خانه
942K

من شما را به چالش دعوت میکنم!

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست

    درود و سلام بر همه  دوستان و همراهان 

    من اينجا يه صفحه چالش ايجاد كردم تا دوستان رو به چالش هاي مختلف دعوت كنيم،تا هر روز برگ جديدي از پتانسيل هاي نهفته خود را رو كنيم و حس طنز و شوخ طبعي هميشگي دوستان گسترش پيدا كنه 

    فقط چند مورد :

    1- سعي كنيم چالش ها در حد عرف باشه و كسي معذب نشه براي انجام دادنش.

    2- هر كسي رو كه دوست داشتيد مي تونيد به اين چالش ها دعوت كنيد.

    3- سعي كنيم چالش ها ابتكاري و خلاق باشه تا لذت بيشتري ببريم.

    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۸   ۱۸:۳۷
  • leftPublish
  • ۰۹:۲۴   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    مضحکترین دروغی که گفتم:
    دبستان بودم از بچگی بدن خیلی انعطاف پذیری داشتم اینجوری که میتونستم کف پام رو از پشت بذارم روی سرم و کلی کار ژانگولر دیگه. یه دفعه زنگ ورزش تصمیم گرفتم تواناییهام رو ، رو کنم دوستام همه دورم جمع بودن و چند تا کار انعطافی جالب کردم و معلم خیلی تشویقم کرد بعد که رفت دوستم ازم پرسید تو که کلاس ژیمناستیک نمیری از کجا فهمیدی چنین قابلیتی داری و من هرچی فکر کردم یادم نیومد از کجا فهمیدم بهش گفتم : دروغ خفن:::::::::
    یه دفعه داشتم می دوییدم دیدم یه چیزی هی محکم میخوره به سرم بعد فهمیدم وقتی میدووم پام میرسه به سرم از پشت!!!!!
    جالب اینجاست که من راضی دوستمم راضی یعنی نه اون فهمید من دروغ می گم هم خودم تا مدتها فکر می کردم دروغ نگفتم و این اتفاق حتما افتاده!!!
    زیباکده

    4 آخي عزيزم

    ممنون آذر جان عالي بود 18

  • ۰۹:۲۵   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    مضحکترین دروغی که گفتم:
    دبستان بودم از بچگی بدن خیلی انعطاف پذیری داشتم اینجوری که میتونستم کف پام رو از پشت بذارم روی سرم و کلی کار ژانگولر دیگه. یه دفعه زنگ ورزش تصمیم گرفتم تواناییهام رو ، رو کنم دوستام همه دورم جمع بودن و چند تا کار انعطافی جالب کردم و معلم خیلی تشویقم کرد بعد که رفت دوستم ازم پرسید تو که کلاس ژیمناستیک نمیری از کجا فهمیدی چنین قابلیتی داری و من هرچی فکر کردم یادم نیومد از کجا فهمیدم بهش گفتم : دروغ خفن:::::::::
    یه دفعه داشتم می دوییدم دیدم یه چیزی هی محکم میخوره به سرم بعد فهمیدم وقتی میدووم پام میرسه به سرم از پشت!!!!!
    جالب اینجاست که من راضی دوستمم راضی یعنی نه اون فهمید من دروغ می گم هم خودم تا مدتها فکر می کردم دروغ نگفتم و این اتفاق حتما افتاده!!!
    زیباکده

    16 16

  • ۰۹:۳۲   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    مامان مانیا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|20254 |8895 پست
    مونا جون در حال حاضر ی دروغ مضحک به ذهنم میرسه اونم اینکه شش هفت ساله بودم که به دختر عمم گفتم ما وقتی رفتیم شمال مسافرت نمکمون تموم شد آب دریارو گذاشتیم بخار شد نمک بدست آوردیم
    اون خنگولم باورش شده بود به مامانش گفته بود مامان بریم شمال نمک بیاریم که بابا دیگه نمک نخره
    ینی دراین حد نابغه بودیماااا
  • ۰۹:۴۰   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    مامان مانیا : 
    مونا جون در حال حاضر ی دروغ مضحک به ذهنم میرسه اونم اینکه شش هفت ساله بودم که به دختر عمم گفتم ما وقتی رفتیم شمال مسافرت نمکمون تموم شد آب دریارو گذاشتیم بخار شد نمک بدست آوردیم
    اون خنگولم باورش شده بود به مامانش گفته بود مامان بریم شمال نمک بیاریم که بابا دیگه نمک نخره
    ینی دراین حد نابغه بودیماااا
    زیباکده

    عاليه عزيزم 4

    ممنون براي حضورت18

  • ۱۱:۲۳   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست

    خب منم يبار زمان دانشگاه 
    يه دوست داشتم به نام آتوسا از زمان دبيرستان باهم بوديم و تقريبا هميشه با هم بوديم حتي توي خوابگاه 
    يه روز من بعد ناهار كلاس داشتم تا ساعت 4.45 دقيقه آتوسا كلاس نداشت و گفت من ميخوابم اومدي منو بيدار كن كه ساعت 5 ورزش دارم و با سرويس به باشگاه برم
    من رفتم كلاس و كلاس تشكيل نشد و به ناچار برگشتيم خوابگاه آتوسا روي تخت من خوابيده بود منم ساعت رو روي 4.45 تنظيم كردم و با عجله آتوسا رو بيدار كردم و گفتم بدو الان سرويس ميره گفت مگه ساعت چنده منم به دروغ گفتم ساعت نزديك 5 هستش و الان سرويس ميره بيچاره صورت نشسته با سرعت باد خودش رو به حياط خوابگاه رسوند و ديد از سرويس خبري نيست 
    تازه اون زمان بود كه به ساعتشون نگاه كردن و متوجه شدن ساعت تازه نزديك 3 هستش و هنوز كلي وقت دارن و  دقيقا به اين شكل به خواگاه برگشتن 14

  • leftPublish
  • ۱۱:۳۰   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    فرک جون ممنون از دعوتت ما تو شرکتمون تعمییرات داشتیم یه چن روزی نیومدم سر بزنم الان اومدم دیدم چالشو بلافاصله خفن ترین دروغم یادم اومد بعد که دیدم دعوتم کردی خیلی ذوق کردم. آقا خفن ترین دروغ من : ( در سن 20 سالگی)
    من و پسر خاله ام یه دوست مشترک داشتیم یه پسر خل و چل بود یعنی از اون پسرای متال بازی که همیشه حس مادری آدمو بر می انگیزونن یه دفعه پسر خاله مشنگ من کل خانواده رو پیچونده بود ( از جمله ما رو ) و رفته بود با دوسدخترش صفا بعدم مونده بود تو ترافیک همت خاله بنده خدای منم کارش داشت هی بهش زنگ میزد که کجایی؟ در این میان من زنگ زدم بهش که بابا بیا ما همه معطل توایم به من گفت نوشان گیر کردم تو ترافیک چی کار کنم اول همت غربم یعنی شرقی ترین نقطه تهران تو ترافیک ( ما هم غرب ترین بودیم) ادامه در پست بعد...

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۹۵   ۱۱:۳۶
  • ۱۱:۳۳   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    من بهش اولین چیزی که یادم افتاد و گفتم، گفتم بگو دوست مشترکمون خودکشی کرده و فقط به من گفته و من دارم مبرم نجاتش بدم... آقا کل فامیل که به قهرمان بودن پسر خاله ام ایمان آوردن که هیچ ، خاله ام هم یه مدت گیر داده بود زنگ بزنه حالشو بپرسه... من با این که 10 سال از اون ماجرا میگذره ولی هنوز عذاب وجدان دارم
  • ۱۱:۴۰   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    من بهش اولین چیزی که یادم افتاد و گفتم، گفتم بگو دوست مشترکمون خودکشی کرده و فقط به من گفته و من دارم مبرم نجاتش بدم... آقا کل فامیل که به قهرمان بودن پسر خاله ام ایمان آوردن که هیچ ، خاله ام هم یه مدت گیر داده بود زنگ بزنه حالشو بپرسه... من با این که 10 سال از اون ماجرا میگذره ولی هنوز عذاب وجدان دارم
    زیباکده

    ممنون نوشان جان 27

    خيلي لطف كردي گلم 18

  • ۱۱:۴۴   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    ایول همه دروغا عالی بود
  • ۱۲:۱۴   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    دروغ خفن:::::::::
    یه دفعه داشتم می دوییدم دیدم یه چیزی هی محکم میخوره به سرم بعد فهمیدم وقتی میدووم پام میرسه به سرم از پشت!!!!!

    زیباکده

    151515 عـــــــــــــــــــــــــالی بود

    ویرایش شده توسط کژال در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۹۵   ۱۲:۱۴
  • leftPublish
  • ۱۲:۱۵   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست
    آقا منم میخوام به دعوت مونامونای عزیز یکی از دروغای خفنمو تعریف کنم
  • ۱۲:۲۸   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    کژالکاپ آشپزی 
    یک ستاره ⋆|3760 |1786 پست
    ترم 2 کارشناسی،تو خوابگاه
    یکی از دوستای صمیمی هم اتاقیمون از یکی از پسرای هم کلاسیش خیلی خوشش میومد!!!! در حد عشقو این صحبتا
    ولی دختر فوق العاده ساده و خجالتی بود و همیشه منتظر بود یه روزی بهش زنگ بزنه!!! خلاصه منم یه شب با خط ایرانسلم که تازه گرفته بودمو دوستم این خطو نداشت بهش اس دادم ولی خودمو معرفی نکردم ولی طوری اس میدادم که یعنی یکی از همکلاسی هاشم دوستمم اومد پیش من و با خوشحالی گفت که بالاخره سوژه بهش اس داده . تا نصف شب در حال اس دادن بودیم و نکته جالب این بود که هر دو توو یه اتاق بودیم و اصلا شک نمیکرد اون شب خیلی هیجان داشت... خیلی از کارم پشیمون بودم وقتی میدیم چقدر با هیجان جواب میده دو سال بعد که دیگه احساسش نسبت به اون آغــــــــا عوض شد داستانو براش تعرفی کردم و خوشبختانه اصلا نارحت نشد و فقط خندیدیم
    آقـــــــــــــــــــــــــــــا.. دعوام نکنین
  • ۱۲:۳۸   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    زیباکده
    کژال : 
    ترم 2 کارشناسی،تو خوابگاه
    یکی از دوستای صمیمی هم اتاقیمون از یکی از پسرای هم کلاسیش خیلی خوشش میومد!!!! در حد عشقو این صحبتا
    ولی دختر فوق العاده ساده و خجالتی بود و همیشه منتظر بود یه روزی بهش زنگ بزنه!!! خلاصه منم یه شب با خط ایرانسلم که تازه گرفته بودمو دوستم این خطو نداشت بهش اس دادم ولی خودمو معرفی نکردم ولی طوری اس میدادم که یعنی یکی از همکلاسی هاشم دوستمم اومد پیش من و با خوشحالی گفت که بالاخره سوژه بهش اس داده . تا نصف شب در حال اس دادن بودیم و نکته جالب این بود که هر دو توو یه اتاق بودیم و اصلا شک نمیکرد اون شب خیلی هیجان داشت... خیلی از کارم پشیمون بودم وقتی میدیم چقدر با هیجان جواب میده دو سال بعد که دیگه احساسش نسبت به اون آغــــــــا عوض شد داستانو براش تعرفی کردم و خوشبختانه اصلا نارحت نشد و فقط خندیدیم
    آقـــــــــــــــــــــــــــــا.. دعوام نکنین
    زیباکده

    عجببب ... 16

    بابا تو دیگه از واکی بایاشی رد کردی، شیپورچی ای بودی واسه خودت 4

  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    metalik
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    مرسی بابت دعوت مونامونای عزیز
    دروغ من برمیگرده به انشای تابستان خود را چگونه گذرانده اید کلاس دوم یا سوم
    روز قبلش از دوستام پرسیدم شما چی نوشتید یکی گفت من ترکیه بودم یکی گفت شمال یکی جنوب
    خلاصه همه یه جایی بودن جز ما که کلا خونه بودیم و تا اون سن شمال نرفته بودم
    منم اومدم نوشتم شمال بودم و خیلی عالی و فلان
    خانوممون پرسید کاش مینوشتی از کدوم مسیر رفتین حالا که ننوشتی همینجوری تعریف کن. من
    گفتم نمیدونم خانوم اخه من خواب بودم گفت همشو که خواب نبودی دیگه
    گفتم اخه دیدن من خوابم گذاشتنم تو صندوق عقب واسه همین هیجارو ندیدم
  • ۱۲:۴۷   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    کژال : 
    ترم 2 کارشناسی،تو خوابگاه
    یکی از دوستای صمیمی هم اتاقیمون از یکی از پسرای هم کلاسیش خیلی خوشش میومد!!!! در حد عشقو این صحبتا
    ولی دختر فوق العاده ساده و خجالتی بود و همیشه منتظر بود یه روزی بهش زنگ بزنه!!! خلاصه منم یه شب با خط ایرانسلم که تازه گرفته بودمو دوستم این خطو نداشت بهش اس دادم ولی خودمو معرفی نکردم ولی طوری اس میدادم که یعنی یکی از همکلاسی هاشم دوستمم اومد پیش من و با خوشحالی گفت که بالاخره سوژه بهش اس داده . تا نصف شب در حال اس دادن بودیم و نکته جالب این بود که هر دو توو یه اتاق بودیم و اصلا شک نمیکرد اون شب خیلی هیجان داشت... خیلی از کارم پشیمون بودم وقتی میدیم چقدر با هیجان جواب میده دو سال بعد که دیگه احساسش نسبت به اون آغــــــــا عوض شد داستانو براش تعرفی کردم و خوشبختانه اصلا نارحت نشد و فقط خندیدیم
    آقـــــــــــــــــــــــــــــا.. دعوام نکنین
    زیباکده

    كژال جان 27

    ممنون عزيزم عالي بود 18

  • ۱۲:۴۸   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15939 پست
    صندوق عقب!؟
    چقدر طبیعی! حالا یه دروغ دیگه میگفتی آخه. خوبه خانم معلت فیلمت رو نگرفته پخش کنه اگه نه الان سوژه عالم بودی
  • ۱۲:۴۹   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    metalik : 
    مرسی بابت دعوت مونامونای عزیز
    دروغ من برمیگرده به انشای تابستان خود را چگونه گذرانده اید کلاس دوم یا سوم
    روز قبلش از دوستام پرسیدم شما چی نوشتید یکی گفت من ترکیه بودم یکی گفت شمال یکی جنوب
    خلاصه همه یه جایی بودن جز ما که کلا خونه بودیم و تا اون سن شمال نرفته بودم
    منم اومدم نوشتم شمال بودم و خیلی عالی و فلان
    خانوممون پرسید کاش مینوشتی از کدوم مسیر رفتین حالا که ننوشتی همینجوری تعریف کن. من
    گفتم نمیدونم خانوم اخه من خواب بودم گفت همشو که خواب نبودی دیگه
    گفتم اخه دیدن من خوابم گذاشتنم تو صندوق عقب واسه همین هیجارو ندیدم
    زیباکده

    16

    خدا نكشتت دختر كلي خنديدم

    عالي بود عزيزم ممنون 18

  • ۱۳:۴۸   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    elham khajoi
    دو ستاره ⋆⋆|3355 |2818 پست

    والللللللللله دروغ که چه عرض کنم خیلی گفتم 16 ولی واقعا هر کی که میگه من دروغ نمیگم به نظر من دروغ میگه ممکنه مثل من کم بگه ولی نگفته باشه دروغه .5 والله منم الان حضور ذهن انچنانی ندارم اما در کل یادمه اونموقع که بچه بودم خواهرم یه عروسک داشت بیچاله موهاشو کوتاه میکردم میگفتم نترس بلند میشه اون طفلیم هر روز که از خواب بیدار میشد عروسکشو میگرفت دستش که ببینه موهای عروسکش بلند شده یا نه .15

  • ۱۳:۵۲   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    metalik : 
    مرسی بابت دعوت مونامونای عزیز
    دروغ من برمیگرده به انشای تابستان خود را چگونه گذرانده اید کلاس دوم یا سوم
    روز قبلش از دوستام پرسیدم شما چی نوشتید یکی گفت من ترکیه بودم یکی گفت شمال یکی جنوب
    خلاصه همه یه جایی بودن جز ما که کلا خونه بودیم و تا اون سن شمال نرفته بودم
    منم اومدم نوشتم شمال بودم و خیلی عالی و فلان
    خانوممون پرسید کاش مینوشتی از کدوم مسیر رفتین حالا که ننوشتی همینجوری تعریف کن. من
    گفتم نمیدونم خانوم اخه من خواب بودم گفت همشو که خواب نبودی دیگه
    گفتم اخه دیدن من خوابم گذاشتنم تو صندوق عقب واسه همین هیجارو ندیدم
    زیباکده

    16161616161616

  • ۱۴:۰۲   ۱۳۹۵/۳/۱۸
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48319 |46689 پست
    زیباکده
    elham khajoi : 

    والللللللللله دروغ که چه عرض کنم خیلی گفتم 16 ولی واقعا هر کی که میگه من دروغ نمیگم به نظر من دروغ میگه ممکنه مثل من کم بگه ولی نگفته باشه دروغه .5 والله منم الان حضور ذهن انچنانی ندارم اما در کل یادمه اونموقع که بچه بودم خواهرم یه عروسک داشت بیچاله موهاشو کوتاه میکردم میگفتم نترس بلند میشه اون طفلیم هر روز که از خواب بیدار میشد عروسکشو میگرفت دستش که ببینه موهای عروسکش بلند شده یا نه .15

    زیباکده

    ممنون الهام جان 4

    عالي بود گلم 18

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان