اونا واقعا ارتش ضعیفی بودن. جذاب بود اما متناسب نبود.

    زیباکده

    آقا بهزاد اون جمله ی بالا رو با جدولات کپی نکن 15

    زیباکده

    16

  • ۱۹:۰۶   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    بچه ها منم نقدامو تا قسمت 40 نوشتم و دیگه خسته شدم
    فردا ادامه می دم.
  • ۱۹:۱۷   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    28 فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- نثر روان

    3- هم گروه بی سرزمین و هم صحبت های کیموتو هر دو عالی بودن.

    نقاط ضعف:

    1-اخبار جنگ به آمون یه جور بدی پرش داره اما اینقدر همه چی خوب بود که من عالی دادم.

  • leftPublish
  • ۱۹:۱۸   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    چقدر شما سریع پیش رفتید
    من خیلی زحمت کشیدم اما تا 28 بیشتر نرسیدم. ببینم فردا چی میشه.
  • ۲۰:۱۵   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    نوشان جون این پست احتمالا بخاطر مشکلات اینترنتی 3 بار تکرار شده!
    زیباکده

    اصن نمیتونستم بیام تو کافه 

    پاکشون کردم

  • ۲۰:۴۵   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    سمت

    نویسنده

    امتیاز

    18

    مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب /متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- قسمت اول مربوط به مکالمه امپراطور و دخترش قشنگه کلا شخصیت این دو نفر نوآوریه خوبیه .من اوایل اصلا تو کتم نمیرفت یه دخترو تو اون زمانها بفرستن دنبال این کارها و اون قسمت شروع دخالت پلین تو سیاست که نربوط به اوایل فضل قبل بود برام نامانوس بود( یعنی از اول اگه نشون میدادی یه دختر سیاست مداره انقدر باورش سخت نمیشد) اما اما اما در کل ماجرا به نظرم جذاب کردن داستانو پلین در عین حال که جوون و عجوله ولی عاقله و پدرشم هم خوب بعضی وقتها رابطه رو میزاره کنار و اولویت های یه امپراطورو نشون میده



    نقاط ضعف:

         1 – ماجرای فتح سیزون به این راحتی یه کم کلیشه ایه بهتر بود یه مقاومتی چیزی صورت می گرفت خیلی هلو برو تو گلو بود

  • ۲۰:۵۵   ۱۳۹۷/۲/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    سمت

    نویسنده

    امتیاز

    19

    بهزاد

    عالی/خیلی خوب/خوب /متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

    1- اشاره به انگیزه سربازان خیلی به جا بود 



    نقاط ضعف:

         1 – قبلا گفتم اینو (‌دو جا امتیاز کم نکردما سیستم امتیاز دهی ام بیشتر بر اساس قشنگی داستانه نه نقاط ضعف و قوت) که شاردل به کیموتو ماموریت داده بود یه فکری برای اطمینان گرفتم از دزرتلند بکنه ولی ماجرا پیگیری نشد

  • ۱۱:۱۲   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    28 فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هیجان زیاد

    2- نثر روان

    3- هم گروه بی سرزمین و هم صحبت های کیموتو هر دو عالی بودن.

    نقاط ضعف:

    1-اخبار جنگ به آمون یه جور بدی پرش داره اما اینقدر همه چی خوب بود که من عالی دادم.

    زیباکده

    میتونی بگی مثلا چه جوری میشه از یک قضیه به یه قضیه دیگه رفت.

  • leftPublish
  • ۱۱:۴۵   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    30 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- پیشرفت داستان در همه بخش ها خیلی خوب بود

    2- هیجان کافی و ریتم مناسب

    نقاط ضعف:

    1- گفتگوی پلین و دارک اسلو، منو دچار مشکل کرد. اینکه دارک اسلو بعد از تحویل کتیبه و حرکت از پایتخت به سمت پلین، بازم از هیچ چیز خبر نداشته باشه عجیبه. یه جوری گفت چه اتفاقی افتاده و پلین گفت پس بی خبری که انگار واقعا اینطوره. اگه اینطور باشه ایراد منطقی داره. اگه اینطور نبوده ایراد نوشتاری. در ضمن من متوجه نشدم حالا بلاخره از هیچی خبر نداشت و توی همون دیالوگ ها تصمیم گرفت بره جافری رو نجات بده، یا این بخش ایراد نوشتاری داره

  • ۱۲:۰۰   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    31 فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- نثر روان و پرداخت خوب به داستان

    نقاط ضعف:

    1- با اینکه داستان این بی سرزمین ها رو خوندم، یه کم این قسمت معمولی بود.

    2- سیمون آخر داستان حرف لابر رو تایید میکنه و میگه درسته اما در ادامه کلا یه چیز دیگه میگه که در تایید حرف لابر نیست.

  • ۱۲:۱۶   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    32 نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- هر سه بخش فوق العاده زیبا نوشته شده.

    2- پس و پیش و فلش بک و فورواردهای بخش آکوییلا خیلی جذاب بود

    3- صحنه های جنگ در شروع و درام آخر هم باعث شد که تکمیل بشه این قسمت

    نقاط ضعف:

    نقطعه ضعف خاصی نداشت
  • ۱۲:۴۰   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    34 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خیلی خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- باز هم هر دو داستان موثر و خوب پیش رفت

    2- شخصیت راجر جالب بود

    نقاط ضعف:

    1- نقطع ضعف بخصوصی نداشت

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۵/۲/۱۳۹۷   ۱۲:۴۳
  • ۱۲:۵۲   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    30 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- پیشرفت داستان در همه بخش ها خیلی خوب بود

    2- هیجان کافی و ریتم مناسب

    نقاط ضعف:

    1- گفتگوی پلین و دارک اسلو، منو دچار مشکل کرد. اینکه دارک اسلو بعد از تحویل کتیبه و حرکت از پایتخت به سمت پلین، بازم از هیچ چیز خبر نداشته باشه عجیبه. یه جوری گفت چه اتفاقی افتاده و پلین گفت پس بی خبری که انگار واقعا اینطوره. اگه اینطور باشه ایراد منطقی داره. اگه اینطور نبوده ایراد نوشتاری. در ضمن من متوجه نشدم حالا بلاخره از هیچی خبر نداشت و توی همون دیالوگ ها تصمیم گرفت بره جافری رو نجات بده، یا این بخش ایراد نوشتاری داره

    زیباکده

    جریان داستان اینطوری بود که دارک اسلو خواسته بود در جریان ماموریتش در جریان اخبار جنگ قرار نگیره، وقتی داشت دنبال کتیبه دوم می رفت متوجه شد که پلین به عنوان فرمانده ارتش جنوبی می ره کارتاگو، ولی جریان آزادی جافری برنامه ریزی داشت، یجایی امپراتور در حضور هر 2 گفت هیچ وقت یک اکسیموس پشت سر فراموش نمی شه، دارک اسلو می خواست ببینه که اگر می تونست کتیبه سوم رو هم پیدا کنه که بره دنبالش ولی اگر نمی تونست خوب اولویت بعدی نجات جافری بود.

  • ۱۲:۵۵   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    35 نوشان

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- قسمت خوب و روونی بود.

    نقاط ضعف:

    1- نقطه گیرا و خاصی نداشت

    2- کیه درو به عنوان فرمانده ارتش خیلی وقتها جای درستی که باید باشه نیست. اریک ماندرو هم طوری شده که من کلا توی داستان گمش کردم. نمیدونم داره چیکار میکنه.

  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    30 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- پیشرفت داستان در همه بخش ها خیلی خوب بود

    2- هیجان کافی و ریتم مناسب

    نقاط ضعف:

    1- گفتگوی پلین و دارک اسلو، منو دچار مشکل کرد. اینکه دارک اسلو بعد از تحویل کتیبه و حرکت از پایتخت به سمت پلین، بازم از هیچ چیز خبر نداشته باشه عجیبه. یه جوری گفت چه اتفاقی افتاده و پلین گفت پس بی خبری که انگار واقعا اینطوره. اگه اینطور باشه ایراد منطقی داره. اگه اینطور نبوده ایراد نوشتاری. در ضمن من متوجه نشدم حالا بلاخره از هیچی خبر نداشت و توی همون دیالوگ ها تصمیم گرفت بره جافری رو نجات بده، یا این بخش ایراد نوشتاری داره

    زیباکده

    جریان داستان اینطوری بود که دارک اسلو خواسته بود در جریان ماموریتش در جریان اخبار جنگ قرار نگیره، وقتی داشت دنبال کتیبه دوم می رفت متوجه شد که پلین به عنوان فرمانده ارتش جنوبی می ره کارتاگو، ولی جریان آزادی جافری برنامه ریزی داشت، یجایی امپراتور در حضور هر 2 گفت هیچ وقت یک اکسیموس پشت سر فراموش نمی شه، دارک اسلو می خواست ببینه که اگر می تونست کتیبه سوم رو هم پیدا کنه که بره دنبالش ولی اگر نمی تونست خوب اولویت بعدی نجات جافری بود.

    زیباکده

    آره ولی اینجا که پلین رو سوپرایز میکنه به گفته خودت دیگه کتیبه دوم رو گذاشته سر جاش و همینطور که اینجا برای فرک توضیح دادی بدیهیه. تازه رفته پایتخت، اخبار جدید رو گرفته و گزارش کارش رو داده، بعد اومده پلین رو سوپرایز کرده. برای همین گفتم.

    اینو برای توضیح به فرک گفتی : اینجا از نوشتن این موضوع صرف نظر کردم که دارک اسلو با کشتی به پایتخت برگشت و اونجا بعد از دریافت اطلاعات به بوگوتا رفت، فکر کردم بدیهی هست چون نمی خواستم از سمت دارک اسلو بنویسم، جوری نوشتم که از دید پلین سورپرایز باشه.

    که به نظر منم باید اینطور باشه داستان.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۵/۲/۱۳۹۷   ۱۳:۰۰
  • ۱۳:۲۱   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    بهزاد لابی : 

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    30 مهرنوش

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- پیشرفت داستان در همه بخش ها خیلی خوب بود

    2- هیجان کافی و ریتم مناسب

    نقاط ضعف:

    1- گفتگوی پلین و دارک اسلو، منو دچار مشکل کرد. اینکه دارک اسلو بعد از تحویل کتیبه و حرکت از پایتخت به سمت پلین، بازم از هیچ چیز خبر نداشته باشه عجیبه. یه جوری گفت چه اتفاقی افتاده و پلین گفت پس بی خبری که انگار واقعا اینطوره. اگه اینطور باشه ایراد منطقی داره. اگه اینطور نبوده ایراد نوشتاری. در ضمن من متوجه نشدم حالا بلاخره از هیچی خبر نداشت و توی همون دیالوگ ها تصمیم گرفت بره جافری رو نجات بده، یا این بخش ایراد نوشتاری داره

    زیباکده

    جریان داستان اینطوری بود که دارک اسلو خواسته بود در جریان ماموریتش در جریان اخبار جنگ قرار نگیره، وقتی داشت دنبال کتیبه دوم می رفت متوجه شد که پلین به عنوان فرمانده ارتش جنوبی می ره کارتاگو، ولی جریان آزادی جافری برنامه ریزی داشت، یجایی امپراتور در حضور هر 2 گفت هیچ وقت یک اکسیموس پشت سر فراموش نمی شه، دارک اسلو می خواست ببینه که اگر می تونست کتیبه سوم رو هم پیدا کنه که بره دنبالش ولی اگر نمی تونست خوب اولویت بعدی نجات جافری بود.

    زیباکده

    آره ولی اینجا که پلین رو سوپرایز میکنه به گفته خودت دیگه کتیبه دوم رو گذاشته سر جاش و همینطور که اینجا برای فرک توضیح دادی بدیهیه. تازه رفته پایتخت، اخبار جدید رو گرفته و گزارش کارش رو داده، بعد اومده پلین رو سوپرایز کرده. برای همین گفتم.

    اینو برای توضیح به فرک گفتی : اینجا از نوشتن این موضوع صرف نظر کردم که دارک اسلو با کشتی به پایتخت برگشت و اونجا بعد از دریافت اطلاعات به بوگوتا رفت، فکر کردم بدیهی هست چون نمی خواستم از سمت دارک اسلو بنویسم، جوری نوشتم که از دید پلین سورپرایز باشه.

    که به نظر منم باید اینطور باشه داستان.

    زیباکده

    نه من الان دقیق پس متوجه نشدم که شما کدوم قسمت هستی؟ دارک اسلو 2 بار پلین رو دید، یبار تو کارتاگو در جنوب که از هیچی خبر نداشت و پلین خیلی ناراحت بود که من فکر کردم شما اینجا رو می گی، یبار هم وقتی جافری رو نجات داد در بندر بوگوتا کنار دریاچه قو که من در موردش به فرک توضیح دادم، این ها 2 موقعیت زمانی و 2 موقعیت مکانی جداگانه هستند.

  • ۱۳:۲۵   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست

    قسمت

    نویسنده

    امتیاز

    36 فرک

    عالی/خیلی خوب/خوب/متوسط/ضعیف

    نقاط قوت:

     1- کلیت داستان روان بود

    2- جمله های آخر گیرا بود

    نقاط ضعف:

    1- همه داستان به بسترسازی برای آینده تبدیل شده بود که طولانی و کسل کننده شد.

    2- اسپارک با اون همه نفوذ، سفیر ریورزلند رو کشید بیرون و نظر اونو در مورد جنگ خواست؟ منطقی نبود. بخصوص که نقش ریورزلند توی جنگ فعلا خیلی کمه

    3- همچنان اطلاع افراد مختلف از جزییات جنگ خیلی متفاوته. مثلا اسپارک اینجا میدونه نصف ارتش نیست، اما کیه درو وسط میدون جنگ نمیدونه

  • ۱۳:۳۴   ۱۳۹۷/۲/۵
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 

    نه من الان دقیق پس متوجه نشدم که شما کدوم قسمت هستی؟ دارک اسلو 2 بار پلین رو دید، یبار تو کارتاگو در جنوب که از هیچی خبر نداشت و پلین خیلی ناراحت بود که من فکر کردم شما اینجا رو می گی، یبار هم وقتی جافری رو نجات داد در بندر بوگوتا کنار دریاچه قو که من در موردش به فرک توضیح دادم، این ها 2 موقعیت زمانی و 2 موقعیت مکانی جداگانه هستند.

    زیباکده

    آهان. الان توی قسمت اول هستم. دیدار کارتاگو. مگه دارک اسلو بعد از اینکه دومین کتیبه رو گرفت، نفهمید که ادامه راه گرفتن کتیبه سوم فعلا ممکن نیست؟ یعنی میگی، بعد از اینکه کتیبه رو به معبد کارتاگنا تحویل داد، بازم بدون اینکه کوچکترین اطلاعاتی بگیره، رفت؟

    پس از کجا فهمید پلین رفته کارتاگو؟ حالا شاید من دارم وسواس به خرج میدم، اما احساس میکنم که وقتی فهمیده پلین رفته کارتاگو، لابد فهمیده که فرمانده بخش جنوبی شده و اینکه چرا عقب نشینی کرده و ...

    شاید برای من گنگه.

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان